فرانک عمیدی - بی بی سی روز اول فیلمبرداری ما به تهیه گزارشی درباره جایگاه فرش ایرانی در بازار چین اختصاص داشت. برای این کار قرار بود با دو برادر ایرانی به اسمهای مجید و مسعود مصاحبه کنیم که در پکن یک شرکت بازرگانی دارند و کارشان معرفی کالاهای ایرانی در بازار چین است و بعد از آن هم قرار بود به یک فرشفروشی ایرانی برویم.
از محله خودمان در شرق پکن باید به شمال غرب پکن میرفتیم، حدود یک ساعت رانندگی بود و بافتهای مختلف شهر را در مسیرمان میدیدم. از محله مدرن و نسبتاً غربی که هتل ما در آن بود (میگویم نسبتاً غربی به دلیل اینکه در پکن حتی مدرنترین جاها هنوز عناصر چینی زیادی دارند و کاملاً غربی نشدهاند) کمی که دور شدیم، ساختمانهای محقری که فانوسهای قرمز چینی از نمای بیرون آنها آویزان بود را دیدیم، موتورهای سه چرخه داری که به اندازه یک کامیون رویشان بار گذاشته بودند و دستفروشانی که گاریهای پر از اجناس جورواجور خود را سر چهارراهها پارک کرده بودند و زیر سایه چتری چرت میزدند. همه اینها در عین تازگی برایم آشنا بودند، هرج و مرجی منظم که بار دیگر ایران را به یادم میآورد.
وقتی به دفتر مجید و مسعود شماعی زاده رسیدیم با شنیدن همان سلام اول فهمیدم که همشهری من هستند! حس عجیبی است وقتی در کشوری که ده ساعت پرواز کردهای تا به آن برسی، در شهری که اولین بار است از آن دیدار میکنی و در خیابانی که اصلاً اسمش را هم نمیدانی، با مردمانی روبرو میشوی که در حین آنکه غریبهاند بسیار آشنا هستند. حس شیرینی است که در شهری غریب زبانی را بتوانی صحبت کنی که بخشی از وجود و هویتت است و حتی از آن شیرینتر اینکه بتوانی با لهجه شیرین اصفهانی خوش و بش کنی، لهجهای که مهم نیست چندسال از ایران و از اصفهان دور باشم هرگز من را ترک نخواهد کرد و به اندازه زبان فارسی بخشی از هویتم را تشکیل میدهد.
مجید و مسعود به من میگویند که اطلاعات اکثر چینیها از ایران بسیار کم است: "یک چیزهایی جسته و گریخته میدانند مثلاً علی دایی را میشناسند"! مسعود با خندهای گرم و شوخ این را میگوید. او در ادامه توضیح میدهد که در کشوری که کارخانه جهان است کالای ایرانی به راحتی نمیتواند برای خود در بازار جا پیدا کند ولی اینکار غیر ممکن نیست، شناخت چین و ذائقه چینیها میتواند به جا افتادن بعضی کالاهای ایرانی مانند پسته و گز و زعفران و فرش ایرانی در بازار چین کمک کند.
همین شناخت بهتر چین دلیل اصلی من برای این سفر و تهیه این گزارشها بود.
در سال ۲۰۰۷ میلادی موسسه مالی و اعتباری گولدمن سَکس پیش بینی کرده بود، تا سال ۲۰۲۵ اقتصاد چین به بزرگی اقتصاد آمریکا شود و بیست و پنج سال بعد از آن یعنی در سال ۲۰۵۰ اقتصاد چین دو برابر اقتصاد آمریکا خواهد شد و چین به بزرگترین اقتصاد دنیا تبدیل میشود، همه این پیش بینی ها قبل از رکود اقتصادی سال ۲۰۰۸ بوده و رکود اقتصادی غرب در واقع سرعت سبقت گرفتن چین از غرب را بیشتر هم کرده. قدرت نظامی و سیاسی کشورها به قدرت اقتصادی آنها وابسته است، بیدار شدن اژدهای اقتصاد چین به این معنی است که در آیندهای نه چندان دور جهان ما ابرقدرتی جدید خواهد داشت و این ابرقدرت جدید برای اولین بار در قرنهای اخیر یک کشور غربی نخواهد بود! برای همین به نظرم مهم است که جهانبینی چینیها را درک کنیم، اینکه آنها جایگاه خود را در دنیا چگونه تعریف میکنند و چگونه با جهان خارج ارتباط برقرار میکنند و آن را چگونه میبینند، همه، آینده جهان ما را شکل خواهد داد، همانطور که جهانبینی غربی و نوع نگاهی که غرب به کشورهای دیگر و نژادهای دیگر داشته در دویست سال گذشته جهان ما را شکل داده.
مجید و مسعود برایم توضیح دادند که درک گذشته کمونیستی چین میتواند به فهم این موضوع کمک کند که چرا فرش ایرانی که کالایی محبوب در سراسر دنیاست در چین نتوانسته درهای خانههای چینیها را به روی خود باز کند.
تا حدود سی سال پیش چینیها حق مالکیت خصوصی منازلشان را نداشتند این در کنار فقر شدید در بیشتر نقاط چین به این معنی بود که تزیین منازل برای چینیها اصلاً اولویت نداشته است. این به این معنی نیست که در چین فرش بافته نمیشود؛ چینیها بسیاری از طرحهای فرشهای دستبافت ایرانی را حتی کپی میکنند و به صورت ماشینی میبافند، بازار اصلی آنها البته چین نیست. در تبت هم فرش دستبافت تولید میشود ولی فرهنگ پهن کردن فرش کف خانه در چین دست کم در یک قرن گذشته از بین رفته.
"اینکه چندین هزار یوان پول بدهند و فرش را زیر پا بیندازند و روی آن راه بروند اصلاً برایشان قابل قبول نیست، معمولاً میپرسند که آیا میتوان فرش را روی تخت انداخت؟" مسعود این را درباره مشتریان چینی فرشهای ایرانی میگوید. مجید برادر مسعود اما توضیح میدهد که فرش به عنوان یک اثر هنری در قشری کوچک در چین پذیرفته شده و "برای همین تابلو فرش فروش بهتری دارد."
شنیدن همه این حرفها برایم بسیار جالب بود و پنجرهای تازه را به منظور درک بهتر مردم و جامعه چین برایم باز کرد. چین به دلیل مدرن شدن، شباهتهایی با دنیای غرب دارد ولی در ضمن بسیار هم با آن متفاوت است و درک این تفاوتها بسیار مهم است. چین کشوری است که در ضمن اینکه مدرن شده هنوز هویت خود را حفظ کرده و همین این کشور را برایم بسیار جالب کرده است.