بازگشت امیری به ایران مانند یک جشن تمام عیار تلقی شد. کیهان ۲۶ تیرماه ۸۹ این حادثه را شکست اطلاعاتی سازمان جاسوسی آمریکا دانست و رسالت آن را واترگیت امنیتی توصیف کرد.ایران وایر , رضا حقیقت نژاد ما با یک داستان ۷ساله مواجه هستیم، با حداقل ۷۰۰ سوال گیج کننده با انبوهی اطلاعات متناقض که بخش مهم آن از جانب دستگاه های امنیتی به خصوص منابع آگاه در ایران تولید و به رسانه ها داده شده اند. هر سوال و سناریو می تواند کاملا مشکوک باشد و یک سوال می تواند کل یک سناریو را بی اعتبار کند. این گزارش خیلی مفصل هم قصد ندارد به شما بگوید دقیقا ماجرای شهرام امیری چه بوده است، بلکه می خواهد توضیح بدهد چقدر این ماجرا پیچیده و مشکوک و حتی مضحک است، یک ماجرای پر از گیجی و سرگیجه آور. با این حال، بگذارید از گیج کننده ترین سوال شروع کنیم. ۱۵ مهرماه ۸۹، وب سایت مشرق نیوز نزدیک به نهادهای امنیتی به نقل از یک روزنامه روسی نوشت احتمال دارد یک زندانی فوق سری که در زندان ایالون اسرائیل وجود دارد، شهرام امیری باشد. این خبر در حالی منتشر شد که شهرام امیری ۲۴ تیرماه ۸۹ به ایران بازگشته بود. آیا این یک خطای ترجمه سایت مشرق نیوز بوده یا اینکه زمان انتشار مقاله روسی را ندیده است و یا اینکه یک شهرام امیری دیگر وجود دارد؟
شهرام امیری اول
۱۵ شهریور ۱۳۸۸ نخستین بار نام شهرام امیری به رسانه ها راه یافت. همسر او با خبرگزاری ایسنا تماس گرفت و گفت شهرام امیری ۱۰ خرداد ۸۸ به عربستان سفر کرده و پس از چند روز تماس تلفنی اش با خانواده قطع شده است. همسر شهرام امیری پیش از تماس با ایسنا از طریق وزارت خارجه و سازمان حج و زیارت پیگیری کرده بود ولی به نتیجه نرسیده بود، بنابراین موضوع را رسانه ای کرد. یک روز بعد حسن قشقاوی، سخنگوی وزارت خارجه ایران این خبر را تایید کرد و گفت دولت عربستان ورود شهرام امیری به این کشور و ناپدید شدن او را تایید کرده است. شهرام امیری ساعت ۱۰ و نیم صبح روز ۱۰ خرداد ۸۸ همراه با کاروان با پرواز شماره ۱۵۷۱ ایران وایر وارد عربستان شده است. او در هتل نصرالسلام السکنی مدینه مستقر می شود و روز ۱۳ خرداد ناپدید می شود.
شهرام امیری، اهل کرمانشاه و متولد ۱۳۵۷ بود، فیزیک بهداشت خوانده بود، به احتمال زیاد کارشناسی ارشد، هرچند در اطلاعیه فوتش از او به عنوان دکتر شهرام امیری یاد شده است. او عضو هیات علمی دانشگاه مالک اشتر وابسته به وزارت دفاع بود. به گفته علاءالدین بروجردی، نماینده مجلس ایران، اطلاعات شهرام امیری درباره برنامه هسته ای به اندازه دروسی که می داد، بود. با این حال ۲۸ تیرماه ۸۹، یک منبع آگاه به روزنامه جوان، وابسته به سپاه گفته است او درباره برنامه هسته ای ایران در «نقطه توازن اطلاعاتی» قرار داشت. این عبارت احتمالا به تناسب وزن داده های در اختیار شهرام امیری اشاره دارد، داده های هدفمند یا جهت گیرانه. روزنامه های ایران از دانشمند هسته ای تا تکنسین او را توصیف کرده اند و خودش گفته بود برای گذراندن دوره دکترای فیزیک بهداشت به آمریکا رفته است.
شهرام امیری دوم کیست؟
۲۶ تیرماه سال ۸۹، وب سایت جهان نیوز گزارش داد یک نفر به نام شهرام امیری در دستگاه هسته ای ایران وجود دارد و آمریکایی ها دنبال او بوده اند. شهرام امیری که در عربستان ربوده شده است، شباهت اسمی با این شهرام امیری داشته و «اساسا نمی توانسته اطلاعات خاصی درباره فعالیت های هسته ای ایران داشته باشد.» ۲۸ تیرماه ۸۹، روزنامه جوان وابسته به سپاه به نقل از یک منبع آگاه نوشت اسراییلی ها دو بار با شهرام امیری تماس گرفته بودند و او هم این مساله را با ما در میان گذاشته بود. او شهرام امیری را یک مورد ویژه تعریف کرده بود که همراه مسعود علی محمدی، دانشمند هسته ای ایران – که زمستان ۸۸ ترور شد- مورد توجه سرویس های جاسوسی غربی بودند. به گفته این منبع آگاه دولت آمریکا از سال ۲۰۰۵ با کمک اسرائیل پروژه «تخلیه مغزهای هسته ای» را اجرا کرد، ایران از طریق یک کشور ثالث به اطلاعات این پروژه دست یافته بود.
۲۳ آذر ۸۸ روزنامه ساندی تلگراف درباره شهرام امیری گزارش به نقل از منابع امنیتی فرانسه نوشت که به نظر می رسد درباره شهرام امیری دوم، صادق است. در این گزارش آمده شهرام امیری یکی از درخشان ترین دانشمندان اتمی ایران است که تفکر غربی دارد و به زبان انگلیسی مسلط است. این توصیف ها با شهرام امیری که در ویدئوها دیده شده، تطابقی ندارد. بنظر نمی رسید او تسلط زیادی بر زبان انگلیسی و یا گرایش فکری به غرب داشته باشد. خودش هم در گفت و گو با تلویزیون ایران اعلام کرد تسلط زیادی بر زبان انگلیسی نداشته و در آمریکا هم مترجم داشته است. بر پایه همان گزارش ساندی تلگراف، شهرام امیری سال ۸۷ برای انجام یک کار تحقیقاتی راهی فرانکفورت می شود و سازمان سیا موفق می شود با او با واسطه یک بازرگان آلمانی تماس بگیرد. سال ۸۸ او برای کمک به نماینده ایران در آژانس انرژی اتمی به اتریش رفت و تماس ها با او نهایی شد. شهرام امیری پیش از ورود بازرسان آژانس انرژی اتمی به تهران برای بازدید از تاسیسات فردو، با آنها در فرانکفورت ملاقات کرد و اطلاعات کاملی درباره تاسیسات فردو به آنها داد و اندکی بعد هم به مکه رفت.
