مناقشه شیعیان ایرانی و اهل سنت بر سر عمر، خلیفه دوم از خلفای راشدین، ریشه در چه دارد؟ آیا عمر را باید لعن کرد یا ستود؟ حجتالاسلام محمد هدایتی دبیرکل جمعیت روحانیون سنتی ایران معاصر، و عبدالقادر ترشابی، پژوهشگر اسلامی اهل سنت، در تابوی این هفته در این مورد به بحث نشستهاند.
آقای ترشابی، با شما و با این پرسش بحث را آغاز کنیم که اساساً مناقشه بر سر عمر، خلیفه دوم از خلفای راشدین، تا چه حد از گذشته تا به حال هنوز وجود دارد؟ عبدالقادر ترشابی، کارشناس علوم اسلامی و فارغالتحصیل مدرسه علمیه دارالعلوم در زاهدان است. آقای ترشابی همچنین در زمینه علوم اسلام و فقه دارای تحصیلات دانشگاهی است. عبدالقادر ترشابی: البته به این مطلقی که ایرانیان شیعه با عمر بن خطاب خلیفه دوم مسلمین، عداوت داشته باشند، نیست. در میان ایرانیان روشنفکران زیادی وجود دارند، آزاداندیشان زیادی وجود دارند که تعصبات مذهبی و شیعه افراطی را قبول ندارند.
اما از یک طرف میتوانیم بگوییم در میان تشیع افراطی که در رأسشان آخوندهای حاکم در نظام ایران هستند، دشمنی وجود دارد و در سی و هفت سال گذشته تلاش بسیار زیادی صورت گرفته تا به این دشمنی برای رسیدن به اهداف خاص سیاسی که نظام جمهوری اسلامی بدنبال آن است تا به این مسائل، دامن بزند.
ما درباره اهدافی که از آن صحبت کردید و اساساً جنبه سیاسی موضوع باید حتماً صحبت کنیم. بنابراین من با همین پرسش به شما بازخواهم گشت، ولی اجازه بدهید ببینیم آقای هدایتی نگاهشان چیست؟ آقای هدایتی شما امامت گروهی از شیعیان را در آمریکا بر عهده دارید. شما چه فکر میکنید؟ حجتالاسلام محمد هدایتی از روحانیون سنتی ایرانی، و مدیر شبکه ماهوارهای سلام در ایالات متحده آمریکاست. او دبیرکلی جمعیت روحانیون سنتی ایران معاصر (رسام) را برعهده دارد؛ تشکلی غیر انتفاعی که حامی حکومتی مستقل و آزاد در ایران با نفی هرگونه خشونت، و همچنین مبتنی بر آزادی عقیده برای همه ایرانیان است. هدایتی: بسمالله الرحمن الرحیم. ستیز و جنگی در میان نیست و نبوده. بله اطرافیان از دو طرف و به عقیده من، از طرف اهل تسنن خیلی بیشتر، این اختلاف عقیده و باور و اختلاف در تاریخ را به درگیری فیزیکی و برخورد خشن کشاندند. این که از هر طرف بخصوص علمای تکفیری وهابی حکم صادر میکنند برای اینکه کسانی که بیان و یا مطالبی داشتند باید کشته شوند، سوزانده شوند یا غارت بشوند، این مردود است.
آقای هدایتی شما در صحبتهاتان گفتید که اگر ستیزه یا مسئلهای هم وجود دارد -بیشتر از نگاه شما- از جانب طرف سنی است، ولی مراسمی مثل «عمرکُشان» -چون گفتید چنین ستیزهای نه بوده و نه هست- که به هر حال به صورت سنتی در ایران وجود داشته، از طرف اهل سنت نبوده و این [مسئله] از طرف شیعیان بوده. هدایتی: ببینید حتی اگر مجلس یا برنامه «عمرکُشان» را هم شما در نظر بگیرید مراسمی است که عدهای صحیح یا ناصحیح میگیرند -جلسه خصوصی بین خودشان- این صحبت حمله کردن به دیگری، کشتن، سر بریدن، آتش زدن، فتوا صادرکردن و مهدور الدم دانستن، این مسائل است که بلایی شده به جان جامعه اسلامی و بشریت.
