اخیرا چندین قتل در ترکیه گزارش شده، با یک ویژگی مشترک: مقتول روزگاری شهروند شوروی سابق بوده. شواهدی موجود است که بعضی از این قتلها کار آدمکشهای روس بوده. حتی در یک مورد قاتل یک حافظه فلش (فلش مموری) حاوی تعدادی اسم و عکس در صحنه قتل جا گذاشته بوده.
روسلان ایسراپیلوف میدانست روسها ممکن است سراغش بیایند. بهار امسال روی پیغامگیر یکی از دوستانش پیام گذاشته بود که "دارند آماده میشوند. دو نفر آمدند و ماشینشان را زیر درختها قایم کردند و اوضاع را بررسی کردند. قبلا هم این اطراف دیده شده بودند."
ایسراپیلوف از جنگ چچن گریخته بود و با چند دوست و همقطارش در شهر کوچک ایلیمتپه ساکن شده بود. شاید فکر کرده بودند یک جا باشند میتوانند مواظب هم باشند.
در همان پیام روی پیغامگیر دوستش گفته بود: "به کسانی که آن دو نفر را دیده بودند گفتم اگر مطمئن بودید روس هستند، چرا نگرفتیدشان؟"
دو هفته بعد روسلان ۴۶ ساله را جلوی در خانهاش با گلوله کشتند.
پتیما، همسر روسلان، میگوید: "صدای گلوله آمد. وحشتزده از آشپزخانه بیرون آمدم. دیدم پسرم جیغ میزند "بابا!". همهجا خون ریخته بود. به سر و گردن و سینهاش زده بودند. تا در خانه را باز کرده بود شلیک کرده بودند. مگر خدا انتقاممان را ازشان بگیرد."
خانواده ایسراپیلوف پیش از مرگ روسلان روسلان ایسراپیلوف در دهه ۱۹۹۰ مثل هزاران چچنی دیگر با روسها جنگیده بود. از نگاه چچنیها جنگشان جنگ استقلال بود. اما روسیه درهمکوبیدشان و یکی از خودشان به نام رمضان قدیروف را سر کار گذاشت.
آنطور که از صفحه فیسبوک ایسراپیلوف برمیآید، او همچنان با جنبش مقاومت چچن ارتباط داشته. در یکی از عکسهایش، وسط فرودگاه استانبول ایستاده، با پاسپورت کشور مستقل چچن - که وجود خارجی ندارد.
اینکه چرا ایسراپیلوف را کشتهاند دقیقا معلوم نیست. آنقدر معلوم است که مرگش شبیه مرگ ۱۱ پناهنده دیگر است که پیش از او در ترکیه به قتل رسیدند - همه از اهالی کشورهای شوروی سابق بودند: چچن، ازبک، و تاجیک.
نوامبر سال ۲۰۱۵، یک چچن دیگر به نام عبدالوحید ادلگیریف با برادرزادهاش رفته بود خرید. نرسیده به مرکز خرید (در حومه استانبول) ماشینی راهشان را بست. مردی پیاده شد و به سمت ادلگیریف شلیک کرد اما به هدف نزد. الگیریف پیاده شد و به سوی خانه دوید. ضاربان دنبالش دویدند و با گلوله زدندش. روی زمین که افتاده بود با چاقو به گردنش زدند و همانجا رهایش کردند بمیرد.
ادلگیریف از چچنیهایی بود که پس از نابودی بیشتر گروههای چچنی و روی کار آمدن قدیروف - که به بیرحمی معروف است - همچنان برای استقرار یک چچن مستقل اسلامی مبارزه میکرد. او تا سال ۲۰۰۸ در کوههای چچن بود، تا اینکه پایش به سیم یک مین گیر کرد و زخمی شد. برای درمان به ترکیه رفت. اندکی بعد مثل هزاران شبهنظامی اسلامگرای اهل شوروی سابق به سوریه رفت و به جبهه نصرت - که با القاعده مرتبط بود - پیوست. پس از مدتی به ترکیه برگشت. ظاهرا جزو گروهی بوده که میخواستند در خاک روسیه جهاد کنند.
عجیب نیست که روسیه بخواهد چنین آدمی را از بین ببرد. و تازه این تمام ماجرا نیست. ادلگیریف از کسانی بود که روسها فکر میکردند در نقشه قتل (ناموفق) ولادیمیر پوتین نقشی کلیدی داشته.
سال ۲۰۱۲، یک آپارتمان در بندر اودسای اوکراین منفجر شد. بعضی رسانهها گزارش کردند که چند نفر میخواستهاند بمب بسازند. کمی بعد چند مرد دستگیر شدند، از جمله یک نفر که در تلویزیون گفت هدف نهایی ترور پوتین بوده - هرچند بعدها اعترافش را پس گرفت. یکی دیگر از دستگیرشدگان گفت ادلگیریف نقشه کشیده بوده و مواد منفجره را تأمین کرده بوده.
ولادیمیر پوتین در واکنش به این ماجرا گفت: "دستشان به من نرسید و هرگز نخواهد رسید. آن زندگی که آدم در ترس مدام باشد زندگی نیست. آنها باید از ما بترسند."