حال یک سوال کلیدی وجود دارد که از قضا همین نشریه ساندی تلگراف چند ماه بعد از انتشار این گزارش مطرح کرد: ایران چگونه اجازه داده شهرام امیری که اینقدر مهم است، به تنهایی و بدون محافظ به عربستان سفر کند؟ خبرگزاری فارس ۲۲ خرداد ۸۸ به نقل از منابع آگاه نوشت مقام های عربستانی در فرودگاه از شهرام امیری سوال های خاصی کرده و گویی از قبل منتظرش بوده اند. فارس در گزارشی که ۱۷ مرداد ۹۵ منتشر کرده، بر این نکته تاکید ورزیده است: «امیری ابتدا توسط نیروهای امنیتی عربستان سعودی در فرودگاه جده برای چند ساعت بازداشت و مورد بازجویی قرار گرفته است.»
غلامحسین محسنی اژه ای، سخنگوی قوه قضاییه ایران در نشست خبری ۱۷ مرداد ۹۵ اطلاعاتی داده که اولا ناقض گزارش سایت جهان نیوز است و نشان می دهد شهرام امیری دوم در کار نیست و ثانیا سوال قبلی را برجسته تر می کند. او گفته است شهرام امیری «دسترسی های اطلاعات سری و به کلی سری نظام» داشته و آمریکا که تصور نمی کرد ایران از ارتباط این فرد با آنها مطلع است، «با برنامه خاصی وی را به عربستان بردند، غافل از اینکه همه این اتفاقات زیر ذره بین سیستم اطلاعاتی کشور رخ داده باشد.» با توجه به این سوال ها، می توان دوباره پرسید که اگر او فردی چنین مشهور بوده، چرا هیچ چتر امنیتی نداشته است؟ چرا ایران پس از اینکه یک دانشمند مهم هسته ای اش که از اسرائیل پیشنهاد دریافت کرده بود، تحت بازجویی قرار می گیرد، اقدام به افزایش محافظت از نمی کند و او را تنها رها می کند؟ اگر ایران در جریان رفتن او به عربستان برای پیوستن به آمریکا بوده، چرا به صورت رسمی اعلام کرد که شهرام امیری ربوده شده است؟ چرا مسئولان ایرانی خودشان درباره این موضوع اطلاع رسانی نکردند و در نهایت همسر شهرام امیری با ایسنا تماس گرفت؟ مادر شهرام امیری به وب سایت رادیو فردا گفته است هر روز به آنها دیکته می کردند که جلوی سفارت عربستان شعار بده پسرم را دزدیده اند، چرا مسئولان دولت ایران از آغاز بجای پیگیری چنین برنامه ای را پیاده کرده اند؟ پاسخ فردی چون غلامحسین محسنی اژه ای به این سوال ها روشن است: ایران در جریان بوده، عمدا چنین کرده و همه این موارد بازی اطلاعاتی بوده است. او استقبال از شهرام امیری در فرودگاه تهران را هم بازی اطلاعاتی می داند. شهرام امیری هم در گفت و گوی تلویزیونی پس از بازگشت به ایران، می گوید او یک حلقه اطلاعاتی از یک زنجیره اطلاعاتی بوده است.
بر پایه این اطلاعات، تا اینجا می توانیم حداقل چهارم شهرام امیری را تصور کنیم:
شهرام امیری دانشمند هسته ای که آمریکا نتوانسته به او دسترسی پیدا کند.
شهرام امیری دانشمند هسته ای که قبلا از سفر به عربستان با آمریکا در تماس بوده و با کمک آنها به عربستان رفته و ایران از این امر آگاه بوده است.
شهرام امیری، محقق معمولی که اشتباهی جای شهرام امیری هسته ای ربوده شده و خواسته یا ناخواسته در یک بازی امنیتی قرار گرفته است.
شهرام امیری محقق معمولی که از وجود شهرام امیری اصلی خبر داشته و در یک ماجراجویی شخصی در سفر به عربستان به ماموران آمریکایی تماس پیدا کرده و سعی کرده آنها را فریب بدهد تا اطلاعات جعلی به آنها بفروشد.
هر کدام از این شهرام می توانند منشا چند سناریوی تازه و پیچیده باشند.
هدف ایران چه بود؟ اظهارات محسنی اژه ای البته تازگی ندارد. یک منبع آگاه ۲۸ تیرماه ۸۹ل به روزنامه جوان گفته است: «امیری طی مدتی که در ایران بوده و بعد توسط آمریکایی ها ربوده شد، با ایران ارتباط داشت.» یک منبع آگاه دیگر هم ۳۰ تیرماه ۸۹ به خبرگزاری فارس گفته این «یک جنگ اطلاعاتی بود. ایشان مدیریت و راهنمایی شدند.» به روایت و یا تبلیغات مدیران امنیتی ایران، او از همان آغاز یک مهره بازی بوده است، خواسته یا ناخواسته. منبع اطلاعاتی مذکور همچنین به روزنامه جوان گفته در این پرونده، ایران هدف گذاری اطلاعاتی داشته و موفق هم شده است. وی هدف را کسب اطلاعات از درون سازمان سیا اعلام کرده است، هدفی مبهم و نامعلوم. اما هدف های دیگری نیز حداقل در سطح رسانه ای تعقیب شده است.