لعن کردن کردن با فحاشی فرق میکند. لعن نقطه مقابل دعا است. میگوییم خدایا به فلانی خیر بده؛ این دعاست. خدایا به فلانی خیر نده؛ این لعن است. لعنت فحش نیست، ناسزا نیست.
یعنی آن لعنتی که به عمر میکنند از نظر شما توهینآمیز نیست؟ هدایتی: توهین به عمر ممکن است باشد اما توهین به پیروان عمر نباید باشد. شیعیان معتقدند عمر بن خطاب ظلم کرده است. قرآن هم میگوید بر ظالم باید لعنت کرد. یک دستور قرآنی را شیعیان انجام میدهند. مثلاً در عالم مسیحیت -آنها هم فرقههای مختلفی دارند- مورمونها مجلسی گرفتند و طرف مقابل کاتولیکها را مسخره کردند؛ آیا این مجوز میشود کاتولیک ها و علمایشان حکم صادر کنند تماماً مورمونها باید قلع و قمع شوند؟
اجازه بدهید ما این پرسش را با آقای ترشابی مطرح کنیم.
ترشابی: ایشان میگویند لعنت فحش نیست، من میگویم از دیدگاه اسلامی بدترین و بالاترین فحش که بالاتر از آن وجود ندارد لعنت است. اهل سنت اصولاً در هزار و ۴۰۰ سال گذشته در حاکمیت قرار داشتند و شیعیان هم در همه کشورها کمابیش زندگی میکردند و نه کشته میشدند و نه سوخته میشدند و نه برخورد فیزیکی با آنها صورت میگرفت.
هیچ یک از علمای اهل سنت و مراکز دینی اهل سنت اعم از کسانی که شما آنها را وهابی میدانید یا غیروهابی میدانید فتوایی مبنی بر کشتن و سوختن و آتش زدن شیعیان ندارند. نه تنها چنین فتوایی ندارند که وقتی برخی از گروههای افراطی که منسوب به اهل سنت هستند مانند داعش و دیگران که دست به چنین اقداماتی میزنند، مراکز علمی اهل سنت، چنین حرکتهایی را محکوم کردهاند. برخلاف آنچیزی که حزبالله لبنان، با فتوای آیتالله سیستانی و آیتالله خامنهای، انجام میدهد و پول مردم ایران است که مردم در سوریه و عراق به جرم سنی بودن کشته میشوند.
در ۳۸ سال گذشته بیش از ۱۰۰ نفر از علما و اندیشمندان اهل سنت را به شیوههای مختلف ترور کردند، اعدام کردند و در زندانها هستند. در تهران به این بزرگی، اهل سنت یک مسجد ندارند که در آن نماز بخوانند، در نتیجه من فکر میکنم این خشونت بیشتر از طرف تشیع مذهبی تحریک میشود.
همین شعاری که در بین شیعیان افراطی وجود دارد که میگویند «یالثارات الحسین» یعنی انتقام خون حسین را میگیریم و و وقتی میگویند انتقام خون حسین را میگیریم، یعنی از اهل سنت. شما میبینید همین آقای هدایتی، یک قمه و شمشیر بزرگ به دست، بر فرق سرش زده و تمام بدنش خونآلود است. این اگر خشونت را تبلیغ نمیکند، چه میتواند باشد؟
اتفاقاً مطلبی را که مطرح کردید یکی از سؤالات این برنامه است. آقای هدایتی آیا [قمهزنی] خونخواهی امام سوم شیعیان است؟
هدایتی: بنیانگذار خشونت و تبعیض نژادی در اسلام عمربن خطاب است. عمربن خطاب وقتی بر سر کار میآید تمام ایرانیان را از مدینه بیرون میکند؛ به شدت مخالف زن بوده و زنها را کتک می زده است. تمام علمای اهل سنت به این دُره شلاق عمر بن خطاب اعتراف دارند، همیشه دستش بود و بسیار با خشونت با اطرافیان در کوچه و بازار در زمان حکومت و خلافتش رفتار میکرد.