قتل الکساندر لیتوینینکو با پولونیوم رادیواکتیو (در لندن) احتمالا حیرتانگیزترین تروری است که به مأموران روس نسبت میدهند. اما قطعا تنها نمونه اینگونه قتلها خارج خاک روسیه نیست.
صورت الکساندر لیتوینینکو که در یک باشگاه تیراندازی مسکو به عنوان هدف استفاده میشود سال ۲۰۰۴، سلیمخان یندربایف، که زمانی او را رئیسجمهور چچن میدانستند، در قطر به قتل رسید. زیر ماشینش بمب کار گذاشته بودند. دادگاهی در قطر دو افسر اطلاعاتی روس را مجرم دانست و به روسیه فرستادشان که حکمشان را آنجا بگذرانند. به روسیه که رسیدند زیر پلههای هواپیما برایشان فرش قرمز پهن کرده بودند.
یکی از دو روسی که سال ۲۰۰۴ در قطر محاکمه شدند پروفسور مارک گالئوتی از مؤسسه روابط بینالملل در پراگ که بیست سال در مورد دستگاههای اطلاعاتی روسیه تحقیق کرده میگوید: "با حکومتی طرفید که اولا فکر میکند حق دارد برای حفظ امنیتش در کشورهای دیگر هم فعالیت کند، و ثانیا مشکلی ندارد آدم بکشد."
تحقیقات پلیس در مورد قتلهای ترکیه اغلب به جایی نرسیده. اما مدارکی به بیبیسی رسیده که نشان میدهد از تروری که سپتامبر ۲۰۱۱ رخ داد و سه نفر همزمان کشته شدند، سرنخهای زیادی به جا مانده.
کشتهشدهها شبهنظامیهای چچن بودند که متهم بودند در بمبگذاری فرودگاه مسکو دست داشتهاند. (در آن بمبگذاری ۳۷ نفر کشته شدند و ۱۷۰ نفر زخمی). ضاربان (که بعد معلوم شد پنج نفر بودهاند) در محله زیتینبورنو سراغ سه چچنی رفتند و کشتندشان. هرچند کارشان حرفهای بود، اما یک مموری فلش پر از اطلاعات در ماشینی که اجاره کرده بودند جا گذاشتند: اسمشان، عکسشان، و حتی تفریحاتشان.
هر پنج نفر روس بودند.
اولین بار که ماشین کرایه کرده بودند، اصرار داشتند سفید یا رنگ روشن باشد، اتوماتیک باشد و جیپیاس نداشته باشد. اما ماشینی که تحویل گرفتند روی خودش سیستم رهیابی داشت که نتوانسته بودند از کار بیاندازندش. در نتیجه پلیس توانست دربیاورد دو هفته پیش از ترور دقیقا کجا رفته بودند، و به تبعش انبوهی تصویر از دوربینهای مداربسته به دست آورد.
سه قربانی (برگ-حاج موسائف، رستم آلتیمیروف و زائوربک امیرف) در راه بازگشت از نماز جمعه بودند که هدف قرار گرفتند. ضاربان در دو ماشین اجارهای (یک ماشین سفید، یک فورد سیاه) کمین نشسته بودند. مقتولان که نزدیک شدند، مردی که سرتاپا سیاهپوشیده بود از ماشین بیرون پرید، یازده گلوله شلیک کرد، سوار ماشین شد و همه از صحنه گریختند و به روسیه برگشتند.
در روسیه توانستم کسانی را پیدا کنم که ندیم آیوپف، صاحب آن فلش مموری که در ماشین جا مانده بود، را میشناختند. میگفتند افسر اطلاعاتی نیست، جزو یک باند تبهکار مسکو است که تخصصشان سرقت ماشین است.
پروفسور گالئوتی میگوید از دهه ۱۹۹۰ بعضا "باندهای تبهکاری و دستگاههای اطلاعاتی در هم نفوذ کردهاند." میگوید: "مواردی بوده که قاتل را نیروهای ویژه آموزش داده بودند. یا مواردی که افسران سابق اطلاعاتی (از کا گ ب یا اف اس بی) دسته تهبکاری راه انداختهاند."
عبدالله بخاری، روحانی ازبک، جلوی در مدرسه اسلامی در استانبول، لحظاتی پیش از قتل اما ترور در ترکیه فقط دامن چچنها را نگرفته.
صبح ۱۰ دسامبر ۲۰۱۴، یک روحانی ازبک به نام عبدالله بخاری، به مدرسه اسلامی که در آن درس میداد رفت - در همان محله زیتینبورنو استانبول. در فیلمی که دوربین مداربسته گرفته مشخص است که میخواهد وارد شود اما در قفل است. به شیشه میزند ولی کسی جواب نمیدهد. همانجا منتظر میایستد. ناگهان مردی نزدیکش میشود، یک گلوله شلیک میکند و میرود. همان موقع بالاخره در را برایش باز میکنند، اما دیگر کار از کار گذشته.