در طول یکسالی که رسانه های داخل ایران به ویژه رسانه های نزدیک به دولت احمدی نژاد و سپاه به طور جدی پرونده شهرام امیری را تعقیب کرده اند، به ارتباط او با لپ تاپ مطالعات ادعایی پرداخته اند. این لپ تاپ یکی از حاشیه سازترین ماجراهای پرونده هسته ای ایران بود که از سال ۸۴ پیوست برنامه اتمی ایران شد. منابع غربی اعلام کرده اند به یک لپ تاپ دسترسی پیدا کرده اند که به «لپ تاپ مرگ» مشهور شده بود. در این لپ تاپ انبوهی از اسناد درباره ابعاد نظامی برنامه هسته ای ایران وجود داشت. اسناد تازه زیرساخت اتهام مطالعات ادعایی نظامی مشهور بهPMD شدند. ایران تابستان ۸۷ در ۱۱۷ صفحه به مطالعات ادعایی پاسخ داد ولی فایده خاصی نداشت. رویکرد مقام های ایران از همان ابتدای پیدا شدن لپ تاپ، جعلی خواندن و نادرست دانستن این ادعا بود. در ماجرای شهرام امیری نیز مقام های ایرانی یک سناریوی مشخص در همین راستا داشتند: آمریکا به یک لپ تاپ با انبوهی اطلاعات گمراه کننده دست پیدا کرده و حالا می خواهد کسی را پیدا کند که مسئولیت داشتن این لپ تاپ و دادن آن به سازمان سیا را بر عهده بگیرد. آنها می گفتند آمریکا با همین نیت شهرام امیری را ربوده تا بتواند این ادعای واهی را مستند کند. ۲۲ خرداد ۸۸ فارس به نقل از منابع آگاه نوشت اطلاعات غلطی به سیا منتقل شده که او در فعالیت های هسته ای مشارکت داشته و می تواند اطلاعات خوبی بدهد. به دستگاه دروغ سنج هم متوسل شدند و در نهایت متوجه شدند او اطلاعات خاصی ندارد و بعد از این تلاش می کنند او را تطمیع کنند که بگوید شخصا پناهنده شده و فردی مطلع از برنامه هسته ای ایران است. این منبع آگاه نگفت چه کسی اطلاعات غلط به سیا داده ولی این اطلاعات محرمانه ای نبود. شهرام امیری خودش ۱۸ خرداد در یک پیام ویدئویی این روایت را گفته بود و ۲۳ تیرماه ۸۹ در گفت و گو با واحد مرکزی خبر تکرارش کرد و گفت غربی ها دنبال این بودند که او به دروغ بگوید فردی مهم است و مسئولیت لپ تاپ را بر عهده بگیرد. ۲۲ خرداد ۸۸ خبرگزاری آریا گزارش داد منابع اطلاعاتی ایران یک فایل صوتی بدست آورده اند که بر اساس آن آمریکا به شهرام امیری پیشنهاد ۱۰ میلیون دلار داده تا در شبکه سی ان ان ظاهر شده و بگوید خودش به آمریکا آمده است. این خبر ادامه همان ماجرای لپ تاپ هسته ای بود. در واقع دستگاه امنیتی ایران از مسیر پرونده شهرام امیری می کوشید ادعای مهم تر غرب در زمینه لپ تاپ مطالعات هسته ای را بی اعتبار کند. این پروژه البته موفق نشد، اسناد برآمده از لپ تاپ اعتبار خود را حفظ کردند و مطالعات ادعایی موسوم به PMD سرانجام در قالب برجام حل و فصل شد.
سناریوهای دیگری هم مطرح شده است. شورای ملی اطلاعات آمریکا که سازمانی متشکل از ۱۶سازمان اطلاعات ارشد آمریکا از جمله سازمان سیا است، پاییز ۸۶ در گزارشی موسوم به گزارش ارزیابی اطلاعات ملی (NIE) اعلام کرد ایران از سال ۲۰۰۳ تلاش برای دستیابی به برنامه سلاح هسته ای را متوقف کرده است. روزنامه نیویورک تایمز و نشریه تلگراف در گزارش هایی پیرامون شهرام امیری مدعی شدند که گزارش مذکور با اطلاعات شهرام امیری کامل شده است. این گزارش در مجموع به سود ایران بود و اگر شهرام امیری اطلاعاتی داده باشد که ابعاد نظامی برنامه اتمی ایران را متوقف شده یا کم اهمیت جلوه دهد، کمک امنیتی مثبتی به ایران کرده و اساسا می توان او را در نقش مامور ایران تصور کرد که با همین هدف با سازمان های اطلاعاتی آمریکا ارتباط برقرار کرده است. یک منبع آگاه ۲۸تیرماه ۸۹ در واکنش به این ادعاها گفته است آنها دنبال این هستند که «یک نتیجه شیطنت آمیز» از ارتباط های ایران و شهرام امیری بگیرند و بگویند «گزارش ۱۶ نهاد اطلاعاتی آمریکا»، «دستپخت امیری و اطلاعات جهت داری است که او به آمریکایی ها داده است.» چرا مقام آگاه این نتیجه گیری را شیطنت آمیز می داند؟ گزارش ارزیابی اطلاعات ملی پاییز ۸۶ منتشر شده و اگر چنین نتیجه گیری را تایید کند، می شود گفت که شهرام امیری حداقل یک تا دو سال پیش از خروج با سازمان سیا در ارتباط بوده که توانسته چنین اطلاعاتی بدهد و دادن چنین اطلاعاتی مستلزم داشتن دسترسی بالا به اطلاعات هسته ای ایران است. ولی باز هم مشکل مهمی نیست. او با اجازه ایران تماس داشته و اطلاعاتی داده که خروجی آن مثبت بوده است. ولی اگر چنین بوده، چرا باید ایران یک مامور امنیتی موفق را وارد یک بازی پیچیده دیگر در خارج از مرزها کند؟
آیا شهرام امیری ربوده شد؟
پس از اعلام خبر مفقود شدن شهرام امیری، ایران انگشت اتهام را متوجه عربستان کرد و گفت دستگاه استخبارات این کشور با سازمان سیا همکاری کرده است. در واکنش به این اتهام ها، ۱۳ مهر ۸۸ نشریه الشرق الاوسط در گزارشی به نقل از مقام های عربستان نوشت که شهرام امیری دانشمند انرژی هسته ای بوده و تقاضای پناهندگی کرده است. دو روز بعد منوچهر متکی، وزیر امورخارجه ایران با رد تلویحی این ادعا گفت شهرام امیری توسط آمریکا ربوده شده و دولت عربستان در این زمینه مسئول است. محمود احمدی نژاد، رییس جمهور وقت هم ۵ آبان این ادعا را تکرار کرد، متکی ۱۷ آذر ۸۸ هم بر آن پای فشرد و در واکنش، الشرق الاوسط به نقل از مقام های عربستانی نوشت شهرام امیری در مدینه ناپدید شده و پس از آن، تمام بیمارستان های مدینه و مکه، هتل ها و محل سکونت او را بررسی کرده ولی هیچ مدرکی یافت نکرده و ابهامات زیادی درباره ارتباطات و چگونگی ناپدید شدن او وجود دارد. واکنش آمریکا در این دوران به این رویدادها سکوت بود و یا انکار. بعدا و هنگام بازگشت شهرام امیری به ایران، هیلاری کلینتون، وزیر امورخارجه وقت آمریکا گفت او آزادانه به این کشور آمده است. سخنگوی وزارت خارجه آمریکا هم گفت او به میل خودش آمده است. با این حال مشخص است شهرام امیری با یک پرواز عادی به آمریکا نرفته است. اگر چنین بود احتمالا تاکنون شماره پروازش و یا مدارک مرتبط منتشر شده بود. علاءالدین بروجردی، نماینده مجلس ایران گفته شهرام امیری را ابتدا به یک مرکز نظامی و سپس به آمریکا برده اند. با این حال مشخص نیست دولت آمریکا چه اصراری داشته که شهرام امیری را حتما از عربستان به آمریکا ببرد؟ این رویه معمولی نیست ولی رخ داده است.
