"برنامه سفر شمال را ریخت. جوجه کبابها و بقیه وسایل رو آماده کرد. با تمام بچهها هماهنگیهای لازم رو انجام داد و به من گفت خیلی خوش بگذره. گفت کارهای شرکت عقب افتاده و باید آخر هفته انجام بدهد برای همین نیومد. شب جمعه هم که رسیدیم تماس داشتیم اما از صبح جمعه جواب تلفن رو نمیداد، فکر کردم کار داره. شنبه شب که رسیدم، روی کاناپه خواب بود و برام نوشته بود از همه چیز در زندگیش راضی بوده و عاشقانه دوستم داشته اما دیگه نمیخواسته زندگی کنه."
این روایت علی از خودکشی همسرش است. همسر علی جزء شش نفر در هر ۱۰۰ هزار ایرانی است که در سال دست به خودکشی میزنند. هر چند ایران در زمره کشورهایی که خودکشی در آن شیوع دارد، قرار نمی گیرد.
در ایران شایع ترین سن خودکشی بین ۱۵ تا ۲۵ سال برآورد شده و استانهای ایلام، کرمانشاه، لرستان و همدان بیشترین آمار خودکشی در ایران را به خود اختصاص دادهاند. در آمار ایران بین خودکشی منجر به مرگ و خودکشی که به مرگ منتهی نمی شود، تفکیکی قائل نمی شوند.
رها پسری ۲۵ ساله، اواسط سال ۱۳۸۸ خودکشی کرد و خانواده برای اینکه صحنه مرگ رها را هر روز به یاد نیاورند، خانه پدری را فروختند و به یکی از شهرهای شمالی نقل مکان کردند.
به گفته دوستانش، رها در جریان اعتراضات پس از انتخابات بحث برانگیز دهمین دوره ریاست جمهوری در خیابان منتهی به انقلاب بازداشت شد. سه هفته در بازداشت بود. بعد از آزادی ارتباطش را با همه دوستان قطع کرد و یک هفته بعد مادرش جنازه او را درحالیکه خود را دار زده بود، در اتاقش پیدا کرد.
آمار و ارقام نشان می دهد که زنان در ایران بیشتر از مردان دست به خودکشی میزنند. براساس آمار سال گذشته از از ۱۲۶۷ تماس تلفنی در رابطه با خودکشی ۸۰۰ مورد مربوط به زنان و ۴۶۰ مورد مربوط به مردان بوده است.
برخی عوامل زمینه ساز خودکشی: شهاب پسری است که خواهرش در دهه دوم زندگیش دست به خودکشی زد. اینچنین روایت میکند:
"ولش کن بذار بمیره" صدای پدرم بود! مادر با پچ پچ و التماس سعی میکرد او را آرام کند. مادر با کلافگی به سراغم آمد و گفت بپوش بریم بیمارستان. خواهرت قرص خورده. با دستپاچگی لباسی به تن کردم و بیمارستان رفتیم. پدر نهیب می زد اگر نمیره خودم سرش را میبرم مادر اما کیسهای در دست داشت و سر بیحال خواهرم را که هر از چندگاهی بالا میآورد بر دوشش گذاشته بود. چند لحظه ای که پدر با ما نبود تا ماشین را پارک کند، خواهرم در اوج گیجی و بیحالی گفت به خدا باکره هستم. تشر زدم که چرا یاوه میگی، اگر هم نباشی مهم نیست، ول کن این افکار پوسیده را. حالا پدر با ما بود ولی چشمانش مهر نداشت. خواهرم ماند و مهر چشمان پدر بازگشت و دل مادر دیگر بار لرزید."
خودسوزی در استانهای غربی از دیگر راههایی است که زنان از آن برای خودکشی استفاده می کنند. درحالیکه براساس آمارهای غیر رسمی مردان بیشتر از اسلحه گرم و طناب دار برای خودکشی استفاده میکنند.
سمیه با یکی از اقوامش در ایلام ازدواج کرد. همسرش شکاک بود. به همین دلیل سمیه موقعی که همسرش نبود اجازه خروج از منزل نداشت. به گفته مادرش سمیه باردار بوده و همسر برای کار از خانه خارج می شود، سمیه درد داشته به مادرش زنگ میزند که به کمکش بیاید، وقتی همسر با در شکسته خانه مواجه میشود، همسرش را به باد انتقاد میگیرد که چه کسی را به خانه راه داده و هر چه مادر زنش به او توضیح میدهد آرام نمیگیرد.
سمیه درحالیکه فریاد می زده خودش را "آتش میزند"، پیت نفت کنار باغچه را بر خودش میریزد و کبریت میزند.
مادرش میگوید: "خدا رحم کرد که پتو اونجا بود و بنزین زیادی تو پیت نبود." سمیه در اثر آتش سوزی پوست سر و گردنش به شدت آسیب دید اما زنده ماند و پسری به دنیا آورد. به گفته مادرش از آن زمان به بعد شرایط زندگی دخترش کمی بهتر شده است.
خودکشی در میان دانش آموزان نیز از دیگر مواردی است که در سالهای اخیر در رسانههای ایران دیده میشود، هر چند آموزش و پرورش تاکنون در این باره موضعگیری نکرده است.
نسترن (نام واقعی فرد نیست) ۱۶ سال داشت، در یکی از استانهای شمالی به دلیلی نامشخص با قرص برنج به زندگی خود پایان داد. مادرش هنوز باور ندارد که دختر دردانهاش را از دست داده و میگوید دخترش نه از لحاظ تحصیلی نه از لحاظ مالی و عاطفی مشکلی نداشت و همیشه میخندید.
با اینکه اکثر قریب به اتفاق کارشناسان بر آگاهی رسانی در مورد خودکشی اتفاق نظر دارند اما مسئولان امور اجتماعی در کشور همچنان بر این باورند که اطلاعرسانی در این حوزه میتواند سبب نگرانی و اضطراب جامعه شود و همچنان ترجیح بر مسکوت ماندن موضوع است.