داماد کینهجو که متهم است به دنبال اختلاف با همسرش برادرزنش را به آتش کشیده، دیروز در حالی محاکمه شد که ادعا کرد قصد قتل نداشته است. پدر و مادر همسر این متهم، برای او حکم قصاص خواستند. شامگاه پنجم اسفند 91 فریادهای گوشخراش محمدرضا 30 ساله در یکی از خیابانهای حوالی پاسگاه نعمتآباد تهران پیچید و همسایهها که هراسان از خانهشان بیرون دویده بودند، با مردی روبهرو شدند که سراپا آتش بود. خواهر و برادر محمدرضا با پتو آتش را خاموش کردند و خودشان هم دچار سوختگی سطحی شدند. پیکر نیمهجان مرد جوان به بیمارستان منتقل شد اما او به خاطر شدت سوختگی به کما رفت و 6 روز بعد در یازدهم اسفند تسلیم مرگ شد.
اختلافهای دنبالهدار
خواهر محمدرضا همسرش بهنام احمد را عامل این جنایت معرفی کرد و گفت: «مدتهاست با شوهرم اختلاف دارم. آخرین بار قهر کردم و به خانه برادرم رفتم اما احمد مقابل در آمد و گالن بنزین را روی برادرم ریخت و او را به آتش کشید تا از من و خانوادهام انتقام بگیرد.» تلاش برای ردیابی داماد فراری آغاز شده بود؛ اما شواهد نشان میداد او از مرز ایران خارج شده است. با پیگیریهای اینترپل روشن شد احمد سیام مرداد 92 بعد از اینکه نتوانسته بود در یونان اقامت بگیرد بار دیگر به ایران برگشته تا از مرز زابل به افغانستان فرار کند. به این ترتیب متهم فراری بازداشت شد و به جنایت خانوادگی اعتراف کرد. وی دیروز در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست محسن زالی و با حضور دو مستشار پای میز محاکمه ایستاد. در جلسه رسیدگی به این پرونده پدر و مادر قربانی در جایگاه ویژه ایستادند و برای دامادشان حکم قصاص خواستند. مادر قربانی گفت: «دخترم و احمد از همان ابتدای زندگی با هم اختلاف داشتند. چند روزی بود که دخترم قهر کرده و به خانه برادرش آمده بود. در این مدت چون محمدرضا برای سفر به شمال رفته بود احمد با دخترم تماس گرفت و آنها با هم آشتی کردند. اما وقتی پسرم از سفر برگشت هنوز نمیدانست خواهرش و احمد با هم آشتی کردهاند. دامادم مقابل در خانه آمد و با پسرم درگیر شد و من از پنجره دیدم که یکباره محمدرضا سراپا آتش شد و فریاد کشید. احمد با نقشه قبلی بنزین تهیه کرده بود تا پسرم را قربانی کینهجویی کند.»
انکار قتل عمدی
سپس متهم 40 ساله روبهروی قضات ایستاد و منکر قتل عمدی شد. وی در تشریح جزئیات ماجرا گفت: «من و همسرم با هم آشتی کرده بودیم. به همین خاطر صبح پنجم اسفند مقابل در خانه برادرزنم رفتم تا همسرم را به خانه برگردانم؛ اما وقتی محمدرضا در را باز کرد به من ناسزا گفت و سیلی به صورتم زد. چون میدانستم محمدرضا عصبی است سکوت کردم و به محل کارم رفتم. شب از سر کار به خانه بر میگشتم که بنزین موتورم تمام شد. به همین خاطر موتور را در خیابان رها کردم و به پمپ بنزین رفتم. من بعد از خرید یک چهار لیتری بنزین مقابل در خانه برادرزنم رفتم تا همسرم را به خانه برگردانم. قصد داشتم بعد از برداشتن همسرم با هم سراغ موتور برویم و بنزین را در موتور بریزیم و به خانه برویم؛ اما وقتی در زدم برادرزنم مقابل در آمد و به محض روبه رو شدن با من شروع به داد و فریاد کرد. او با لگد زیر چهار لیتری بنزین زد و بنزین روی خودش پاشیده شد. من همان موقع آنجا را ترک کردم و چند قدم آن طرفتر فندک زدم تا سیگارم را روشن کنم اما بنزینی که روی زمین ریخته بود شعلهور شد. محمدرضا مقابل چشمانم آتش گرفت. من سعی کردم با کاپشنم او را خاموش کنم اما بیفایده بود. من از ترسم فرار کردم و از مرز خارج شدم.» او ادامه داد: «باور کنید در مرگ برادرزنم نقشی نداشتم. او خودش به سمت مرکز آتش که گالن بنزین در آنجا قرار داشت رفت و همین مساله موجب شد بیشتر دچار سوختگی شود.» در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد تا رای صادر کند.