شهرام امیری اطلاعات داشت؟
گزاره های مربوط به حضور در آمریکا به اندازه کافی متناقض هستند. در رویکرد اول، یک مقام آمریکایی به بی بی سی گفته است او اطلاعات مهم و دست اولی به آمریکا داده است. رسانه های خارجی همچنین گزارش دادند او اطلاعات مهمی درباره پایگاه های مخفی ایران در اختیار آمریکا قرار داد، ۱۱ فروردین ۸۹ تلویزیون تلویزیون ای بی سی آمریکا گزارش داد شهرام امیری تمام گزارش های اطلاعاتی درباره برنامه اتمی را بروز کرده است. نیویورک تایمز نوشت شهرام امیری، جزییاتی از دانشگاهی در تهران را فاش کرده که ستاد فرماندهی مخفی فعالیت های هسته ای ایران تبدیل شده است. نیویورک تایمز همچنین از نقش مهم این اطلاعات در تصویب قطعنامه های تحریم شورای امنیت علیه ایران گزارش داد. واشنگتن پست نوشت او در ازای دادن اطلاعات ۵ میلیون دلار دریافت کرد. با این حال این پول هرگز به شهرام امیری نرسید. چون پول در حساب بانکی بود و شهرام امیری به دلیل اینکه ایران تحریم بود، نمی توانست پول را بردارد. در واقع آمریکا اطلاعات را گرفت ولی پول را نداد. یک منبع آگاه ۲۸ تیرماه ۸۹ به روزنامه جوان گفته ما خودمان به او گفتیم که پیشنهاد ۵ میلیون دلار را بپذیرد. اما چرا آنها چنین پیشنهادی را داده اند. این یک جنگ روانی دیگر برای بی اعتبار کردن بحث ۵ میلیون دلار است یا اینکه چون در جریان بودند که اطلاعات شهرام امیری ارزش خاصی ندارد و می خواستند در این کاسبی با او شریک باشند؟ ماجرا اما زمانی جالب تر می شود که تنها چند روز قبل از ادعای روزنامه جوان، شهرام امیری در گفت و گو با تلویزیون گفته بود بحث پرداخت ۵ میلیون دلار درست نیست و سندسازی غربی هاست. احتمالا منبع آگاه روزنامه جوان حتی گفت و گوی شهرام امیری را ندیده بود و در یک فضای موازی به پیش بردن برنامه های خود مشغول بوده است.
بی ارزش بودن اطلاعات شهرام امیری دومین رویکردی است که درباره حضور او در آمریکا مطرح شده است. این رویکرد در مقاطعی مورد علاقه ایران بود و شهرام امیری هم بارها آن را تایید و تکرار کرده است. خبرگزاری فرانسه ۱۷ فروردین ۸۹ نوشت شهرام امیری نقش مهمی در پروژه هسته ای ایران نداشته است. روزنامه آسیاتایمز هم ۳۰ تیر ۸۹ در گزارشی نوشت شهرام امیری هیچ اطلاعاتی درباره برنامه هسته ای ایران نداشته است. ارزیابی این گزارش ها به شدت دشوار است. اگر شهرام امیری اول را درنظر بگیرید، رویکرد دوم درست است و اگر شهرام امیری دوم را درنظر بگیرید، رویکرد دوم درست به نظر می رسد. ممکن است تلفیقی از ماجرا باشد. به عبارتی سازمان جاسوسی آمریکا شهرام امیری را اشتباه ربوده باشد و کوشیده باشد او را فردی با اطلاعات بالا به ارزش ۵ میلیون دلار جلوه دهد تا بگوید به اطلاعات مهم دست یافته و منبع معتبری در اختیار دارد. باید در نظر داشت که مهم بودن شهرام امیری برای آمریکا یک پیروزی اطلاعاتی بود و هیچ کاره بودنش برای ایران اهمیت ویژه ای داشت.
بحث اطلاعات احتمالی شهرام امیری اینقدر مهم شد؟
علاوه بر بحث لپ تاپ مرگ که قبلا به آن اشاره شد، یک دلیل مهم دیگر این بود که یک ماه بعد از خروج او تاسیسات فوردوی قم افشا شد. افشای این تاسیسات نه تنها گزارش ارزیابی ملی اطلاعاتی درباره غیرنظامی شدن برنامه هسته ای ایران را زیر سوال برد، بلکه به یک بن بست مهم در مسیر حل پرونده هسته ای ایران شد. در گزارش ساندی تلگراف آمده است که شهرام امیری پیش از سفر بازرسان به تهران در فرانکفورت آنها را ملاقات کرده و اطلاعات مربوط به فردو را داده است. بازرسان آژانس انرژی اتمی آبان ۸۸ به ایران سفر کردند. در آن هنگام شهرام امیری ربوده شده یا ناپدید بود. با این حال مقام های ایرانی از جمله محمود احمدی نژاد، رییس جمهور وقت ارتباط شهرام امیری با تاسیسات قم را همواره انکار کرده اند.
دلیل دوم اینکه آذر۸۸ روزنامه تایمز لندن در گزارشی جنجالی نوشت ایران در حال تلاش برای آزمایش یک جز نهایی و کلیدی از بمب اتمی است. ترکیب این گزارش با اطلاعات مربوط به لپ تاپ مطالعات ادعایی و افشای تاسیسات فردو سال ۸۸ را به سال تب و مرگ برای مقام های هسته ای ایران تبدیل کرده بود. افشای مکرر این اطلاعات همچنین سبب شد تلاش های دیپلمات ایران از جمله توافق موسوم به تبادل سوخت که با مشارکت سیاسی کشورهای ترکیه و برزیل نهایی شد، یک پروژه بی اعتبار و شکست خورده شود.
