زن باهوش،پلیس را به دزد نقابدار رساند

پسرجوان که برای پرداخت پول سیگار، با زدن نقاب به صورتش، نقشه سرقت از خانه همسایه را اجرا کرده بود، با هشیاری زن جوان شناسایی ودستگیرشد.

به گزارش خبرنگار حوادث «ایران» چند روز قبل زن جوانی هراسان با پلیس تماس گرفت و از سرقت خانه‌اش خبر داد.او گفت: «همراه مادرم و پسر 7 ساله‌ام درخانه بودم که ناگهان زنگ آپارتمان به صدا درآمد. به محض اینکه پسرم در را باز کرد مردی نقابدار و چاقوبه دست وارد خانه شد. او تهدید کرد اگر سر و صدا کنم بلایی سر بچه‌ام می‌آورد. من و مادرم هم به ناچار سکوت کردیم و او با بستن دست و پا و دهانمان، تمامی طلاها و پول نقد موجود درخانه را به سرقت برد.

مرد ناشناس سعی می‌کرد زیاد صحبت نکند، اما نکته‌ای که توجهم را به خود جلب کرد قاب چوبی گوشی تلفن همراهش بود. زمانی که داشت دنبال طلاها می‌گشت ناگهان تلفن همراهش زنگ خورد. سارق ناشناس گوشی را از جیبش درآورد و تماس را قطع کرد. در این هنگام چشمم به قاب چوبی و منبت کاری شده تلفن همراهش افتاد که مدلی خاص و گرانقیمت به نظر می رسید. بعد از رفتن سارق، ساعت‌ها من و مادر و پسرم دست و دهان بسته بودیم تا اینکه شوهرم از سر کار به خانه برگشت ونجات‌مان داد.

به دنبال شکایت زن جوان، پرونده‌ای در شعبه دوم دادیاری دادسرای ویژه سرقت تشکیل شد. در حالی که تحقیق وردیابی برای دستگیری دزد ناشناس ادامه داشت زن جوان به دادسرا رفت و اطلاعات جدیدی را در اختیار دادیار موسوی قرار داد. او گفت: «دیروزکه برای خرید از خانه بیرون رفته بودم همان قاب چوبی که دست دزد خانه‌ام دیده بودم را دست دختر همسایه‌مان که خانه‌شان چند متر آن طرف‌تر است دیدم.»

با به‌ دست آمدن این اطلاعات، تحقیقات از دختر جوان آغازشد. مریم نیز در بازجویی‌ها گفت: «قاب چوبی متعلق به گوشی تلفن همراه برادرش به نام مسعود است که روز گذشته به او هدیه کرده بود.»
بدین ترتیب مسعود خیلی سریع بازداشت شد.

پسر 18 ساله زمانی که در مقابل دادیارپرونده ایستاد به سرقت از خانه همسایه‌شان اعتراف کرد و گفت: «وضع مالی‌مان خوب است و مشکلی نداریم. اما چند وقتی است که به تحریک دوستانم قرص مصرف می‌کنم و سیگارهم می‌کشم. به همین دلیل خرجم بالا رفته و برای آنکه خانواده‌ام متوجه نشوند مجبور شدم سیگار را نسیه بخرم. چند روز قبل که برای گرفتن سیگار به مغازه رفتم، فروشنده گفت: چوب خطم پر شده و دیگر سیگار نسیه نمی‌دهد که خیلی ناراحت شدم.اما همان موقع پسر جوانی که درمغازه بود مرا بیرون کشید. او را می‌شناختم.شنیده بودم از سارقان حرفه‌ای است که چند باری هم بازداشت وزندانی شده بود. او با حرف‌هایش مرا وسوسه کرد و درنهایت وقتی پیشنهاد سرقت ازخانه همسایه پولدارمان را داد به ناچار قبول کردم از خانه همسایه سرقت کنم. روز قبل از سرقت او آموزش‌های لازم را به من داد و فردای آن روز وقتی در پارکینگ ساختمان بازشد  وارد آپارتمان شدم. البته در تمام این مدت طراح نقشه در مقابل در ورودی کشیک می‌داد و مراقب بود. بعد از سرقت طلاها و پول‌ها، فرشید مقداری پول به من داد. فردای آن روز هم 100 هزار تومان به من داد و گفت سهمم از طلاهاست و من 100 هزار تومان را بابت بدهی‌ام به سوپرمارکت محله‌مان دادم.

با اعتراف پسر جوان، همدست او نیز دستگیر شد و به جرم‌اش اعتراف کرد.با وجود این بررسی‌ها در این خصوص همچنان ادامه دارد.
+36
رأی دهید
-2

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.