نواه راتمن (دستیار سردبیر وبسایت کامنتری)* تقاطع : شما میتوانید این موضوع را در حال قدم زدن صبحگاهی خود حس کنید. میتوانید آن را در چشمان دوست یا همسایه خود ببینید. حس خزندهی تسلیم در برابر اعمال تروریستی بزرگی که گاهبهگاه اتفاق میافتد و ما آن را به حساب هزینهی زندگی در دنیایی دیوانه میگذاریم.
این تسلیم شدن به یک امر غیر قابل قبول، تا اندازهای در نتیجه درک غمانگیز این موضوع است که مقامات منتخب امریکا نمیدانند چطور به این خونریزیها پایان دهند. و در واقع نیز پس از مشاهدهی واکنشهای افرادی که قدرت مدیریتی لازم را برای پاسخگویی به قتلعام اورلاندو در اختیار دارند، این نتیجهگیری، ناگزیر به نظر میرسد. پس از این کشتار، جمهوریخواهان و دموکراتها به سرعت به نقطهنظرات همیشگی و مورد علاقه خود پناه بردند -که همگی این نسخه را تجویز میکردند که باید سنگرها را عمیقتر کنیم، درب را کمی بیشتر قفل و زنجیر بیاندازیم، و به شهروندان هموطن خود مشکوک باشیم. پاسخ آنان به این فاجعه به هیچ وجه ما را راضی و قانع نمیکند، زیرا ما در درون خود میدانیم که چنین روشهایی نتیجه نخواهند داد. علاوه بر این، پاسخ آنان تا اندازهای ناامیدکننده نیز هست، چون نشان میدهد که رهبران سیاسی ما تا چه اندازه هوشمندی و پایداری ما را دست پایین گرفتهاند.
به دنبال جنایتی که “عُمَر مَتین” در یک کلاب شبانهی پرطرفدار همجنسگرایان در اورلاندو انجام داد، دموکراتها از جمله رییس جمهور اوباما حمله به حق قانونی امریکاییها برای حمل اسلحه را آغاز کردند. اوباما این قتل عام را که در آن یک تروریستِ شستشوی-مغزی-شده بیش از صد نفر را با سلاح کمری و تفنگ نیمه خودکار کشت و زخمی کرد، یک نشانه دیگر از معضل دسترسی آسان امریکاییها به اسلحه خواند. متحدان رییس جمهور نیز سریعا مشغول به کوبیدن بر طبلهای کهنه شدند و درخواست خود را برای اعمال محدودیت بر دسترسی امریکاییها به «سلاح جنگی» AR-۱۵ با صدای بلند فریاد زدند و خواستار محدود کردن حق تهیه اسلحه امریکاییهایی شدند که در فهرست افراد مشکوک و تحت نظارت قرار دارند.
منتقدان هشدار میدهند که پیشنهاد دوم میتواند از محدود کردن غیرقانونی حقوق امریکاییهایی حمایت کند که هیچگاه به ارتکاب جرمی محکوم نشدهاند (عمر متین سلاحهای خود را به صورت قانونی خریداری کرده و دو بار بررسی سابقه را از سر گذرانده بود). منتقدان همچنین اصرار دارند که روش اول، در حقیقت محکوم کردن سلاح به جای مجرم واقعی است. تخمین زده میشود که در سال ۲۰۱۴، بین ۵ تا ۸/۲ میلیون قبضه از این سلاح «مدل جنگی» (بخوانید از نظر ظاهری شبیه به سلاحهای نظامی) در دستان مردم آمریکا بوده است. اینکه پرطرفدارترین سلاح در آمریکا را یک ابزار صرفا مجرمانه بخوانیم یعنی این حقیقت را نادیده گرفتهایم که اکثریت قریب به اتفاق این سلاحها در اختیار افرادی مسوولیتشناس و دارای مجوز است.
در سوی مقابل، شعبهی جمهوریخواهی که دانلد ترامپ نمایندگی آن را بر عهده دارد برای آرامش خاطر خود به شعارهای کلیشهای و پوچ همیشگیاش پناه برد. نمایندهی احتمالی حزب جمهوریخواه به غیرِمسوولانهترین و متاسفانه محبوبترین برنامه انتخاباتی خود بازگشت: ممنوعیت ورود به ایالات متحده برای تمامی مسلمانان خارج از کشور. قشر تحلیلگر، علاقهی زیادی به سرزنش سیاستمداران حرفهای دارد که نمیتوانند دلیل جذابیت این پیشنهاد را برای مردمی وحشتزده درک کنند.