در آن دوران، واکنش های دولت ایران به این خبرها گیج کننده بود. سخنگوی وزارت خارجه ایران این خبر که «شهرام امیری پیش از بازدید بازرسان خارجی از تاسیسات هسته ای فردو با آنها دیدار داشته» را جعلی خواند و گفت «هیچ کس نگفته است شهرام امیری دانشمند هسته ای بوده است.»۳۰ آذرماه ۸۸ علی اکبر صالحی اعلام کرد شهرام امیری کارمند این سازمان نیست و حتی نمی داند که «آقای امیری چه کسی است». این در حالی بود که پیش از آن مقام های ارشد ایرانی از جمله علی لاریجانی، رییس مجلس ایران از شهرام امیری به عنوان دانشمند هسته ای یاد کرده بودند. به نظر می رسد در این دوران مقام های امنیتی ایران تحت تاثیر فضای داغ درز اطلاعات ایران گیج شده بودند و قادر به هماهنگی رسانه ای تبلیغاتی نبودند. چون تکذیبیه های مقام های دولتی فضای رسانه ای را تغییر نداد. روزنامه کیهان ۲۴ دی ۸۸ با روایت گزارش رسانه های غربی ربوده شدن شهرام امیری را فاز اول ضربه دشمنان به دانش هسته ای کشور ارزیابی کرد و نوشت او دانشمند هسته ای بوده است. خبرگزاری فارس هم در گزارشی نوشت او دانشمند هسته ای بوده و حقوق خوبی داشته است.
بازی ویدئوها
۱۱ فروردین ۸۹ تلویزیون تلویزیون ای بی سی آمریکا گزارش داد شهرام امیری پناهنده شده و در حال همکاری با سازمان سیا است. این گزارش تازگی نداشت ولی در کنار آن، یک مسئله دیگر هم در حال برجسته سازی بود. رسانه های خارجی گزارش می دادند او اطلاعات یا نقش مهمی درباره پرونده هسته ای ایران نداشته است. همزمان با برجسته شدن این خط جدید اطلاع رسانی، یک چرخش تازه در پرونده رخ داد، داستان ویدئوها.
نخستین ویدئو که داستانی بسیار عجیب دارد، ۱۸ خرداد ۸۹ از تلویزیون حکومت ایران با تیتر «پشت پرده ربایش شهرام امیری» پخش شد. این نوار محصول خلاقیت دستگاه های امنیتی ایران توصیف شد. یک مقام آگاه در گفت و گو با فارس آن را با عملیات دستگیری ریگی مقایسه کرد و یک مقام آگاه دیگر گفت: «بحمدلله موفق شدیم با کمک خداوند شرایط خاصی ایجاد کنیم و اطلاعات بسیار خوبی را بدست بیاوریم که نوار آن از شبکه اول پخش شد.» فارس همچنین نوشت شهرام امیری با شیوه خاصی پیام تصویری خود را به دست سربازان گمنام امام زمان رسانده بود. بعدا رسانه های داخلی گزارش دادند ویدیو «با استفاده از غفلت محافظان آمریکایی» تهیه شده است.
در این ویدئو، شهرام امیری گفت طول هشت ماه گذشته تحت شکنجه بوده تا اعتراف کند لپ تاپ حاوی اسرار محرمانه برنامه هسته ای ایران را با خود به آمریکا برده و بعد اعلام پناهندگی کند. همان شب یک ویدئوی دیگر در یوتیوب منتشر شد که دقیقا خلاف این روایت بود. او در این ویدئو بر خلاف دفعه قبل آرام بود و از دلتنگی برای ایران گفت، گفت برای ادامه تحصیل آمده و در آمریکا آزادی دارد ولی دلش می خواهد برگردد. پس از انتشار این ویدیو رسانه های داخلی دست به کار شدند. خبرگزاری فارس این فیلم را ساختگی خواند و نوشت ویدئوی اول که از ربوده شدن سخن می گوید، افشاگرانه است و فیلم دوم را آمریکایی ها ساخته اند که شکست اطلاعاتی شان را جبران کنند. مقام های دولتی همچنین پس از انتشار این ویدئوها خانواده او را به تلویزیون آوردند و از قول همسرش چنین گفت و گویی را غیرواقعی کردند. حضور خانواده او در تلویزیون بلافاصله پس از انتشار ویدئوی دوم، یک پیام دیگر هم داشت که در ادامه به آن بپردازیم. با این وجود، انتشار این دو ویدئو مقام های ایران را به اندازه کافی گیج کرده بود، طوری که رامین میهمان پرست، سخنگوی وزارت خارجه ایران گفت: «اینکه شهرام امیری چه نظری دارد و چه اقدامی کرده است، کاملا مبهم است.»
شهرام امیری در هر دو ویدئو با خانواده اش حرف زد و ابراز دلتنگی کرد. خبرهای تازه ای درباره تحت فشار بودن خانواده اش در ایران هم منتشر شده بود و اینکه ایران خانواده اش را گروگان گرفته تا او مطالبی را بیان کند. ۲۴ خرداد شهرام امیری در یک ویدیوی تازه در وضعیتی کاملا آشفته گفت از دست ماموران آمریکایی فرار کرده و تایید می کند که ویدیوی دوم دروغ است و او در اینجا آزاد نیست. همان روز رسانه های داخلی خبر دادند که پدر و مادر شهرام امیری با حسن قشقاوی، معاون وزیر امور خارجه ایران دیدار کرده اند. در این دوران مشخص بود که دستگاه های امینتی ایران در حال تبادل پیام با شهرام امیری بودند، با روش های خاص خودشان.
