استعفای دردسرساز از مهمانداری

 ماجرای اختلاف شهاب و سحر درست از زمانی آغاز شد که سحر تصمیم گرفت از شغل خود استعفا دهد. او که مهماندار هواپیما بود، از سختی‌های شغل خود خسته شد و از کارش استعفا داد، ولی اعتراض‌های شهاب به این استعفا آنقدر زیاد بود که به جنجالی بزرگ در زندگی آنها تبدیل شد؛ جنجالی که در نهایت این زوج را راهی دادگاه خانواده کرد تا با مهر طلاق برای همیشه به اختلافات خود پایان دهند.
 
قاضی شعبه 268 دادگاه خانواده یکی دیگر از پرونده‌های طلاق خود را بررسی می‌کند. پرونده‌ای که در آن زوج جوان فقط به دلیل استعفای زن از شغل مهمانداری تصمیم به طلاق گرفته‌اند. وقتی قاضی عموزادی درباره جزئیات اختلافات این زوج می‌پرسد، زن جوان رشته کلام را در دست می‌گیرد و به قاضی می‌گوید: «آقای قاضی، شوهر من خودخواه، خودرای و خودپسند است که فقط به نظرات خودش اهمیت می‌دهد. او می‌خواهد مرا مجبور کند تا کاری را که خودش می‌خواهد انجام دهم. از همان روز اول هم همین طور بود. همیشه این من بودم که باید طبق خواسته‌هایش عمل می‌کردم و اگر این طور نمی‌شد، زندگی‌ام را به جهنم تبدیل می‌کرد. برای همین همیشه سعی کردم با این رفتار او بسازم و حرفی نزنم. من شهاب را تحمل می‌کردم و اعتراضی هم نداشتم، اما چند وقت پیش کاری کرد که دیدم اگر نسبت به این موضوع هم اعتراضی نکنم، به خودم توهین کرده‌ام. ماجرا از این قرار است که من چند سالی است که مهماندار هواپیما هستم. اوایل از شغلم راضی بودم و از این‌که هر بار به سفر می‌رفتم و جاهای مختلف را می‌دیدم، خوشحال بودم. زمانی هم که با شهاب ازدواج کردم، چند ماهی می‌شد که مهماندار شده بودم. شهاب هم وقتی متوجه شد شغل من چیست خیلی هیجان زده شد و گفت که شغل خیلی خوبی دارم.
 
او ادامه می‌دهد: ما زندگی مشترک خود را آغاز و اوایل در کنار هم احساس خوشبختی می‌کردیم. فقط گاهی اوقات می‌دیدم ‌شهاب سعی دارد فقط به خواسته‌های خودش عمل کند و حرف خودش را به کرسی بنشاند.
 
من هم تصور می‌کردم که او یک مرد ‌ و طبیعی است که بخواهد حرف، حرف او باشد. تا این‌که بعد از گذشت مدتی تصمیم گرفتم از شغلم استعفا بدهم. این شغل با تمام هیجاناتی که دارد، خیلی به من استرس وارد می‌کرد.
 
با هر پرواز، استرس حوادث مختلف را داشتم. همیشه حالم بد می‌شد و مرتب اعصابم به‌هم می‌ریخت. این اواخر از لحاظ روحی اذیت می‌شدم. برای همین با وجود درآمد زیادش تصمیم به استعفا گرفتم، اما پیش از استعفا شغل جدیدم را پیدا کردم تا بیکار نمانم؛ شغلی که متناسب با مدرک تحصیلی‌ام بود. قرار شد بعد از استعفا در یک شرکت مهندسی مشغول به کار شوم، ولی در این میان باید به شهاب هم جواب پس می‌دادم. او از همان روزی که شنید می‌خواهم از کارم استعفا بدهم، شروع کرد به غر زدن و جنجال به راه انداختن که چرا می‌خواهی استعفا بدهی. شهاب می‌گفت شغلت درآمد زیادی دارد و استعفا دادن کار اشتباهی است. باور نمی‌کردم‌سلامت روحی و روانی من برایش مهم نباشد و تنها به درآمد بالایی که داشتم نگاه می‌کرد. این دیگر خودخواهی محض بود. برای همین تصمیم گرفتم برای اولین بار به خواسته‌اش عمل نکنم و من هم مثل او تنها به خودم فکر کنم. ولی درست بعد از استعفا بود که زندگی‌ام به جهنم تبدیل شد. شهاب داد و فریاد به راه انداخت و به من توهین کرد. آن هم فقط به دلیل این که شغلم را عوض کردم تا در آرامش کار کنم.
 
در این لحظه مرد صحبت‌های همسرش را قطع کرده و می‌گوید:« آقای قاضی من حرف ناحقی نزدم. شغل همسرم درآمد خوبی داشت و با این تغییر شغل درآمدش سه برابر کمتر می‌شد. از طرفی کار خوبی داشت و خودش هم این شغل را دوست داشت، اما به دلیل یکسری هیجانات احمقانه تصمیم اشتباهی گرفت. من فقط اشتباهش را به او گوشزد کرده و گفتم از این کارش پشیمان خواهد شد، ولی این سحر بود که جنجال به راه انداخت و کارمان را به اینجا کشاند.»
 
زن نیز می‌گوید: این موضوع به خود مربوط می‌شد و اگر من هر تصمیمی می‌گرفتم تو باید به آن احترام می‌گذاشتی، نه این‌که به خاطر پول و حقوق مرا تحت فشار بگذاری. آقای قاضی، این مرد خودخواه به خاطر درآمدم حاضر نشد مرا درک کند و از آنجا‌ که دوست دارد همه جا بگوید همسرم یک مهماندار هواپیماست، مرا تا این اندازه آزار داد. دیگر نمی‌خواهم کنار او  زندگی کنم.
 
در پایان قاضی پس از شنیدن صحبت‌های این زوج رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول می‌کند.
+36
رأی دهید
-1

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.