علت اینکه شما میفرمایید چرا عمر بیشتر مورد انتقاد شیعیان است به خاطر این روحیه بسیار خشن و توأم با خشونتش بوده؛ تمام علمای اهل سنت به اتفاق نوشتهاند حمله به قبیله مالک بن نویره و غارت کردن آن قبیله بود. همان شب خالد بن ولید به زن مالک بن نویره تجاوز میکند. دست تمام مردان را میبرند و زنان را به اسارت میآورند. چرا؟ چون زکات ندادهاند. کدامیک از قوانین اسلام را ما داریم که صرفاً به خاطر مالیات ندادن چنین برخورد خشنی صورت بگیرد؟ پس بنیانگذار خشونتهایی که ما امروز در داعش میبینیم شخص ابوبکر بوده و توسط عمر این خشونتها اجرایی شده است. من الان نمیخواهم به حمله به خانه حضرت زهرا (سلامالله علیها) بپردازم.
آن را در پرسش جداگانهای به دلیل اهمیت بنیادینش مطرح میکنم. آقای ترشابی، ایشان بنیانگذار خشونتهای امروز داعش را عمر میدانند. آیا فکر میکنید این دلیل کافی برای پدیده عمرستیزی است؟
ترشابی: اهل سنت نگاهشان این است که علی، ابوبکر، عمر و عثمان - این بزرگواران - هیچ مشکلی با یکدیگر نداشتند. یک اختلاف سیاسی در پایان عصر عثمان و در عصر علی پدید آمد. شیعیان قرمطی در قرن سوم روی کار آمدند و در کنار کعبه -در کتب ابنکثیر و کتب تاریخی دیگر نوشته شده- سی هزار انسان را به قتل رساندند و در کنار حصین، و کعبه به زنان مسلمان تجاوز کردند، کاری که امروز در سوریه و عراق انجام میدهند. حجرالاسود را دزدیدند و به منطقهای دیگر بردند و تا ۲۲ سال باز نگرداندند.
اما آقای ترشابی شما پاسخ سؤال من را نمیدهید.
هدایتی: من یک سؤال دارم جناب ترشابی.
باید خواهش کنم هر کدام به تنهایی صحبت کنید، اگر با هم صحبت کنید، شنوندگان ما صدای شما را تشخیص نمیدهند.
هدایتی: مدرک و مصدر این مسئله که در کنار کعبه به زنان تجاوز کردند و… چیست؟ اسم کتاب و نویسنده را بفرمایید.
ترشابی: تاریخ ابنکثیر در حوادث سال سیصد و اندی شما میتوانید مراجعه کنید. اما اینکه ایشان فرمودند عمربن خطاب (رضیالله عنه) در رأس خشونت قرار دارند و ایشان خشونت را نهادینه کردند، باید در پاسخ ایشان بگویم که دشمنان اسلام قبل از اسلام فردی عادل و توانمند توصیفش کردند.
اینکه یک نفر را شلاق زده یا یک نفر را تنبیه کرده؛ ما علی بن ابیطالب (رضیالله عنه) را بسیار دوست داریم به همان اندازه عمر، اما اگر قرار باشد آقای هدایتی اینگونه متهم کند، علی بن ابیطالب کسانی را که ادعا کرده بودند علی بعد الوهیت دارد در آتشی که روشن کرد و آنها را به آتش کشید. این مطلب را ایشان میتوانند در کتاب تاریخ «امم و الملوک طبری» و در کتاب ابنکثیر پیدا کنند. علی بن ابیطالب (رضیالله عنه) هم در زمان ابوبکر و هم در زمان عمر در کنار آنها قرار داشت و به آنها مشورت میداد و دخترش امکلثوم را طبق منابع شیعه و سنی به ازدواج عمربن خطاب در آورد. حسن و حسین فرزندانشان را عمر و عثمان گذاشتند.
آقای هدایتی شما بحث حمله به خانه دختر پیامبر اسلام فاطمه را پیش کشیدید خیلی از روایات متعدد و متناقضی وجود دارد، مثلاً اینکه گفته میشود عمر به دختر پیامبر حمله کرده است و در خانه او را شکسته یا عدهای میگویند معماری خانههای آن زمان در نداشته. آیا بخشی از این ستیزه مربوط به روایتی میشود که از این حمله وجود دارد؟
هدایتی: صحبتهای آقای ترشابی کاملاً غیرعملی است.
ترشابی: یعنی اینکه شما آقای هدایتی شمشیر به دست دارید و بر فرق سرتان کوبیدید، و تصویرشان در اینترنت هست واقعی نیستند؟
هدایتی: من به آنجا میرسم. مسئله قمهزنی را بنده نوعی اظهار محبت و فداکاری و شهامت میدانم و نشانه شجاعت شیعه در برابر حکام ظالم.