بر خانواده شهرام امیری چه گذشت؟
تیرماه ۹۳ یک عضو خانواده امیری به وب سایت سحام نیوز گفت: ««همه ما را به اسیری برده بودند... اگر وضع همین جور بماند می گوییم که در آن یک ماه چه بر سر ما آوردند تا شهرام به ایران برگشت.» این هم مسلم است که در این دوران او با اعضای خانواده اش از طریق دستگاه امنیتی ایران تماس برقرار کرده است. ۳۰ تیرماه یک منبع امنیتی در گفت و گو با خبرگزاری فارس فشار بر خانواده امیری را مواضع آشفته و متناقض مقام های آمریکایی توصیف کرد. او شهرام امیری گفت و گوی صمیمانه ای با همسرش داشته است. مشخص نیست منظور این منبع آگاه از گفت و گوی صمیمانه چه بوده ولی روشن است که حضور خانواده شهرام امیری در تلویزیون، بلافاصله پس از انتشار ویدئوی دوم او که مطابق نظر مقام های امنیتی ایران نبود، یک پیام روشن برای شهرام امیری داشت، همسر و فرزندت در اختیار ما هستند. یک منبع آگاه به ایران وایر گفته است: «اگر می خواهید بدانید چرا شهرام امیری به ایران بازگشت، باید به سرنوشت خانواده سعید امامی توجه کنید. فشاری که بر خانواده شهرام امیری آمد، خیلی بیشتر از فشاری بود که بر خانواده سعید امامی وارد شد.» سعید امامی یک مقام بلندپایه وزارت اطلاعات ایران بود که سال ۷۸ متهم به قتل چند روشنفکر ایرانی شد. او بازداشت شد و پس از مدتی اعلام شد که در زندان خودکشی کرده است. در جریان این پرونده همسر سعید امامی هم بازداشت شد. انتشار یک ویدئو از بازجویی های همسر سعید امامی نشان می داد که بازجویان با شکنجه او را وادار به اعتراف به همکاری با اسرائیل کرده بودند. یکی از نزدیکان خانواده شهرام امیری به صدای آمریکا گفته است در این دوران تمام اعضای خانواده جداگانه در زندان بوده اند، حتی مادر و فرزند. این منبع گفته است وقتی فرزند به خانواده تحویل داده شده، بیهوش بوده است. به نظر می رسد در ماجرای شهرام امیری نیز همان الگو برای بازگرداندن او به کشور به کار گرفته شده است. شهرام امیری علاوه بر این سه ویدئو، ۲ تیرماه هم یک ویدئوی دیگر منتشر کرد، بیشتر خانواده اش را مخاطب قرار داد و گفت آنها را ترک نکرده است، به خصوص همسرش و پسرش را. وجه مشترک همه ویدئوها سخن گفتن او با خانواده اش و ابراز نگرانی برای آنها بود. ۲۴ تیرماه ۸۹، روز بازگشت او به ایران، واشنگتن پست به نقل از یک مقام آمریکایی نوشت که او نگران حکومت به خانواده اش آسیب برساند و علیرغم اینکه یکسال با سیا همکاری کرده، تصمیم به بازگشت گرفت. شهرام امیری گفت ویدئوی اول را در ایالت آریزونا ضبط کرده ام، ویدئوی سوم را پس از فرار از دست ماموران امنیتی در ویرجینیا ضبط کرده بود و ویدئوی چهارم هم که در واشنگتن ضبط شده بود. در واکنش به این رویدادها ۷ تیرماه یک مقام آمریکایی به رسانه ها گفت عقل سلیم نمی پذیرد کسی که در دست نیروهای اطلاعاتی آمریکاست، بتواند مرتبا ویدئو تولید کند.
سوال بزرگ بازگشت به ایران؟
قابل درک است که تنها تصمیم شخصی شهرام امیری برای بازگشت کافی نبود. درست است که او به اندازه کافی درباره خانواده اش احساساتی بود ولی در چنین موردی این امکان وجود داشت که جلوی بازگشتش گرفته شود. این پرسش واقعا مهم است که اگر او یک مامور ارزشمند درباره اطلاعات هسته ای بود و اطلاعاتش ۵ میلیون دلار می ارزید، چرا آمریکا اجازه داد او برگردد. او می توانست به عنوان یک شاهد مهم در بسیاری از ادعاهای آمریکا نقش آفرینی کند؟ برخی منابع نوشته اند او در این مرحله موفق شد با استناد به فشارهای زیاد جمهوری اسلامی بر خانواده اش، دولت آمریکا را فریب دهد و آنها را قانع کند تا رهایشان کند. شاید هم وعده داده بوده که در بازگشت به همکاری اطلاعاتی اش ادامه می دهد. شهرام امیری در گفت و گو با تلویزیون حکومت ایران گفت ترفندهایی به کار گرفته که مقام های آمریکایی را فریب دهد و اعتمادسازی کند. از سوی دیگر می شود گفت او یک مامور مهم نبود ولی با توجه به حضورش در آمریکا، می توانست جزیی از یک برنامه تبادل باشد. به ویژه اینکه در هنگام بازگشت او به ایران، بحث تبادل زندانیان هم مطرح شد. ریشه آن هم به سخنان ۲۰ آبان ۸۸ محمود احمدی نژاد باز می گشت که با اشاره تلویحی به ربوده شدن شهرام امیری گفته بود اگر آمریکا امنیت شهروندانش را می طلبد، نمی بایست معترض امنیت ایرانی ها باشد. احمدی نژاد ۱۴ بهمن ۸۸ هم به تلویزیون حکومت ایران گفت «گفت و گوهایی می شود که اگر شد مبادله هایی بکنیم». آمریکا در آن دوران پیگیر آزادکردن سه کوهنوردی بود که به طور غیرقانونی وارد خاک ایران شده بودند و نام شهرام امیری هم برای مبادله مطرح شده بود، در مقابل سارا شورد. این سناریو از سوی مقام های آمریکایی و ایرانی رد شد. این گزاره هم قابل توجه است که دستگاه امنیتی ایران تحت تاثیر پیامدهای ناخواسته حضور شهرام امیری در آمریکا و نگران از گسترش پیامدهای حضور او در تشدید اخبار هسته ای، سعی کرده اند او را برگردانند. یک منبع آگاه به روزنامه جوان در این زمینه گفته است بحث «پرستیژ اطلاعاتی» در تلاش برای بازگرداندن شهرام امیری به ایران موثر بود. از سوی دیگر، برنگشتن او با توجه به خبرهایی که درباره دریافت ۵ میلیون دلار منتشر شده بود، می توانست برای برخی از رابطان پرونده اتمی هم انگیزه ایجاد کند. آنها می روند و دستگاه امنیتی ایران هم ناتوان از ایجاد مانع یا برگرداندن شان است.
روز بازگشت
۲۲ تیرماه اعلام شد شهرام امیری به سفارت پاکستان که دفتر حفاظت منافع ایران در آمریکاست، پناه آورده و خواستار بازگشت سریع به ایران شده است. بلافاصله خبرگزاری فارس نوشت دولت آمریکا با فعالیت های اطلاعاتی و رسانه ایران مجبور به عقب نشینی شد. همان روز شهرام امیری در گفت و گو با واحد مرکزی خبر گفت رسوایی فیلم باعث عقب نشینی آمریکایی ها شد. با این حال موضوع برای خودی ها هم قانع کننده نبود. علاءالدین بروجردی، رییس کمیسیون امنیت ملی مجلس ایران گفت: «این قضیه یک سری نکات منفی دارد. چطور امیری به سفارت پاکستان رفته است. باید منتظر بازگشت امیری باشیم تا حقایق روشن شود.» او همچنین توصیه کرده بود که باید صبر کرد و دید شهرام امیری دوست است یا دشمن. منوچهر متکی، وزیر وقت امورخارجه هم شبیه حرف های بروجردی را تکرار کرد. شهرام امیری ۲۴ تیرماه به ایران بازگشت. او در نشست خبری اش همان سناریوی لپ تاپ هسته ای را تکرار کرد و عددش را بیشتر کرد: پیشنهاد ۵۰میلیون دلاری برای همکاری را رد کردم. امیری در فرودگاه دوباره به بحث خانواده اش پرداخت: «رسانه ها تهدید خانواده ام از سوی جمهوری اسلامی را مطرح کردند ... هیچگاه چنین نبوده و پس از ربایش بنده خانواده ام تحت حمایت جمهوری اسلامی بوده است.» در واقع او در حال کامل کردن پازل دستگاه امنیتی ایران بود.
