آیتالله خمینی در حالی وارد گفتوگوهای محرمانه با آمریکا شده بود که فکر میکرد واشنگتن نقشه کودتا و بازگرداندن شاه به تاج و تخت سلطنت را در سر دارد.
ولی در پی برقراری تماس دید که دولت آمریکا از همان اول دستش را رو کرده و میگوید که با «بازگشت آرام» آیتالله به کشور مخالفتی ندارد و ارتش شاهنشاهی هم نجات خودش را به حفظ سلطنت ترجیح میدهد.
بنا بر اسناد جدید دو روز بعد از خروج شاه از ایران - روز ۱۸ ژانویه ۱۹۷۹ (۲۸ دی ۱۳۵۷) آمریکا در پیامی محرمانه به آیتالله خمینی میگوید که در موضع واشنگتن «انعطاف» وجود دارد. به این معنا که آمریکا نمیگوید قانون اساسی ایران - که سلطنت را مانند مذهب رسمی کشور (شیعه) تا ابد غیرقابل تغییر اعلام کرده بود – نمیتواند تغییر کند.
آن روز رهبر انقلاب متوجه میشود که امرای ارتش هم دیگر آنقدرها که تصور میشد محکم پشت سر سلطنت نیایستادهاند. زیرا بنا بر پیام دولت کارتر: «اگر بتوان یکپارچگی ارتش را حفظ کرد، ما معتقدیم که این احتمال کاملا هست که فرماندهی ارتش از هر نظام سیاسیای که در آینده نزدیک انتخاب شود حمایت کند.»
پیام را وارن زیمرمن، دیپلمات آمریکایی حولو حوش ساعت ۱۰ صبح پنجشنبه ۲۸ دی ۵۷ در خلوت مهمانخانهای کوچک در نوفل لوشاتوی فرانسه به فرستاده رهبر انقلاب ابلاغ میکند.
آن روز ابراهیم یزدی هم خبر خوشی برای آمریکا آورده بود. آیتالله خمینی درخواست دولت کارتر را برآورده کرده و به مهمترین عضو شورای سری انقلاب - محمد بهشتی- اجازه داده بود که با فرمانده ارتش دیدار کند.
آمریکاییها نگران بودند که بازگشت «زود هنگام» آیتالله خمینی جرقه جنگ داخلی را بزند؛ ارتش سرکوب گسترده معترضان را شروع کند؛ آیتالله خمینی حکم جهاد بدهد و در ایران حمام خون راه بیفتد. از نظر واشنگتن سناریوی جنگ داخلی بین دو جناح ضدکمونیست فقط میتوانست به سود شوروی و گروههای چپگرا تمام شود و باید از به هر قیمت از آن جلوگیری میکرد.
اسناد جدید نشان میدهد که آمریکا به هر دری میزده تا امرای ارتش و سران انقلاب را رو در رو کند؛ به ولیعهد وقت عربستان سعودی (فهد) پیام میدهد تا ببیند در اردوی آیتالله خمینی آشنایی دارد یا نه. در لندن دست به دامان ارتشبد فریدون جم، داماد سابق رضاشاه میشود که در بین نظامیان و مخالفان حکومت چهره معتبر و محبوبی بود. اما میبیند که رئیس پیشین ستاد ارتش تمایلی به کمک ندارد زیرا شاه چند هفته پیش به او گفته بود که تماس با آیتالله خمینی را خیانت میداند.
در چارچوب خطمشی تفاهم ارتش و مخالفان بود که دولت کارتر در روز خروج شاه از ایران به آیتالله خمینی پیام میدهد که بدون تفاهم قبلی با ارتش و «زودهنگام» به ایران برنگردد که ممکن است ژنرالهای شاه به بهانه « حفظ قانون اساسی» دست به اقدام تندی بزنند.
اما منظور واشنگتن از «بازگشت زودهنگام» چه بود؟ همین بود که نماینده آیتالله خمینی پرسید که آیا ارتش به نفس بازگشت آیتالله حساس است یا به هیجانزده شدن مردم پس از بازگشت او به کشور؟ موضوع مهمتر اما رفع ابهام از عبارت «حفظ قانون اساسی» بود. آیا منظور «حفظ سلطنت» بود؟ یا حفظ «انسجام ارتش»؟
فرستاده رهبر انقلاب سپس قدری سوالش را صریحتر می پرسد، به عبارت دیگر: «آیا آمریکا فکر میکند ارتش اطمینان دارد که دیگر به حفظ سلطنت امیدی نیست و حاضر است که در چارچوب یک جمهوری دموکراتیک کار بکند؟»
پاسخ واشنگتن میتوانست نیات آمریکا و موضع ارتش در قبال شاه و مخالفان را بهتر روشن کند و بر سرعت و نحوه گامهای بعدی آیتالله خمینی تاثیر مستقیم داشته باشد.