ترشابی: این اظهار محبت را چرا اهل بیت نسبت به پیامبر و علی انجام ندادند؟
قمهزنی موضوع برنامه امروز ما نیست، اما بیارتباط با بحث ما نیست و شاید بتوانیم راجع به آن کوتاه صحبت کنیم.
هدایتی: اینکه چرا آقای اینقدر ناراحت است دلیل حقانیت و دلیل بر صحت قمهزنی است. این نماد فداکاری و نماد محبت است.
ترشابی: چون نماد خشونت است...
هدایتی: از علمای اهل سنت علیه شیعیان مدرک میآورد. در این کتب تاریخی شما بسیار لاطائلات و دروغها نوشته شده. درباره آتش زدن خانه حضرت زهرا (سلامالله علیها) کتاب المراجعات و الغدیر را بخوانید، تمام مستندات مال اهل سنت است، و در آنجا توسط علمای اهل تسنن به تواتر اثبات میشود که به خانه حضرت زهرا (سلامالله علیها) هجوم آوردند.
ترشابی: اولاً ایشان میگویند، روایت میآورند که هجوم به خانه زهرا صورت گرفته و شما مدرک بیاورید که هجوم صورت نگرفته. همیشه نفی یک مطلب نیاز به دلیل ندارد، اثبات یک مطلب نیاز به دلیل دارد. ما نیاز نداریم که روایت بیاوریم که حمله اتفاق نیفتاده. امروزه هم کسی متهم به قتل بشود، سوابق گذشتهاش را نگاه میکنند تا ببینید این فرد در گذشته با مقتول چه خصومتی داشته.
هیچ اختلافی بین عمربن خطاب و فاطمه زهرا (رضیالله عنها) و علی بن ابیطالب اصولاً نمیبینیم. همه با هم دوست و رفیق بودند، همه جزو یک خانواده بودند. ابوبکر و عمر پدر خانمهای رسول اکرم (صلیالله علیه و سلم) بودند و علی و عثمان هم دامادهای رسول خدا بودند. رو به خود حادثه بیاوریم. اینها [شیعیان] میگویند که حسن و حسین و علی در داخل خانه نشسته بودند. وقتی که عمر با دار و دستهاش به خانه نزدیک شد، آنها خودشان نشستند و به فاطمه گفتند برو در را باز کن و میگویند عمر و یا خدمتگزارش لگدی به در زد ودر را باز کرد و پهلوی فاطمه شکست و بچهاش هم سقط شد. نه علی از جایش حرکت کرد نه حسن نه حسین.
به نظر من بزرگترین توهینی که به علی و حسن و حسین شده، همین توهین هست که معتقدند در برابر حمله به ناموس و دختر رسول اکرم (صلیالله علیه و سلم) این سه نفر سکوت کردند. حسین را میدانیم چه کسی است. مگر میشود علی در برابر ظلمی به این بزرگی سکوت کند؟ و بالاتر از آن بیاید و دخترش امکلثوم را به نکاح عمر بن خطاب در بیاورد؟ نه عقل قبول میکند حسن و حسین و علی اسم فرزندانشان را ابوبکر و عمر بگذارند -مثل اینکه امروز یک شیعه اسم فرزندش را شمر بگذارد، شمری که همه میدانیم قاتل حسین بن علی است- کدام شیعه، کدام مسلمان اسم فرزندش را شمر میگذارد؟
آقای ترشابی ممنونم از توضیحاتی که دادید. آقای هدایتی صحبتهایی که آقای ترشابی کردند صحبتهای شما را نقض میکند و ازدواج عمر با امکلثوم یکی از مسائلی است که به عنوان یکی از تناقضات مطرح است. پاسخ شما درباره این موضوع چیست؟
هدایتی: ببینید دهها نفر در زمان علی بن ابیطالب اسمشان عمر و عثمان بوده، از خود علی بن ابیطالب سؤال میکنند که اسم عثمان را چرا روی فرزندت گذاشتی؟ میگوید به خاطر برادرم عثمان بن مدهون. گیریم هم که گذاشته باشد این نشان بزرگمنشی علی بن ابیطالب است که دعوا دعوای شخصی نبوده و دعوا و نزاع یک اختلاف الهی بوده و از طرف خداوند مأمور بوده.