بازی قهرمان
بازگشت او به ایران مانند یک جشن تمام عیار تلقی شد. کیهان ۲۶ تیرماه ۸۹ این حادثه را شکست اطلاعاتی سازمان جاسوسی آمریکا دانست و رسالت آن را واترگیت امنیتی توصیف کرد. موضوع چنان برجسته شد که روزنامه وطن امروز ۲۵ تیرماه پس از انفجار مسجد جامع زاهدان، نوشت دولت آمریکا برای انحراف افکار عمومی از شکستش در پرونده شهرام امیری، این انفجار را تدارک دیده است. ۳۰ تیرماه گفته شد درباره زندگی او تله فیلم ساخته خواهد شد. یک مرداد وب سایت اصولگرای الف با تاکید بر اینکه خون ایرانی در رگ های شهرام امیری جاری است، نوشت: «آن مدعی اصلاح طلبی که به اقدام شهرام امیری در رد پیشنهادهای دولت آمریکا پوزخند می زند دیگر نه اصلاح طلب که حتی ایرانی هم نیست.» ۴مرداد ۸۹ مصلحی وزیر اطلاعات هم فاتحانه گفت ایران در این ماجرا بهره برداری خود را کرده است. شهرام امیری همچنین در گفت و گوی ویژه خبری شبکه دو شرکت کرد. او گفت اصلا فردو و نطنز نرفته است، اطلاعات هسته ای ندارد، آمریکایی بر اساس یک برداشت اشتباه از یک مقاله علمی او فکر کرده اند او اطلاعاتی در این زمینه دارد و او را ربوده اند. او همچنین توضیح داد مقام های غربی دنبال اطلاعات نظامی برنامه هسته ای بودند. پس از شنیدن جواب های منفی، فکر کردند که دروغ می گویم و با راستی آزمایی از طریق دستگاه های دروغ سنج، مطمئن شدند که فاقد اطلاعات هستم. شهرام امیری همچنان توضیح داد که در ادامه وقتی آمریکایی دیدند که او را اشتباه انتخاب کرده اند، وارد فاز دوم شدند و گفتند مسئولیت آوردن برخی اسناد را بر عهده بگیرید. نکته جالب گفت و گو جایی است که شهرام امیری می گوید آمریکایی ها از طریق دستگاه دروغ سنج متوجه شدند من درست می گویم که اطلاعاتی درباره برنامه هسته ای ندارم ولی وقتی برای فریب دادن شان به آنها گفتم قصد همکاری دارم و دوباره دستگاه های دروغ سنج را وصل کردند، «با خواست خدا» متوجه نشدند که دارم دروغ می گویم. در این گفت و گو شهرام امیری در واقع سناریوی ده ماهه مقام های امنیتی ایران که در رسانه ها مطرح شده بود را خط به خط بازخوانی کرد. مجری برنامه هم کوشید با سوال هایی که به بازجویی شبیه بود و به امیری برای توضیح سناریو کمک می کرد، نقش خودش را ایفا کند.
پیش بینی اعدام
در خارج از ایران اما خبرهای دیگری بود. ساندی تلگراف نوشت او جاسوس دوجانبه بوده است. برای ایران کار می کرده ولی اطلاعات کم ارزش و یا حتی غلط به آمریکا می داده است. ۲۷ تیرماه ۸۰ واشنگتن پست نوشت که یک نفر دیگر همراه شهرام امیری به آمریکا آمد. بر اساس این گزارش، این دو نفر جزو شبکه جاسوسی بودند و پس از مشکوک شدن به اینکه تحت نظر وزارت اطلاعات هستند، از ایران خارج شدند. جنگ اطلاعاتی دو کشور، ابعاد تازه ای یافته بود. یک مقام آمریکایی هم به رسانه ها گفت شهرام امیری داستان های خیالی درست کرده، نه ربوده شد و نه شکنجه شد، او تنها روی حماقت ماموران امنیتی ایران قمار کرد. ۲۴ تیرماه رادیو فردا به نقل از یک رسانه غربی نوشت پس از ورود شهرام امیری به آمریکا، ماجرا آنگونه که او می خواست پیش نرفت و آمریکایی ها متوجه شدند اطلاعاتی که او در اختیار آنها می گذارد از نظر امنیتی ارزش چندانی ندارد. این نشریه پیش بینی کرده بود که شهرام امیری در بازگشت به ایران با خطر حبس و اعدام مواجه است.
بازداشت شهرام امیری
در آن روزها، پشت پرده جهان دیگری برقرار بود که در خدمت این پیش بینی بود. پدر شهرام امیری بر اساس اظهارات پدرش در گفت و گو با صدای آمریکا، چهار روز پس از بازگشت به تهران بازداشت می شود. بر اساس گزارش سایت سحام نیوز او به خانه امنی در شرق تهران منتقل می شود. در این دوران فقط می توانسته است آخر هفته ها با خانواده اش در مجتمع تفریحی و فرهنگی طلاییه در شرق تهران دیدار کند. دیدارها پس از مدتی متوقف می شود و خانواده اش متوجه می شوند او در سلول انفرادی در حال بازجویی شدن است، در زندان حشمتیه تهران. دی ماه ۸۹ نخستین خبرها درباره بازداشت و فشار به شهرام امیری منتشر شد. اواسط دی میهمان پرست در نشست خبری آن را تکذیب کرد و گفت منشا این خبرها آمریکایی ها هستند و محسنی اژه ای سخنگوی قوه قضاییه هم گفت خبری در این بار نشنیده است. از دی ماه ۸۹ اطلاع رسانی درباره او در رسانه های داخل ایران متوقف می شود.
