شرق: پسر جوانی که متهم است یکی از هممحلیهایش را به قتل رسانده، برای محاکمه به دادگاه کیفری استان تهران میرود.
به گزارش خبرنگار ما، شهریور سال گذشته به مأموران پلیس خبر دادند جسد نیمهجان جوانی در خیابان رها شده است. شخصی که این موضوع را به مأموران گزارش داد، گفت پسر جوان چاقو خورده و خون زیادی از او رفته است، اما هنوز جان دارد.
زمانی که مأموران به محل رسیدند، متوجه شدند پسر جوان جانش را از دست داده است. محلی که ضربه چاقو وارد شده، نزدیکی قلب مقتول بود و از همان نقطه هم مقدار زیادی خون از بدن مقتول خارج شده بود. با انتقال جسد به پزشکی قانونی، تحقیقات دراینباره آغاز شد. مأموران در محل حادثه هیچ ردی از عامل جنایت پیدا نکردند؛ بنابراین کار ردیابیهای تلفنی را آغاز کردند. آنها در بررسی تلفنی که به مرکز فوریتهای پلیسی شده بود، متوجه شدند شماره تلفنی که به اپراتور وصل شده، متعلق به مقتول است. هرچند در ابتدا به نظر میرسید مأموران با معمای پیچیدهای روبهرو هستند اما چند روز بعد و درحالیکه مأموران همچنان دنبال سر نخی برای دستگیری قاتل بودند، جوانی به نام کاوه به کلانتری مراجعه کرد و گفت شخصی را به قتل رسانده است. او که زمان بازجوییها بهشدت گریه و اظهار پشیمانی میکرد، گفت: من با مقتول آشنایی داشتم اما با هم دوست نبودیم. متأسفانه مسائلی درباره او شنیده بودم که همین امر باعث شد او را به قتل برسانم. چندسالی بود که ترک تحصیل کرده بودم و در مغازه قصابی پدرم کار میکردم. از کاری که داشتم راضی بودم و میخواستم برای خودم آیندهای درست کنم. شب حادثه برادرم که نوجوان است، به مغازه آمد تا با هم بیرون برویم. ما به پارکی که در نزدیکی مغازه بود رفتیم و چندساعتی با برادرم بازی کردیم. در آنجا مقتول را دیدم؛ به خاطر چیزهایی که از او شنیده بودم با او کاری نداشتم و سعی هم میکردم با او روبهرو نشوم و صحبت هم نکنم. بعد از پارک من دوباره به مغازه رفتم؛ مقتول به دنبال من آمد. پشت دخل ایستاده بودم که بدون مقدمه نزدیک شد و من که خیلی وحشت کرده بودم، کارد سلاخی را برداشتم و یک ضربه به او زدم تا به من آسیبی نرساند.
متهم درباره اینکه چه چیز درباره مقتول شنیده بود که باعث شد چنین تصمیمی بگیرد، گفت: شنیده بودم دو نفر را مورد آزار جنسی قرار داده است و این مسئله بهشدت من را هراسان میکرد و خیلی میترسیدم به من نزدیک شود و چنین آسیبی به من وارد کند. من هیچ اختلافی دراینباره با او نداشتم.
با توجه به اینکه متهم نتوانست افرادی را که گفته میشد مقتول آنها را مورد آزار جنسی قرار داده است، به پلیس معرفی کند؛ بنابراین مأموران از خانواده مقتول خواستند تا دراینباره توضیح دهند.
پدر مقتول که بهشدت ناراحت بود، گفت: من از این پسر شکایت دارم؛ او دروغ میگوید. پسر من آدم بااخلاقی بود و چنین تهمتی درباره او درست نیست. اگر پسر من چنین کاری کرده بود، چرا فقط متهم درباره آن صحبت میکند و شخص دیگری دراینباره به من چیزی نگفته است. او پسر بسیار خوبی بود؛ روزها کار میکرد و بعد از کار هم به خانه میآمد. اگر او واقعا چنین کاری کرده باشد، باید دوستانش دراینباره چیزی بدانند. این دروغ بزرگی است که درباره پسر من میگویند. متهم پسرم را از من گرفت و او را به قتل رساند و چاقویی به قلبش فرو کرد؛ حالا هم میخواهد انگیزه اصلی قتل را نگوید. به پسرم تهمت میزند تا خانوادهام را بیآبرو کند. من چنین حرفی را قبول نمیکنم و درخواست قصاص دارم.
مأموران همچنان به تحقیقات خود دراینباره ادامه دادند و افرادی که به مقتول نزدیک بودند و ممکن بود درباره مسائل خصوصی او چیزی بدانند، بازجویی شدند اما نتوانستند مدرکی که نشان دهد او به افرادی تعرض کرده است، پیدا کنند.
این در حالی بود که پزشکی قانونی نیز تأیید کرد مقتول به دلیل واردشدن ضربهای کشنده به بدنش که باعث پارگی در قسمت قلب و قطع یکی از شریانهای حیاتی بدنش شده، جان خود را از دست داده است.
با تکمیل تحقیقات، متهم برای بیان آخرین دفاعیات خود در مرحله بازجویی در برابر بازپرس قرار گرفت. او یک بار دیگر اتهام قتل را قبول کرد و گفت: من و مقتول هیچ درگیریای با هم نداشتیم؛ همانطور که قبلا گفتم، اصلا با هم ارتباط دوستانهای هم نداشتیم و من فقط او را میشناختم. به خاطر حرفهایی که دربارهاش شنیده بودم، خیلی از او میترسیدم؛ وقتی بدون دلیل و هیچ حرفی به سمتم آمد، بهشدت ترسیدم و او را با چاقو زدم.
با پایان جلسات بازجویی این جوان و با توجه به اینکه اولیای دم نیز درخواست قصاص کرده بودند، کیفرخواست علیه او صادر و پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد. بهاینترتیب پسر جوان بهزودی پای میز محاکمه میرود.