تازهداماد جوان که چند ماه قبل از جشن عروسی، همسرش را با ضربههای متعدد چاقو کشته بود، دیروز در حالی که میلرزید و اشک میریخت، گفت که همسرش را به خاطر سوءظن کشته است. عصر ششم فروردین 95 فریادهای گوشخراش یک زن جوان در آپارتمانی در خیابان پیروزی تهران پیچید. همسایهها وقتی از خانهشان بیرون دویدند متوجه شدند صدای کمکخواهی از خانه زوج جوانی در طبقه سوم به گوش میرسد که به تازگی به این خانه آمده و درحال خرید جهیزیه بودند. آنها قرار بود تا چند ماه آینده جشن عروسیشان را برگزار کنند.
جنایت در خانه تازهعروس
درحالی که کسی در آپارتمان را باز نمیکرد و فریادهای زن جوان همچنان به گوش میرسید، همسایهها از پلیس کمک خواستند. با ورود پلیس به این ماجرا تازهداماد 30 ساله با سر و وضعی آشفته در را گشود و ادعا کرد دعوای خانوادگی است اما دقایقی بعد به گریه افتاد و به قتل همسرش اعتراف کرد. پلیس وقتی وارد خانه این زوج شد با جنازه خونین فاطمه 20 ساله روبهرو شد که با ضربات متعدد چاقو کشته شده بود. محمد بازداشت شد و گفت که همسرش را به خاطر سوءظن کشته است. وی در بازجوییها گفت: «من به همسرم مشکوک بودم و به همین خاطر با هم درگیر بودیم. وقتی دعوا بالا گرفت، او را با چاقو زدم. اما شروع به داد و فریاد کرد. وقتی دیدم ساکت نمیشود و همسایهها پلیس را خبر کردهاند با چاقو گلوی همسرم را بریدم تا آرام شود.» به دنبال بازسازی صحنه جرم کیفرخواست صادر شد و محمد دیروز در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست محمدباقر قربانزاده و با حضور دو مستشار پای میز محاکمه ایستاد.
اشدمجازات برای تازهداماد
در جلسه رسیدگی به این پرونده پدر و مادر قربانی در جایگاه ویژه ایستادند و برای داماد سابقشان حکم قصاص خواستند.
پدر قربانی گفت: «دختر و دامادم یکسال بود که عقد کرده بودند اما با هم اختلاف داشتند. چون دامادم و خانوادهاش از همان ابتدا به ما دروغ گفته بودند. من بارها از فاطمه خواستم تا در دوران عقد از محمد جدا شود اما او همسرش را دوست داشت و راضی به طلاق نبود.حتی یکبار هم به دادگاه رفتند اما چون قاضی آنها را به ادامه زندگی دعوت کرد دخترم از جدایی منصرف شد. آنها با هم یک خانه اجاره کرده بودند و وسایل جهیزیه را میخریدند و به خانه جدید میبردند. قرار بود بهزودی جشن عروسی را برگزار کنند که محمد دست به این جنایت زد. من به هیچ قیمتی حاضر به گذشت نیستم و برایش قصاص میخواهم.»
گریههای بیامان در دادگاه
سپس محمد در جایگاه ویژه ایستاد و درحالی که به شدت میلرزید و اشک میریخت، گفت: «من همسرم را قربانی بدبینی کردم. در نیروگاه برق کارگر بودم و زندگی بدی نداشتم اما مدتی بود به رفتارهای فاطمه مشکوک شده بودم و گمان میکردم به من خیانت میکند. حتی در خانه میکروفن جاساز کرده بودم تا مدرکی علیه او به دست بیاورم اما چیز مشکوکی به دست نیاوردم. من بیدلیل به همسرم مشکوک شده بودم و نمیدانم چرا این فکر مرا رها نمیکرد.»
این متهم که به سختی صحبت میکرد، گفت: «آن روز غذا درست کرده بودم و در آشپزخانه بودم که بار دیگر بحث سوءظن به فاطمه را پیش کشیدم. او که عصبانی شده بود کارد آشپزخانه را برداشت و من در یک لحظه کنترل اعصابم را از دست دادم و چاقو را از او گرفتم. من چیزی از ماجرای قتل به خاطر ندارم.»
وی در پاسخ به سوال رئیس دادگاه درباره اینکه چند ضربه به فاطمه زدی که پزشکیقانونی جای 17 بریدگی را فقط در کف دست و بازوی او گزارش کرده است، گفت: «من فقط به خاطر دارم که دو یا سه ضربه به او زدم. من حتی یادم نیست که چطور گلوی او را بریدم. من حرفی برای دفاع ندارم و پشیمانم.»
در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد تا رای صادر کند.