صدور حکم اعدام
در روزگار بی خبری شهرام امیری، گاهی خانواده اش موفق می شوند او را ببیند. در این دوران به مادرش می گویند او میهمان ماست و آزاد می شود و برای اینکه در بیرون ممکن است کشته شود، تحت نظر است. تیرماه ۹۱ اما از سازمان قضایی نیروهای مسلح خبر می رسد که شعبه هفتم دادگاه نظامی تهران شهرام امیری به ۱۰ سال حبس و پنج سال تبعید به خاش محکوم شده است. حکم ظاهرا خرداد ۹۱ صادر شده است. خانواده او به دیدار احمدی نژاد می روند، نامه ای می گیرند ولی بی فایده بوده است. آنها مکاتبه و تلاش هایشان را در سکوت ادامه می دهند. ۱۵ تیرماه ۹۳ همسرش به طور اتفاقی او را در دادسرای نظامی می بیند. نمی توانسته راه برود و دو نفر زیربغلش را گرفته بودند. او خطاب به همسرش داد می زند که یک ماه است در بند امنیتی زندان پادگان جی تهران دست به اعتصاب غذا زده است. سحام نیوز همچنین گزارش داد او بر اثر شدت شکنجه های روحی و جسمی، در این دوران، یک هفته در بیمارستان ۵۰۴ ارتش بستری شده است. خانواده شهرام امیری این خبر را ۲۷ تیرماه ۹۳ منتشر کردند، همراه با تهدید به بیان ناگفته ها. تهدید اندکی کارساز می شود و خانواده اش او را ملاقات می کنند. منتها ملاقات به سرعت قطع می شود. مهرماه ۹۳ پدرش برای آخرین بار از کرمانشاه می رود تهران تا پسر را ببیند. محل ملاقات نامعلوم بوده و شهرام امیری را چشم بسته می آورده اند. دوباره خانواده به بن بست می رسند. ۱۳ آبان ۹۴ عسکر امیری، پدر شهرام امیری با بی بی سی فارسی مصاحبه و افشاگری می کند. او همچنین ۱۵ آبان یک فایل ویدئوی دیگری منتشر کرد و گفت وقتی شهرام امیری در آمریکا بود، مقام های ایران به او قول همکاری داده بودند ولی به وعده های خود عمل کردند. او مدتی پس از مصاحبه با بی بی سی فارسی بازداشت می شود ولی به خانواده اجازه ملاقات داده می شود. تیرماه ۹۵ به خانواده امیری خبر می دهند ممکن است فرزندشان اعدام شود، اما می گویند حکم را برای صادق لاریجانی، رییس قوه قضاییه فرستاده اند، شاید عفو شود. مادر شهرام امیری به وب سایت رادیو فردا گفته است ساعت ۵ و نیم ۱۲ مرداد دوباره به ملاقات فرزندم رفت، با تصور یک ملاقات معمولی. شهرام امیری به او می گوید این آخرین ملاقات است و او را اعدام می کنند. اعدامش ۱۳ آبان رخ می دهد، با طناب دار. همان روز جسدش را می برند کرمانشاه.
چرا اعدام شد؟
۱۱ شهریور ۹۴ سی ان ان گزارشی از ایمیل های منتشرشده هیلاری کلینتون منتشر کرد که نشان می داد دولت آمریکا نقشی در ربودن او نداشته، او داوطلبانه قصد همکاری داشته و اکنون پشیمان شده و قصد بازگشت دارد. می توان احتمال داد انتشار این ایمیل ها ابعاد او را شفاف تر کرده است. این مدارک همچنین به طرز گسترده ای بحث ربودن او را تحت الشعاع قرار می دهد. اتهام او همکاری با دشمن بود، حالا سندهای تازه ای بدست رسیده بود که هرگونه پرده ابهام از همکاری بر می داشت و نشان می داد او داوطلبانه وارد این پروسه شده است. شاید در این مسیر، همکاری اطلاعاتی تازه بین ایران و آمریکا صورت گرفته و ایران به اطلاعات تازه ای رسیده است. در هر صورت او یک قربانی بود و روی جسدش هم ممکن است معامله شود.
یک گزاره دیگر قضایی است. ممکن است او ابتدا به عنوان یک فرد غیرنظامی محاکمه شده باشد، چون مشخص نیست وابستگی او به دانشگاه مالک اشتر دقیقا چگونه بوده است. بر اساس ماده ۵۰۸ قانون تعزیرات، «هرکس یا گروهی با دول خارجی متخاصم به هر نحو علیه جمهوری اسلامی همکاری نماید، در صورتی که محارب شناخته نشود، به یک تا ده سال حبس محکوم می شود.» غلامحسین محسنی اژه ای گفته است پس از صدور حکم ده سال حبس به این حکم اعتراض شده است. اعتراض می تواند ناشی از این اختلاف نظر باشد که برخی عقیده داشته اند او محارب است و در بررسی مجدد موفق شده اند این بحث را به دادگاه بقبولانند. یک بحث دیگر این می تواند باشد که مخالفان صدور حکم ده سال حبس عقیده داشته اند او یک کارمند نظامی است. اگر چنین باشد مجازات او بر اساس قانون مجازات نیروهای مسلح صورت گرفته که در آن تاکید شده «هر نظامی که اسرار نظامی، سیاسی، امنیتی، اقتصادی و یا صنعتی مربوط به نیروهای مسلح را به دشمنان داخلی یا خارجی یا بیگانگان یا منابع آنان تسلیم و یا آنان را از مفاد آگاه سازد و به مجازاب محارب محکوم خواهد شد.» یکی مجازات پیش بینی شده در این زمینه، اعدام است. غلامحسین محسنی اژه ای، سخنگوی قوه قضاییه اما یک گزاره دیگر هم اضافه کرده است. اینکه شهرام امیری نه تنها توبه نکرده بلکه در داخل زندان هم تلاش کرده اطلاعاتش را بفروشد.
می توان احتمالات دیگری هم مطرح کرد ولی خروجی آنها یک وجه مشترک بیشتر ندارد. شهرام امیری یا یک دانشمند برجسته هسته ای بود که پس از لو دادن اطلاعات، در جریان یک بازی بزرگ تر دستگاه امنیتی ایران توسط دستگاه قضایی ایران اعدام شد و یا یک استاد دانشگاه غیرمرتبط بود که باز هم در جریان یک بازی بزرگ تر توسط دستگاه امنیتی ایران، برای حفاظت از شهرام امیری دانشمند قربانی شد و یا اینکه در جریان یک بازی مضحک خودخواسته، در نهایت توسط دستگاه امنیتی ایران، شکار و اعدام شد. وجه مشترک همه این گزاره ها نشان می دهد بازیگر اصلی این پرونده دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی بوده است، بازی ای که ابعاد مضحک و متناقضش بیش از هر پرونده دیگری در دسترس است.
قدیمی ترین هاجدیدترین هابهترین هابدترین هادیدگاه خوانندگان