اما اینکه فرمودید [برای خانهها] در وجود نداشته. نه خیر! درها چوبی بوده و خانهها در داشتند. مگر میشده وقتی آن همه حیوانات وحشی در آن بیابان هست و مدینه بسیار کوچک بوده فقط یک پردهای آویزان کنند؟ اصلاً این معقول نیست. در یک سندی دیگر درباره حمله به خانه حضرت زهرا، ابن ابی شیحه که از استوانههای اهل سنت میگوید وقتی مردم با ابوبکر بیعت کردند، علی و زبیر در خانه فاطمه (سلامالله علیها) گفتوگو و مشاوره میکردند. عمر آمد پشت در خانه، در زد فاطمه در را باز کرد. گفت شنیدم داخل این خانه علی و زبیر بر ضد حکومت مشورت میکنند، بدانند و بدانید که این خانه را من با اهلش آتش میزنم.
مسعودی در مروج الذهب میگوید: «و جاء عمر و بیدیه قبس من النار/ عمر آمد و در دستش گرزی از آتش بود». اما این ازدواج امکلثوم را که بسیاری رویش مانور دادند [باید گفت] یک دروغ بسیار بزرگی است.
ترشابی: بنده از منابع شیعه مطرح کردم
هدایتی: منابع شیعه را هم میآورم. علامه باقر القرشی از علمای شیعه، علامه مقرم از علمای شیعه میگویند امیرمؤمنان اصلاً دختری به نام امکلثوم نداشت. علمای اهل سنت؛ یحیی بن شرف نووی، در کتاب خودش تصریح میکند که امکلثوم دختر ابوبکر بوده، چرا؟ ابوبکر وقتی از دار دنیا میرود امیرمؤمنان علی بن ابیطالب با همسرش اسما ازدواج میکند. اسما که همسر ابوبکر بوده دختری به نام امکلثوم داشته و در خانه امیرمؤمنان بزرگ میشود و تحت سرپرستی او قرار میگیرد و عمر اقدام به ازدواج با او میکند.
آن دسته از کسانی که میگویند این ازدواج صورت گرفته، معتقدند این ازدواج با اکراه، و با تهدید عمر بن خطاب صورت گرفته و امیرمؤمنان هم از سوی پیامبر مأمور به صبر بودند، به خاطر حفظ وحدت. لذا از حق خود گذشتند.
آقای ترشابی، میخواهم از صحبت آقای هدایتی استفاده کنم که ایشان علی بن ابیطالب را مأمور به صبر معرفی کردند. اما اگر مأمور به صبر است، این جدال بر سر ارثیه پیامبر اسلام را چگونه میتوان توضیح داد؟ چون یکی از دلایلی که درباره این ستیزه با عمر مطرح میکنند، درباره خانه پیامبر است که به فاطمه به ارث میرسد و عمر نمیپذیرد که این ارثیه را به او بدهد. اما در مقابل یک سری روایات هست که پیامبر میگویند از من کسی ارث نمیبرد. اینجا آن دعوت به صبر با این مسئله کمی تناقض پیدا میکند.
ترشابی: تعداد زیادی از علمای مطرح شیعه مثل اصحاب کتب اربعه شیعه بحث ازدواج امکلثوم و عمر را آورده و پذیرفتهاند ولی وقتی میخواستند دشمنی علی و عمر را ثابت کنند، دچار تناقض شدند و گفتند خب این مشکل را چطوری حل کنیم.
این دختر، دختر علی بن ابیطالب بود و عمر هم که به خواستگاریاش رفت آنجا گفت من شنیدم که هر نسب و سببی در روز قیامت قطع میشود، مگر کسی که با پیامبر نسب و سببی داشته باشد و برای همین به خواستگاریام کلثوم دختر فاطمه زهرا و علی بن ابیطالب رفتند.
