آینه خاطرات: اختلاف عجیب دو «هوو» پس از مرگ سرهنگ

آمار طلاق که در نیمه سال 1337 انتشار یافته بود، پژوهشگران جامعه‌شناسی وقت را به کشف و بررسی علل آن بویژه در تهران وادار کرده بود. در صدر این علل که پس‌از این بررسی‌ها اعلام شد؛ «شناخت ناکافی» طرفین ازدواج‌ها پیش از عقد نکاح و اصطلاحاً ازدواج «ندید» اعلام شده بود. در وضعیت جامعه آن زمان، چاره کار، ایجاد مؤسسات همسریابی یا اختصاص دادن بخشی از یک صفحه روزنامه‌ها به آگهی‌های رایگان داوطلبان ازدواج تشخیص داده شده بود که در بسیاری از کشورها تجربه شده و نتیجه مثبت داده بود.
مدیر روزنامه اطلاعات که یک سناتور محافظه‌کار بود با اینکه با اصل موضوع موافقت داشت اما اجازه نداد که یک صفحه از روزنامه‌اش به آگهی داوطلبان ازدواج اختصاص یابد.

اما مدیر روزنامه کیهان که معتقد بود مهاجرت جوانان شهرستانی به تهران با توجه به آشنا نبودن آنها با خانواده‌های تهرانی و اینکه در ایران دبیرستان مختلط هم وجود ندارد، مشکلات آنها برای همسریابی را مضاعف کرده است بنابراین وی با اختصاص دادن نیم صفحه از روزنامه خود به داوطلبان ازدواج موافقت کرد و انتشار این آگهی‌ها آغاز شد و بعد از «کیهان»، مجله روشنفکر آگهی زد. کار به این ترتیب بود که متقاضی ازدواج مشخصات خود را به روزنامه و مجله می‌داد و متذکر می‌شد که چگونه همسری می‌خواهد. کیهان و روشنفکر آدرس‌ها را منتشر نمی‌کردند، نزد خود نگه می‌داشتند و پاسخ‌ها را به آدرس طرف می‌فرستادند. این نوع همسریابی، خالی از حادثه نبود که یک مورد آن از این قرار بود: یک روز محمد بلوری حادثه‌نویس کیهان و نوشیروان کیهانی‌زاده حادثه‌نگار وقت روزنامه اطلاعات ضمن فعالیت روزانه به مجتمع قضایی ناحیه 5 تهران می‌روند که رئیس آن آقای صدوقی (پس از بازنشسته شدن، وکیل دادگستری) بود.

در آن روز در راهروی این مجتمع، یک زن میانسال و یک مرد جوان که از کبود بودن صورت و پارگی لباس‌شان پیدا بود که کتک خورده یا کتک‌کاری کرده‌اند جدا از هم ایستاده و منتظر ورود به اتاق بازپرس بودند. آنان گاهی هم به یکدیگر چشم غره می‌رفتند، تهدید می‌کردند و متلک می‌گفتند.یکی از همراهان این دو به بلوری و کیهانی‌زاده گفت: «خانم، 51 ساله زن دوم یک سرهنگ بوده که این سرهنگ بازنشسته و بعداً فوت شد. مستمری این سرهنگ، پس از فوت میان دو بیوه او قسمت شد و سال‌ها حرفی نبود. اخیراً این خانم (اشاره به زن مجروح) که از تنهایی خسته شده بود و در عین حال نمی‌خواست مستمری شوهر متوفای خود را از دست بدهد، تصمیم به ازدواج بدون ثبت نکاح (صیغه شفاهی) می‌گیرد. در همین موقع در روزنامه یا مجله یک آگهی ازدواج نظر او را جلب می‌کند زیرا که «داوطلب» نوشته بود جوانی 25 ساله و کارمند دولت است که تا رسیدن سن دخترعمویش به حد قانونی ازدواج، آماده ازدواج با زنی است که بچه دار نشود و سنش هم مهم نیست.

بیوه سرهنگ که در جست‌وجوی چنین شوهری بود به این آگهی پاسخ می‌دهد، یکدیگر را ملاقات و عقد نکاح بدون ثبت با حضور دو شاهد صورت می‌گیرد.چند ماه بعد، بیوه دیگر سرهنگ متوجه می‌شود و تصمیم به اعلام قضیه به مقامات مربوط می‌گیرد تا همه مستمری را نصیب خود گرداند.وی به مقامات مربوط و به راهنمایی آنان به دادگاه دادخواست می‌دهد. چون نکاح شفاهی بود، قاضی مربوطه قضیه را به دادگاه شرع مستقر در خیابان فروردین و به ریاست یک مجتهد جامع‌الشرایط ارجاع می‌کند که آیا به لحاظ شرع، فرقی است میان ازدواج ثبت شده یا ثبت نشده؟

قاضی شرع پاسخ می‌دهد که در شرع مقدس، اشاره به ثبت نکاح نشده و دو شاهد مرد یا چهار شاهد زن و اجرای صیغه نکاح به زبان عربی و عبارت مربوط و تعیین مهریه کافی است و در ایران حدوداً دو دهه است که ثبت نکاح قانونی شده و بهانه آن چند مورد «انکار» بوده است.

این پاسخ، همان بود که بیوه اول سرهنگ در انتظار آن بود، بیوه دوم که شرایط را این‌طور دیده بود به شوهر جوان خود گفته بود که در صورت تحقیق بگوید که شوهر او نیست، نکاحی صورت نگرفته و او مستأجر یکی از اتاق‌های خانه او است و نکاح شفاهی یک شایعه بیش نیست که با هدف محروم کردن بیوه سرهنگ از مستمری شوهر متوفایش مطرح شده است.این زن قبلاً هم این موضوع را به مراجع قضایی گفته بود. اما شوهر جوان حاضر نمی‌شود که دروغ بگوید و در نتیجه پس از مشاجره لفظی، زن و شوهر به جان هم می‌افتند و کتک‌کاری می‌کنند و کارشان به کلانتری محل و مجتمع قضایی می‌افتد.
+9
رأی دهید
-1

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.