این حقیقت که چنین پیشنهاد بیگانههراسانه و نامطلوبی از حمایت بسیار پایینی برخوردار است، شاهدی بر وظیفهشناسی طبقه سیاستمدار حرفهای است. عمر متین متولد امریکا و ساکن نیویورک بود نه یک مأمور مخفی یا گرگی در لباس پناهنده. درخواست سیاستمداران وظیفهشناس برای اجرای هوشمندانهتر و پیشگیرانهتر قانون در مورد افرادی مانند متین که مشکوک به حمایت از داعش هستند، چندان جذاب به نظر نمیرسد و آن آتش نفرتی را که سوخت قطار ترامپ است شعلهور نمیکند. مسلمانان امریکا نیز مانند اکثریت صاحبان سلاح AR-۱۵، امریکاییهایی مسوولیتپذیر، مطیع قانون، و میهندوست هستند. در نتیجه این پیشنهاد نیز ما را راضی نمیکند زیرا نسخهی تجویزی ترامپ تنها علائم بیماری را هدف قرار میدهد نه خود بیماری را.
دلیل جذابیت هر دوی این پیشنهادهای سیاسی کاملا واضح است: امتیاز آنها در این است که جدی نیستند. مدافعان هر پیشنهاد با حداکثرگرایی و رد هر نوع سازش میتوانند ژست حقانیت بگیرند بدون اینکه هیچگاه مجبور باشند میزان موثر بودن روش خود را نشان دهند. این پاسخها به تروریسم در واقع از روی تنبلی است و میتواند خطرناک باشد.
حملهی متین به کلاب همجنسگرایان تقریبا یک سال پس از یک کشتار تروریستی دیگر اتفاق افتاده است. در ۱۷ ژوئن سال گذشته، دیلان روف، ۹ آفریقایی-آمریکایی را در کلیسایی در شهر چارلستون ایالت کارولینای جنوبی به قتل رساند. شباهتهای این دو کشتار بیش از تمایزات آنها است. هر دو توسط جوانانی شستشوی-مغزی-شده انجام گرفتند؛ هر دو به ایدئولوژیهایی تندرو تعلق داشتند و علائم بیماری روانی از خود بروز داده بودند؛ علائمی که دوستان و خانواده از مداوای جدی آنها هراس داشتند. اما یک تفاوت مهم بین این دو کشتار وجود دارد. “روف” متعلق به زمان دیگری بود و به این امر افتخار میکرد. او به مکتبی قدیمی از برتریخواهی سفیدپوستان سوگند وفاداری خورده بود که مدتها پیش بدنام شده و به منفورترین گوشههای جامعهی غرب تبعید شده بود. او دور خود را با پرچم رژیمهای شکستخورده و نابودشدهی نژادپرست پر کرده بود؛ رودزیا، آپارتاید آفریقای جنوبی، و کنفدراسیون ایالات امریکا (جبههی جنوب و طرفدار بردهداری در جنگ داخلی امریکا). او طلایهدار یک موج جدید از خشونتهای نژادی نبود. اما متین خشونت خود را در خدمت به ایدئولوژی خاصی انجام داد که در حال رشد به نظر میرسد.
عمر متین از هواداران نظامیترین فرقهی اسلامگرا بود. او متهم به کتک زدن همسر خود شده است. او در همبستگی با شاخهای از اسلامگرایی که همجنسگرایان را از پشت بام به پایین پرتاب میکند، سر از بدنشان جدا میکند، یا در مرکز شهر به دارشان میآویزد، در اورلاندو همجنسگرایان را قتل عام کرد. ارتباط متین با جنگجویان داعش در آن سوی مرزها هنوز مشخص نیست. همانطور که حمله در “سَنبرنادینو” (حمله دسامبر ۲۰۱۵ به یک مرکز ناتوانان جسمی که ۱۴ کشته و ۱۸ مجروح بر جای گذاشت) به ما نشان داد، دولت اوباما و مدافعانش خود را به زحمت بر روی شاخهی باریک این دوگانه نشاندهاند که میگوید «افراد منزوی» که «خودشان تندرو شدهاند» و با داعش احساس همبستگی میکنند، متمایز از اقدامات تروریستی هستند که از خارج هدایت میشود. دلیل اینکه اقدامات تروریستی مرتبط با داعش و القاعده در سراسر دنیا ادامه دارد این است که نظامِ خلافت خودخوانده کماکان به بقای خود ادامه میدهد. این نظام باید نابود شود. حملات هوایی مقطعی و تلافیجویانهی ائتلافی علیه داعش به نابودی آن نخواهد انجامید.