چنین صبری هم نبود، وقتی فاطمه معتقد بود که به من ارث میرسد رفت و صحبت کرد و دفاع کرد و گفت ارث مرا به من بدهید، اما علی در هیچ جایی نگفت که همسرم را چرا کتک زدید. آیا فقط برای اینکه همسرش را بزنند، باید صبر کند یا آنجایی که تقاضای ارث میکند هم باید صبر کند؟
آقای ترشابی ممنونم از توضیحتان. من میخواهم بپرسم که آیا این ستیزه میتواند به شکل ایرانی تشیع مربوط باشد؟ مثلاً برگردیم به شکست خوردن ایران از اعراب در زمان عمر یا بحث کتابسوزی که مطرح است و البته مخالفانی هم دارد؛ آیا اینها هم میتواند مزید بر علت باشد؟
هدایتی: اساساً دعوای عرب و عجم، و ایرانی و عرب نیست، به خاطر اینکه تمام امامان ما عرب بودند، خود پیامبر و حضرت زهرا عرب بودند. یک نکته که در منابع اهل سنت از عمر بن خطاب وجود دارد، این است که به علی بن ابیطالب گفت: «من و ابوبکر هر دو را دروغگو، پیمانشکن و گناهکار میدانستی» و هیچ رابطه و علاقه و دوستی بر قرار نبوده. هر آنچه بوده انجام وظیفه از طرف امیرمؤمنان بوده، برای جلوگیری از بروز ظلم بیشتر.
به هر حال اول کسانی که جلوی بیان و آزادی بیان را گرفتند، ابوبکر و عمر بودند. در حضور پیامبر بودند خواستند قلم و کاغذی بیاورند که بنویسند بر از وی گمراه نشوند، عمر بن خطاب باز به مستندات اهل سنت گفت پیامبر دیوانه شده و هذیان میگوید. ببینید جسارت و توهین را در حد اعلا در محضر پیامبر اشرف مخلوقات انجام داده. چرا از عمر بن خطاب انتقاد صریح نشود، چرا مردم و شیعیان از عمر بن خطاب تبری نجویند؟
ترشابی: من افراطیترین نوع تشیع که دیده بودم، در آقای هدایتی دیدم. خودش نقل میکند که اگر علی نمیبود، عمر هلاک میشد. این جریان مربوط به این است که علی و عمر دوست و رفیق بودند. عمر یک قضاوت اشتباه کرد، علی اصلاح کرد. عمر گفت این قضاوت شما درست است و این بزرگی عمر را میرساند که با این صراحت میگوید: «لولا علی لهلک عمر»، یعنی اگر علی در این ماجرا نبود، عمر با این قضاوتش هلاک میشد. من ایشان را به یک سری واقعیتها توجه میدهم؛ شما پیرو علی و راه و روش علی نیستید. یک مورد بیاورید علی گفته باشد من امامت الهی دارم. یک مورد بیاورید که علی بن ابیطالب گفته باشد اشهد ان علی ولیالله.
به نقطهای از بحث رسیدیم که باید این پرسش را مطرح کنیم که با این سطح از حساسیت و اختلاف نظر بر سر آنچه برای اهل تسنن محترم است و برای شیعیان نمادی است که باید بر او لعنت کرد آنچه به عنوان وحدت شیعه و سنی در ایران از آن یاد میشود، اساساً امکانپذیر است؟
هدایتی: آنچه که مهم است، همزیستی مسالمتآمیز است. وقتی یک طرف اکثریت است و یک طرف اقلیت؛ اگر قرار باشد این وحدتی که الان مطرح است صورت گیرد، اقلیت باید دست به سینه تسلیم این اکثریت بشوند و بگویند هر چه شما میگویید سمعاً و طاعتاً قبول؛ وحدت به این معنا غیرممکن است.
آقای هدایتی صحبتشان روی همزیستی مسالمتآمیز است، ولی معتقدند وحدت ممکن نیست شما چه نظری دارید آقای ترشابی؟
ترشابی: اگر وحدت به این معنا باشد که ما مصالح و منافع بزرگ را در نظر بگیریم، و از مطالبی که باعث اختلاف و نزاع میشود پرهیز کنیم، این کاملاً ممکن است. برای مثال آقای هدایتی و همکیشانش فکر نکنند اگر به عمر فحش ندهند، در دینشان خللی ایجاد میشود.
اهل سنت به هیچ یک از نمادهای مورد احترام شیعه توهین نمیکند. همه نمادهای مورد احترام تشیع مورد احترام اهل تسنن هم هستند در نتیجه از سوی اهل سنت وحدتی نقض نمیشود.
سپاسگزارم از هر دو میهمان محترم این برنامه.