عبدالله بخاری، روحانی ازبک علیجان المان، از افسران سابق ارتش ترکیه، میگوید شواهدی موجود است که این قتل هم در مسکو طراحی شده بوده. میگوید یکی از چچنهای مقیم ترکیه با او تماس گرفته بوده و گفته بوده از او خواستهاند کسی را بکشد. المان و آن مرد چچن تصمیم میگیرند وانمود کنند حاضرند این کار را بکنند، که قرار بگذارند و بفهمند ماجرا از چه قرار است.
آنطور که علیجان المان میگوید، شخصی که دنبال آدمکش میگشته یک ازبک بوده با پاسپورت روسی که دستگاه اطلاعاتی روسیه تعلیمش داده بوده. خودش را سبیر شوکوروف یا "ساشا" معرفی میکند.
المان میگوید: "قرار گذاشتیم. اسم پانزده نفر را که در ترکیه بودند گفت. دستگاه اطلاعاتی روسیه میخواست چهار نفرشان بلافاصله و همزمان کشته شوند. پول هنگفتی هم میدادند. برای هر قتل ۳۰۰ هزار دلار."
المان و دوست چچنش تصمیم گرفتند به آن چهار نفر که اسمشان مطرح شده بود خبر بدهند، از جمله به بخاری که حضوری دیدندش، و یکی از سران اپوزیسیون ازبکستان به نام محمد صالح. بعد هم سراغ پلیس رفتند و داستان را بازگو کردند.
این ماجرا شش ماه پیش از قتل بخاری بود. اما پلیس ترکیه تازه بعد از قتل دستبهکار شد. در حال حاضر محمد صالح تحت حفاظت پلیس در محلی نامعلوم زندگی میکند. اینطور که میگویند به ندرت از خانه خارج میشود و عملا در کشوری که به آن پناه برده زندانی است.
سوال این است که چرا روسیه باید دنبال ترور یک مخالف حکومت ازبکستان باشد؟
پروفسور گالئوتی معتقد است مسکو "دوست خوب مستبدان منطقه" است، و از این طریق جایگاه روسیه را هم تثبیت میکند. میگوید: "دستگاه اطلاعاتی روسیه رابطهای بسیار نزدیک با دستگاههای اطلاعاتی ازبکستان، ترکمنستان، تاجیکستان و حتی قزاقستان دارد. میشود گفت محبت همدیگر را جبران میکنند. در واقع مسکو به این ترتیب موقعیتش را در این کشورها حفظ میکند. میگوید میتوانیم برای کارهای سخت کمکتان کنیم، یا حتی برایتان انجامش دهیم."
روابط ترکیه و روسیه به خاطر سرنگونی جنگنده روسی در نوامبر ۲۰۱۵ تیره شد آوریل امسال، یک ماه پیش از قتل روسلان ایسراپیلوف، داستان عبدالوحید ادلگیریف (همان شبهنظامی چچنی که در راه مرکز خرید کشته شد) پیچ تازهای خورد.
دو روس با نامهای الکساندر اسمیرنوف و یوری آنیسیموف، وارد استانبول شدند. از همان فرودگاه، پلیس و افسران اطلاعاتی ترکیه آنها را زیر نظر داشتند.
السکاندر اسمیرنوف در فرودگاه استانبول در فرودگاه ماشین اجاره کردند. این بار هم ماشین اتوماتیک سفید خواستند.
کارمند شرکت اجاره ماشین که طرف صحبتشان بود میگوید: "طرف گفت توی ماشین جیپیاس هست؟ من گفتم نه، جیپیاس ندارد. گفت اوکی، دقیقا همین را میخواهم."
انگار دقیقا طبق دستورالعملی که آدمکشهای قبلی (که آمده بودند عاملان بمبگذاری فرودگاه مسکو را بکشند) عمل کرده بودند، عمل میکردند. با این فرق که این بار پلیس ترکیه دستبهکار شد و دستگیرشان کرد و به خاطر ارتباط با قتل ادلگیریف به زندان انداختشان.
الکساندر شوارف، از خبرنگاران خبرگزاری روسبالت که به خاطر منابع دستهاولش در دستگاه اطلاعاتی روسیه معروف است، میگوید اسم واقعی الکساندر اسمیرنوف ولید لوراخمایف است. میگوید در دهه ۱۹۹۰ از مافیای چچن در مسکو بوده و در قتل تبحر دارد.
لوراخمایف در تئوری تحت تعقیب روسیه و اینترپل است لوراخمایف در تئوری تحت تعقیب روسیه و اینترپل است سؤال اینجاست که چطور میشود یک آدمکش سالها آسوده در خیابانهای مسکو قدم بزند؟
سرگئی کانف، که او هم از خبرنگاران برجسته در حوزه جرموجنایت است، میگوید لوراخمایف برای واحد ضدتروریسم افاسبی در قفقاز کار میکرده. میگوید: "از بعضی مسئولانی که میشناسم - از جمله بازرس پلیس و کارمند وزارت کشور - شنیدهام که مصونیت دارد. میگویند معلوم نیست چه کاره است."
ماجرای پولیتکووسکایا