این مرد هنگام فروش اموال مسروقه بازداشت شد
کارگر اخراجی یک شرکت که نگهبان شب را قربانی سرقت کرده بود، دیروز پای میز محاکمه ایستاد و گفت در توهم شیشه دست به جنایت زده است. این مرد که قصد فروش اموال مسروقه را در چالوس داشت با هوشیاری صاحب مغازه بازداشت شد. رسیدگی به این پرونده از بامداد بیستوهفتم فروردین 94 به دنبال کشته شدن نگهبان 50 ساله یک شرکت به نام علی در شورآباد جاده قم در دستور کار پلیس قرار گرفت. شواهد نشان میداد نگهبان شرکت قربانی سرقت یک آشنا شده است. جنازه خونین به پزشکی قانونی فرستاده شد و پلیس لیستی از کارگران اخراجی شرکت را به دست آورد. در حالی که تحقیق در این زمینه آغاز شده بود از پلیس چالوس خبر رسید مرد 28 سالهای به نام ابوالفضل برای فروش یک لپتاپ و کیس کامپیوتر به یک فروشگاه خدمات کامپیوتری رفته که صاحب فروشگاه به او مشکوک شده و پلیس را در جریان قرار داده است. در بررسیها مشخص شد این مرد یکی از کارگران اخراجی شرکت بوده است. به این ترتیب ابوالفضل تحت بازجویی قرار گرفت و همان شب به قتل نگهبان شرکت با انگیزه سرقت اعتراف کرد. او دیروز در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران در حالی پای میز محاکمه ایستاد که دو دختر و یک پسر قربانی برای ابوالفضل حکم قصاص خواستند. سپس ابوالفضل پشت تریبون دفاع ایستاد و گفت: «قبلا به شیره معتاد بودم، اما وقتی ازدواج کردم مواد مخدر را کنار گذاشتم. در شرکت راننده لیفتراک بودم، ولی چون رابطه خوبی با سایر کارگران نداشتم از شرکت اخراج شدم. من بعد از بیکاری دوباره معتاد شدم. همسرم از این ماجرا ناراحت بود و قصد طلاق داشت. پس از مدتی بهعنوان آشپز در یک رستوران مشغول به کار شده بودم، اما به خاطر اعتیادم از آنجا هم اخراج شدم و درگیریام با همسرم بیشتر شد. بیکاری و بیپولی زندگیمان را بهشدت تحت تاثیر قرار داده بود، به همین خاطر تصمیم گرفتم بار دیگر به همان شرکت برگردم و با صاحبکارم صحبت کنم.» او افزود: «قبل از رسیدن به شرکت در جاده قم شیشه مصرف کردم. بعد جلوی در شرکت رفتم. میدانستم علی که رابطه خوبی با من داشت نگهبان شب است. او از دیدن من خوشحال شد و مرا به داخل شرکت دعوت کرد و برایم شام خرید. تا ساعت دو صبح با هم صحبت کردیم و او برایم رخت خواب پهن کرد و خودش هم خوابید. قرار بود صبح زود با رئیس شرکت صحبت کنم، اما نمیدانم چرا میله آهنی را برداشتم و چند ضربه به سر علی زدم. من دست و پای او را با طناب بستم و کیس کامپیوتر و یک لپتاپ را برداشتم و با آژانس به میدان آزادی رفتم. از آنجا به چالوس رفتم و قصد فروش کیس کامپیوتر و لپتاپ را داشتم که مرد مغازدار به من مشکوک شد و پلیس را باخبر کرد.» وی ادامه داد: «باور کنید من هیچدشمنیای با علی نداشتم. او مرا مانند پسرش دوست داشت، اما من تحت تاثیر مصرف شیشه او را کشتم. در مدت یک سال و نیمی که در زندان رجاییشهر هستم همسرم از من جدا شده، اما هنوز باور ندارم که دست به قتل زدهام. من شرمنده فرزندان علی هستم و از آنها تقاضای بخشش دارم. در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد تا رای صادر کند.»