در کافهاى در یکى از شهرکهاى مدرن اربیل نشستهایم. دور و برمان پر است ازجوانانى که تخته نرد بازى مىکنند و قلیان مىکشند. گهگاه هم صداى قهقههایشان بالا مىرود. اینجا که بنشینید نمىتوانید باور کنید که کمى دورتر، جایى حدود یک ساعت ازاربیل با ماشین، جنگى تمام عیار جریان دارد. هزاران نفر در حال فرارند و دهها نفر هر روز جانشان را ازدست مىدهند. اما کسى که روبروى من نشسته و هر چند دقیقه نگران به تلفنش نگاه مىکند تا عمق وجودش جنگ را مىفهمد و حس مىکند.
هدیل را دو سال پیش همینجا در هتلى در اربیل شناختم که غالب کارکنانش از مناطق اطراف موصل گریخته بودند. خود او اما از شهر موصل است. آنجا در خانوادهاى متوسط وتحصیلکرده بدنیا آمده، درس خوانده و بزرگ شده است. در دانشگاه موصل که دومین دانشگاه بزرگ عراق به حساب مىآمد و حالا بخش بزرگى از آن با بمبارانها از بین رفته، در رشته زبان انگلیسى تحصیل کرده و قصد داشته براى رفتن به اروپا یا آمریکا اقدام کند که اتفاقات شهر زندگىاش را زیر و رو کرده. هدیل شاهد وقایعى بوده که از زمان سقوط صدام و حضور آمریکاییها تا ظهور داعش در شهرشان رخ داده.
ویدیوى کوتاهى را که در آخرین لحظات فرار از موصل به اربیل با تلفن همراهش گرفته نشانم مىدهد و مىگوید آن لحظهها را درست مثل دیروز دقیقه به دقیقه به یاد دارد. در جایى از یک طرف داعشیها تعقیبشان مىکردند و از طرفى در ایست بازرسى خازز نزدیک اربیل پیشمرگان به خیلى از آنها اجازه ورود به منطقه کردستان عراق را نمىدادند.
خود من هم آن صحنهها را به یاد دارم. براى پوشش سقوط موصل به دست داعش آنجا بودم. گرماى شدید هوا و گرد و غبار از یک طرف و شوک آنچه در جریان بود از طرف دیگر وضع را سختترکرده بود و امکان کمترین امدادرسانىها راهم تقریبا ناممکن. آن موقع از یکى از پیشمرگانى که در ایست بازرسى ایستاده بود دلیل این کار را پرسیدم جواب شنیدم که "هنوز نمىدانیم کى به کى است و ممکن است امنیت خودمان را به خطر بیاندازند."
از همان موقع تا به امروز ورود عربهاى عراقى به کردستان عراق محدودتر و محدودتر شده است.
براى هدیل آن لحظهها به گفته خودش مفهوم واقعى تحقیر و از اینجا رانده و ازآنجا مانده شدن بود.
هرچند مىگوید که مىتوانست درک کند چرا کسى با آغوش باز از آنها استقبال نمىکرد. "ما از نگاه آنها همدست داعش بودیم. به هر حال این واقعیتى است که داعشیها از مدتها قبل از شروع فرار دسته جمعى مردم از موصل، در شهر بودند."
موصل از زمان سقوط صدام به یکى ازمراکز فعالیت گروههاى تندرو بدل شد که تنها هربار نامشان تغییر کرد. در نهایت ازاوایل ژوئن ٢٠١٤ هم سر و کله داعشیها در موصل پیدا شد. گروهى که بسیارى از بازماندگان حزب بعث و بخصوص فرماندهان ارتش صدام به آن پیوستند. غالب آنها البته از قبل با گروههای تندرو همکارى مىکردند. درست از زمانی که آمریکاییها ارتش عراق را منحل کردند و یک شبه بسیارى از ارتشیها کار و مقام خود را برباد رفته دیدند و بخشیشان جذب گروههاى تندرو شدند که بعدها با دولت مرکزى هم بناى جنگ گذاشتند، همین موصل را در چشم بغداد نیز به نوعى به دشمن بدل کرد. به گفته هدیل در اولین روزها از بلندگوها سخنرانیهای عزت ابراهیم دورى معاون اول سابق صدام و "رهبر کنونى" حزب بعث عراق را پخش مىکردند همراه با شعار آزادى و احترام براى ساکنان موصل که از فشار و تبعیض ارتش و دولت مرکزى به تنگ آمده بودند.