ایالات متحده با رها کردن عراق به ایران اجازه داد تا نقش قیم این کشور را بر عهده بگیرد، که در نتیجهی آن جمعیت سنی این منطقه به آغوش بنیادگرایان تندرو هل داده شدند. با تداوم جنگ داخلی سوریه و دخالت نکردن ایالات متحده، فضای مناسبی برای رشد یاغیگریهای داعش به وجود آمد. همچنین میلیونها پناهنده مسلمان را به غرب فرستاد؛ به جهانی که اکثریت آنان قصد ادغام شدن در آن را ندارند. ما نمیتوانیم اجازه دهیم که وضع موجود ادامه پیدا کند. رهبران سیاسی امریکا انگشت خود را خیس میکنند و در مسیر باد میگیرند تا متوجه شوند که مردم امریکا میلی به یک ماموریت درازمدت دیگر در آن سوی اقیانوس ندارند، و حق هم دارند. اما فرستادن اندکاندک سربازان امریکایی به سوریه و عراق، اجباری بودن ماموریت غرب برای ترمیم نیروهای محلی در جهت نابودی داعش را نشان میدهد. دیگر به صد هزار سرباز نیازی نیست اما چند صد مشاور نیز برای رسیدن به هدف کافی نخواهد بود.
خونریزی در اورلاندو روح ما را خراش میدهد، اما عملکرد سیاستمداران امریکایی در واکنش به آن نیز به همان اندازه ناامیدکننده است. آنان معتقدند که شما (مردم) برای مشکلات بسیار دشوار و پیچیده، از رهبران، انتظار راهحلهای ساده و بدون عواقب بد دارید. ممکن است حق با آنان باشد، اما این شیوهی رهبری نیست. اسلامگرایی تندرو یک ایدئولوژی است. این ایدئولوژی، همانند تمام ایدئولوژیهای دیگری که لیبرالیسم کلاسیک غربی در گذشته با آنها وارد مبارزه شده، بدون تعهد کامل مادی و ایدئولوژیک نابود نخواهد شد. امریکاییها دیگر نگران خرابکاران نازی نیستند که نیروگاههای برق ایالات متحده را منفجر کنند، یا لازم نیست نگران حملات هواپیماهای کامیکازی توسط خلبانان وفادار به امپراتور ژاپن باشند. امریکاییها چنین تهدیداتی را خنثی کردهاند؛ اگرچه با هزینهی بسیار و پس از سالها استقامت خدشهناپذیر.
سیاستمداران امریکایی فکر میکنند شما نمیخواهید این پاسخ را بشنوید. آنان فکر میکنند شما مسوولیتی را که بر دوشتان خواهد افتاد نخواهید پذیرفت. و کار سادهتر این است که شما را به یک وضعیت عادی جدید عادت بدهند؛ وضعیتی که ویژگی آن خونریزیهای متناوب و رهبرانی سیاسی است که مدام وعدهی دروغین نفوذناپذیر بودن آمریکا را به شما میفروشند. آن آیندهی تاریک قابل قبول نیست. ما میدانیم چه باید انجام شود. وقت آن رسیده که دست به عمل بزنیم.
* این یادداشت روز ۱۳ ژوئن (۲۴ خرداد) در وبسایت مجله کامنتری منتشر شده است.
+13
رأی دهید
-1
قدیمی ترین ها
جدیدترین ها
بهترین ها
بدترین ها
دیدگاه خوانندگان
۴۹
Vejdan bidar - امستردام ، هلند
دنیای که همکنون ما برای خود ساختیم یک دنیایی شبیه به جنگل است، ترس و اضطراب و این که اکثرا از هم عصبانی هستند به طور کل در یک زمان عصبانی زندگی میکنیم. یکی در امریکا ترور ، یکی در جای دیگه کودک ۶.۵ ساله اش رو به فروش میرسونه ، یکی اجزا بدن انسانها رو به فروش میرسونه، یکی دنباله اینه که یک شبه دکتر شه ، یکی یکی و یکی. خلاصه اون چه که در حال حاضر در این دنیای عصبانی نمیبینیم انسانیت است.
1
13
پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵ - ۱۰:۱۷
پاسخ شما چیست؟
0%
ارسال پاسخ
۲۵
romano - تهران، ایران
تمام این متن در پایان همه چیز را به ایران پیوند زد (مانند ساخت یک فیلم) درحالیکه همه میدانیم فروش اسلحه حرص پولسازی غرب و حمایت از کشورهای بدوی تولید کننده تروریست به دلایل منافع جئوپولیتیک دلیل این مسائل است.
2
3
پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵ - ۱۳:۳۲
پاسخ شما چیست؟
0%
ارسال پاسخ
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.