ماجرای دختر آمریکایی که ادعا می کند «عیسی مسیح» را حامله است

این لهجه کجای آمریکاست؟

از این آدمها زیاده برای سر گرم کردن مردم توی مدیا خودشون درست میکنند که مردم را سرگرم کنند بعد هم وقتی پلش را گرفت میره پی کارش مثل اونهایی که توی حرم امام رضا ناگهان چشمشون میبنه ویا ناگهان از روی چرخ دستی بلند میشن راه میرن میگن معجزه شده وجالب قضیه اینه که این امامان فقط بلدن توی عمر پزشگی دخالت کنند ومعجزه کنند مصلن نمیتونن یک کیلو آهن را به طلا تبدیل کنند یا مثلن کاری کنند که دریاچه ارومیه یک شبه پر آب بشه

میخواهم بدونم اون نوکیشهای مسیحی که خودشون رو کأسه داغ تَر از اش کردن و کارشون فقط جفتک انداختن به ادیان دیگه هست بیان در مورد این نوع از جهالت توضیح بدن.

ذرت نمکی خورده.

بازم خیلی بهتر از اون یارو هموطنمونه که توی کلیسا نشسته بودیم و اومد روی سند و شهادت داد که چطور شد که به مسیح ایمان آورد . شهادتش این بود : من توی خونه مون نشسته بودم و داشتم انجیل میخوندم که یهویی خونه پر از نور شد و بعد یه چهره ی نورانی که مو هاش بلوند بود رو دیدم و من سریع چشمام رو بستم و باز کردم و دیدم که رفتش پشت ستون و بعد دوباره چشمام رو مالیدم و باز کردم و آروم گفتم که ، عیسی جان ، نور دو عینم من دوباره چشمام رو میبندم و برای سوم بار باز میکنم می میخوام ببینمت و بعدش عیسی هم اومد بغلم کرد و بعدش گفت بیا در آغوشم عزیزم .... یهو کل کلیسا با خنده براش دست هم زدن و بهش تبریک گفتن . خیلی پدر.گ بود هااا از قیافش معلوم بود که توی ایران خادم هیئت بوده و توی هیئت از اونایی بوده که ابالفضل رو میدیده و حالا اومده توی کلیسا و داره عیسی رو میبینه . من خودم هم البته ایمان دارم و غسل تعمید هم شدم اما یه سری از این هموطنای بیشعور میان اینجا و از نام زیبای عیسی مسیح سوء استفاده میکنن . به نظر من این جور افراد رو باید چوب آتشین توی ما تحت شون گذاشت تا درس عبرت سایر دروغگوها بشه .

نمیدونم چرا، اما واقعا چرا بخش زیادی از مردم دنیا دنبال مطرح شدن هستند؟ تو تمام دنیا! یک زمانی محدود بود به جیمی جامپ ها اما الان نصف مردم دنیا جیمی جامپ شدند. به عقیده شخصی فکر میکنم مردم یکمقدار بیش از اندازه دچار خودبزرگ بینی و اعتماد به سقف کاذب شده اند. برای همین دیگه مثل قبل دنبال بهانه خاصی برای مطرح شدن نیستند و هرکسی با هرچیزی که داره میگه باید دیده بشم. خودم وقتی گیتار زدن را شروع کردم اون هم با کارهای جان دنور و لئونارد کوهن، کلاسیک و کانتری کار میکردم.هروقت کسی ازم درخواست اجرا می کرد میگفتم بزنم که چی بشه بگین اینم رفته دو روز کلاس و دوتا آکورد یادگرفته اومده خودنمایی میکنه. الان نه، وقتی میام میزنم که انگشت به دهن بمونید. اما هرکسی را میدیدم میرفت اگه یه روز بری سفر یاد میگرفت میومد میگفت شاگرد دارم! اینم کارت و شماره ام! اما امروز دیگه همین بهانه ها هم نیازی نیست. به هر بهانه ای دنبال مطرح شدن هستند.

لشگر ششم ورماخت - هامبورگ، آلمان همون مسیح بهت نگفته در کامنتهات حرف بد نزنی یا کسی رو قضاوت نکنی یا شاید هم فقط تو رو استثنا کرده چون نگاهت به همه ما و منجمله من از بالا به پایینه به هرحال شما المانید و ما وسط صحرای جهان سوم شما عقل کل ما بیسوات شما سواره و مایه دار ما پیاده و اس و پاس کبلائی.