«بازگشت ناگهانی» در مورد حساسیت ارتش به «بازگشت ناگهانی» آیتالله خمینی آمریکا به او میگوید: «به نظر ما ارتش در کل نیرویی محافظهکار است. آنها بیش از هر چیزی میخواهند نظم حفظ شود. بینظمیها و حوداث برای بسیاری از این افسران بهتآور بوده است. این افسران از ناشناختهها هراس دارند. آنان از آیندهای مجهول که باعث بهقدرت رسیدن حزب توده شود هراس دارند».
در این پیام همچنین آمده: «این امر اهمیت گفتوگوی ارتش و گروههای مربوطه درباره اوضاع در حال تغییر را نشان میدهد.»
در پی اطلاع از هراس ارتش از «مجهولات» بود که آیتالله خمینی به محمد بهشتی اجازه میدهد با امرای ارتش دیدار کند و به آنها دلگرمی بدهد.
بنا بر اسناد، همان روز (۲۸ دی) محمد بهشتی و مهدی بازرگان در تهران با سپهبد ناصر مقدم، رئیس ساواک دیدار میکنند. دیدار در خانه بهشتی برگزار میشود و بنا بر گزارش سفارت آمریکا: «به طورکامل موفقیتآمیز نبود، زیرا به توافق بر سر نشست رودررو (مخالفان) با افسران ارتش منجر نشد.»
آن طور که ناصر میناچی، از نزدیکان مهدی بازرگان به سفارت آمریکا خبر داد، بهشتی و بازرگان امیدوار بودند که ارتشبد قرهباغی هم سر قرار حاضر شود. اما رئیس ستاد ارتش هنوز آماده گفتوگو نبود. بنا بر اسناد تیمسار قرهباغی انعطاف خود درباره قانون اساسی را عصر دهم بهمن به بازرگان ابلاغ میکند که در مقالهای دیگر به تفصل به آن پرداخته خواهد شد.
« حفظ قانون اساسی» «انعطاف» آمریکا در قبال قانون اساسی مشروطه هم در روز ۲۸ دی به اطلاع رهبر انقلاب میرسد. پاسخ رسمی واشنگتن با کلیگویی شروع میشود: «از نظر ما حفظ قانون اساسی بر اهمیت رویههای رسمی و منظم برای تعیین سرنوشت ایران تاکید دارد. همه - ارتش، مخالفان و در کل مردم - باید از قبل از مقرراتی که بر ایران حاکم است آگاه باشند. قانون اساسی این مقررات را تعیین میکند. ما معتقدیم که ارتش یا مخالفان نباید رویههای قانون اساسی را برهم بزنند. به همین دلیل ما قویا به ارتش توصیه کردهایم که اقدامی خودسرانه انجام ندهد. ما در گفتو گوهایمان با مخالفان هم همین موضع را داریم. اگر چارچوب قانون اساسی فرو بریزد شود راه برای (حزب) توده هموار میشود».
منظور اصلی آمریکا - مانند اکثر بیانیههای سیاسی و پیامهای دیپلماتیک - در پایان پیام گنجانده شده بود: «ما نمیگوییم که قانون اساسی نمیتواند تغییر کند، اما میگوییم برای اعمال تغییرات باید رویههای رسمی و منظم را دنبال کرد. اگر بتوان یکپارچگی ارتش را حفظ کرد ما معتقدیم که کاملا ممکن است که فرماندهی ارتش از هرنظام سیاسی که در آینده نزدیک برگزیده شود حمایت کند.»
به عبارت دیگر، آمریکا و فرماندهان شاه به طور اصولی با تغییر حکومت مخالف نیستند ولی میگویند که انتقال قدرت باید آرام و کنترلشده باشد.
همان روز سفارت آمریکا در پاریس به واشنگتن گزارش داد که زیمرمن ضمن انتقال پاسخ درباره قانون اساسی، از یزدی خواست که عمدتا به دو جمله آخر آن توجه کند. سفارت ابراز امیدواری کرد که زیمرمن «حس انعطاف ما درباره قانون اساسی را به یزدی منتقل کرده باشد».
دفعه بعد که نمایندگان دولت کارتر و آیتالله خمینی دیدار کردند یزدی به زیمرمن گفت که جواب آمریکا درباره موضع ارتش «قدری راه را هموار کرده است».
به گفته او، جواب آمریکا برای آیتالله خمینی روشن کرد که امرای ارتش این واقعیت را پذیرفتهاند که نمیتوانند شاه یا ولیعهدش را در مقام سلطنت ابقا کنند و به همین دلیل در پی حفظ «یکپارچگی» ارتش هستند.
دیپلمات آمریکایی میگوید که البته این حرف که کار شاه تمام شده و ارتش هم به فکر نجات خودش است مسلما در متن جواب واشنگتن نبوده است.
دستیار آیتالله خمینی میگوید که کاملا منظور او را درک می کند، ولی برداشت خود را بر اساس پاسخ آمریکا موجه میداند.