مرد جوان که همسر، مادر و پسر هشت ساله دوست صمیمیاش را کشته و وقتی برای از بین بردن آثار جرم به محل جنایت برگشته بود، بازداشت شد، دیروز پای میز محاکمه ایستاد و در برابر گریههای بیامان اولیای دم درخواست بخشش کرد. او در حالی وارد دادگاه شد که تعدادی مامور پلیس برای جلوگیری از حمله اولیای دم به قاتل، در دادگاه حضور پیدا کرده بودند. داریوش 30 ساله، بیستم بهمن 94 به خانه دوست صمیمیاش علیرضا در خیابان سیفی گلابدره رفت و همسر 28 ساله او به نام مینا، مادر سالخورده علیرضا به نام حلیمه و پسر هشت ساله علیرضا را که از مدرسه به خانه برگشته بود، به طرز فجیعی کشت و یکی از فجیعترین جنایتهای سال 94 را رقم زد. او که با بریدن شیلنگ گاز آبگرمکن قصد به آتش کشیدن محل جنایت را داشت آنجا را ترک کرد، اما پس از انفجار وقتی برای از بین بردن آثار جرم به آنجا برگشت که آتشنشانان و ماموران پلیس در آنجا حضور داشتند. داریوش که قصد به هم زدن صحنه جنایت را داشت تا پلیس را گمراه کند، بازداشت شد و به جنایت فجیع اعتراف کرد.
درخواست قصاص در ملأعام
متهم دیروز در شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست اصغر عبداللهی و با حضور دو مستشار در حالی پای میز محاکمه ایستاد که اولیای دم که بیامان اشک میریختند برای او در خواست حکم قصاص در ملأعام را مطرح کردند. سپس متهم که با توجه به احتمال حمله اولیای دم در جایگاه متهم نایستاد، در همان جایی که نشسته بود، در تشریح جزئیات ماجرا گفت: «من و مهدی بچه یک محل بودیم و از 10 سال قبل دوستیمان صمیمیتر شده بود. با آنکه من و همسرم به منطقه اسلامشهر نقل مکان کرده بودیم، اما هر هفته خانوادگی با مهدی و همسرش قرار میگذاشتیم و به دیدن هم میرفتیم. من و مهدی مدتی بود با هم ترامادول مصرف میکردیم، اما یک ماه و نیم قبل از این ماجرا وقتی من و مهدی قرصهایی به نام دراگون خریدیم و خوردیم، فکر عجیبی به سرم زد. گمان میکردم مهدی به همسرم نظر دارد.»
تشریح نخستین جنایت
او ادامه داد: «واقعا نمیدانستم تحت تاثیر مصرف قرصها دچار توهم شدهام یا اینکه واقعا مهدی به همسرم نظر دارد. این فکر لحظهای از سرم بیرون نمیرفت و زندگی را برایم جهنم کرده بود. به همین خاطر تصمیم گرفتم ارتباطم را با مهدی قطع کنم، اما او دستبردار نبود و مدام به من زنگ میزد. تا اینکه تصمیم گرفتم به خانه مهدی بروم و ماجرا را به همسرش بگویم. من مینا را مثل خواهرم میدانستم به همین خاطر وقتی مقابل در خانهاش رفتم، او مرا به داخل خانه دعوت کرد. به او گفتم تصمیم دارم رابطه خانوادگیمان را قطع کنم، چون گمان میکنم مهدی قصد خیانت به مرا دارد که مینا عصبانی شد و حرفهای نامربوطی زد. من او را هل دادم و وقتی روی زمین افتاد با سیم سشوار او را خفه کردم. ترسیده بودم و میخواستم از خانه خارج شوم، اما وقتی از پنجره به بیرون خانه نگاه کردم یک زن را دیدم که وارد ساختمان شد.»
صحنهسازی برای گمراه کردن پلیس
داریوش گفت: «چند دقیقهای در خانه ماندم و وسایل خانه را به هم زدم. النگوهای مینا را از دستش بیرون آوردم و سه تراول چکی را که در خانه بود برداشتم تا همه فکر کنند مینا قربانی سرقت شده است. سراسیمه در را باز کردم، اما همزمان در واحد روبهرویی که خانه مادر مهدی بود باز شد و مادرش حلیمه از در بیرون آمد.»
دومین جنایت
او در تشریح دومین جنایت گفت: «به دروغ به حلیمه گفتم همسرم در خانه میناست و دنبال او آمدهام. او با من احوالپرسی کرد و مرا به خانهاش دعوت کرد. به او گفتم سردرد دارم که یک قرص مسکن به من داد، اما فکر کنم پریشانیام باعث شد او به ماجرا شک کند. پیرزن میخواست از خانه خارج شود و به خانه عروسش برود که مانع او شدم و با گلدان به سرش کوبیدم. حال خودم را نمیفهمیدم که به آشپزخانه رفتم و با کارد آشپزخانه چند ضربه به او زدم.»
ادعای سومین جنایت ناخواسته
داریوش ادامه داد: «بعد از قتل پیرزن میخواستم آنجا را ترک کنم که همان موقع صدای در خانه به صدا در آمد. ترسیده بودم و نمیخواستم در را باز کنم که متوجه شدم پسر مینا و مهدی از مدرسه به خانه برگشته است. تصمیم نداشتم علیرضا را بکشم. در را باز کردم و از پشت سر علیرضا را گرفتم و او را به اتاق خواب مادربزرگش بردم، اما در اتاق خواب آینه بزرگی بود که او تصویر مرا دید. به همین خاطر مجبور شدم ناخواسته او را هم با چاقو بکشم. به آشپزخانه رفته بودم تا دستهای خونیام را بشویم که چشمم به آبگرمکن افتاد. تصمیم گرفتم شیلنگ گاز را ببرم و فرار کردم. یک ساعت برای از بین بردن آثار جرم به محل برگشتم و دیدم آتشنشانی و ماموران پلیس آنجا هستند. وارد خانه شدم و پرسوجو کردم. قصد داشتم صحنه جرم را به هم بزنم، اما بازپرسی که در محل حضور داشت به من شک کرد و بازداشت شدم. من سه عضو یک خانواده را کشتهام، اما باور کنید قاتل نیستم و هرگز نقشهای برای قتل آنها نداشتم. من از اولیای دم تقاضا دارم مرا حلال و بعد قصاص کنند. من دیگر تحمل این زندگی را ندارم و برای قصاص آمادهام.» در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد تا رای صادر کند.