هدیل مىگوید وضعیت چنان سخت شده بود که خیلىها براى خلاص شدن از تحقیر روزانه حتى راضى به همکارى با شیطان بودند. "از همه چیز محروم شده بودیم. اواخر، روزها در صف بنزین مىماندیم چون بنزین براى موصلیها جیره بندى شده بود. در ایست بازرسیها ارتش با مردم بدرفتارى مىکرد و انگار ما شهروند درجه دو بودیم. همین خیلىها را تشویق مىکرد که به گروههاى تندرو بپیوندند. شرایطى که باعث شد مردم اول با روى گشاده داعش را بپذیرند."
اما این، همه دلیل رضایت مردم در اوایل حضور داعش در موصل نبود. هدیل اینطورتعریف مىکند "روزى که آنها آمدند رفتارشان با مردم بسیار مهربانانه بود. به هیچ وجه چیزى ممنوع نبود. زندگى عادى در جریان بود. مردم تا دم صبح در کوچه و بازار بودند، سیگار و قلیان ممنوع نشده بود. کافهها ممنوع نشده بود. داعشیها با پخش اعلامیه به مردم پیام مىدادند که آنها را از شر ارتش و دولت رها خواهند کرد."
داعش حالا در تمام محلههای موصل نفوذ کرده است پیامى که ظاهرا در شرایط آن روز موصل بسیار اغوا کننده به نظر مىآمد. اما دیرى نگذشت که چهره مهربانانه داعش در موصل تغییر کرد. ممنوعیتها و مجازاتها دو هفته بعد از قدرت گرفتن گروه آغاز شد و به تبع آن واهمه بخشى از ساکنان شهر از جمله خود هدیل و خواهرش. او روى نقشه محلهشان را نشانم مىدهد که گویا منطقه امن بوده با ساکنان مسیحى و مسلمان که اوایل هنوز داعشیها چندان در آن محلهها خودرا در آن نشان نداده بودند و بیشتر در محلههایى مىگشتند که هدیل آنها را محلات سمت راست شهرمىخواند. محلاتى که به سمت مرز سوریه. اما شب سیزدهم ژوئن ٢٠١٤،کاروانهاى داعش شروع به گشت گستردهاى در نقاط دیگر شهر کردند و آن نقطهاى بود که هدیل و همراه خانواده خواهرش تصمیم به ترک شهر گرفتند. برادرشان اما از میانه راه برگشته بود. "برادرم به اجبار ما با خانوادهاش ما را همراهى کرد اما با دیدن وضعیت ایست بازرسیهاى نزدیک اربیل تصمیمش عوض و گفت ظاهرا همه جا با ما با خفت رفتار مىشود. ما برمىگردیم." هدیل اما اضافه مىکند که برادرش همچنان خیلى هم باورش نشده بود که وضع موصل بدتر خواهد شد.
او مىگوید: "براى خیلى از مردم از جمله برادر من باورکردنى نبود که چیزی بدتر از وضع آن موقع هم مىتواند پیش بیاید. چیزى بدتر از ارتش و دولت آن دوره."
وقتى هم که خشونت داعشیها در شهر شروع شد دیگر براى خروج از موصل دیر شده بود. از آن پس هر کس که مىخواست شهر را ترک کند باید سند خانهاش را وثیقه مىگذاشت و یکى از اعضاى خانواده در داخل را هم به عنوان کفیل یا به عبارتى گروگان معرفى مىکرد. بازنگشتن به شهر مساوى بود با مصادره اموال و شکنجه یا حتى مرگ کفیل. با همه اینها برادر هدیل چند بار تلاش کرده که از شهر بیرون بیاید حتى به ازاى پرداخت پول به قاچاقچیانى که خود از اعضاى داعشاند اما هربار با در بسته مواجه شده است.
حالا بیش از دو سال است که خواهرها و برادر همدیگر را ندیدهاند.
اگر خانه همسایه بمباران شود