پسر نوجوان زمانی که خود را در دام یک شیطان صفت دید در فرصتی مناسب به دو نفر از دوستانش پیامک فرستاد و از آنها خواست برای نجاتش پلیس را باخبر کنند.
گفت و گو با او را در ادامه بخوانید.
مامور پلیس مو به مو گزارش داده که شاکی را در رختکن حمام زندانی کرده بودی، چطور میگویی بیگناهی؟
با مأمور گلاویز شدم، فکر میکنم او اشتباه کرده است. در ضمن وقتی پلیس به آنجا آمد من روی کاناپه خواب بودم!
شاکی گفته با تهدید چاقو، او را کشان کشان به خانه دوستت بردی؟
نه او هم احتمالا اشتباه میکند!
معتادی؟
شیشه میکشم.
پس احتمال دارد که دچار توهم شدی و همهچیز را فراموش کردهای؟
اصلا هرچه شما میگویید درست است، هر جرمی باشد گردن میگیرم، حتی قتل!
دو شاکی دیگر هم پس از اینکه دستگیر شدی، شکایت کردند و گفتند تا پیش از این تهدیدشان میکردی که اگر شکایت کنند جانشان را میگیری؟
نه، همه اینها دروغ است. برایم پاپوش درست کردند. فکر کنم با من خصومت و دشمنی دارند. راستش خیلیها به من حسادت میکنند و دشمن زیاد دوروبرم دارم!
چرا؟
نمیدانم.
احتمال دارد که افراد دیگری را هم با این شگرد به دام انداخته باشی؟
نه !
سابقه داری؟
3سابقه سرقت و درگیری دارم. بهخاطر دختر مورد علاقهام با پسری درگیر شدم و با چاقو یکدیگر را زخمی کردیم. از آن روز به بعد تاندول دست راستم پاره شد و یکجورایی فلج شدم. حتی کارخوبی داشتم که آن را از دست دادم.
شغلت چیست؟
الان میوهفروشم. اما فوق دیپلم گرافیک دارم و پیش از این گرافیست بودم و در شرکتی کار میکردم.
در کودکی یا نوجوانی، چنین اتفاقی برایت رخ نداده که قربانی نقشه شوم فردی شوی؟
سرش را پایین میاندازد و سکوت میکند.
پس خودت هم قربانی شده و درصدد انتقام بودی؟
نمیخواهم به گذشته فکر کنم، عذاب میکشم. من صرع دارم و فکر کردن به این موضوع، باعث تشنجم میشود!