بازگشت مستاجر سابقهدار به خانه صاحبخانه پولدار با قتل زن صاحبخانه پایان یافت و مستاجر خشن دیروز به اتهام جنایت پای میز محاکمه ایستاد.
رسیدگی به این پرونده از صبح بیستوپنجم خرداد 94 به دنبال کشته شدن زن 60سالهای به نام محترم در خانهاش در شهرری در دستور کار افسران کلانتری 131 قرار گرفت. شواهد نشان میداد به خانه این زن دستبرد زده شده و پول و طلاهایش به سرقت رفته است. همسر قربانی به پلیس گفت: «صبح خانه را ترک کردم، اما ساعتی بعد پسرم با من تماس گرفت و گفت وقتی به خانهمان رفته تا به مادرش سر بزند با جنازه مادرش روبهرو شده است.»
ردپای مستاجر سابقهدار
این مرد گفت: «مدتی پیش زوج جوانی در طبقه دوم خانهمان مستاجر بودند اما وقتی فهمیدم مرد جوان به نام محمد چند فقره سابقه کیفری دارد از آنها خواستم تا خانه را تخلیه کنند. من به این زوج مشکوک هستم.»
به دنبال اطلاعاتی که مرد سالخورده به پلیس داد ردیابی مستاجر سابقهدار آغاز شد و پلیس رد وی را در خانهای در کرج یافت و بامداد هفدهم مرداد 95 محمد 37ساله را بازداشت کرد. این مرد به قتل زن میانسال با انگیزه سرقت طلاهایش اعتراف کرد.
درخواست اشد مجازات
محمد دیروز در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست محمدباقر قربانزاده و با حضور دو مستشار پای میز محاکمه ایستاد.
در جلسه رسیدگی به این ماجرا همسر قربانی در جایگاه ویژه ایستاد و با اشاره به متهم گفت: «این مرد و همسرش سالها در خانه ما مستاجر بودند. همسرم از وقتی فهمیده بود این مرد به زندان افتاده است هر روز برای همسرش غذا میفرستاد. خودم هم هر بار که اجارهخانه را از آنها میگرفتم 150 هزار تومان را به همسرش برمیگرداندم اما با همه محبتهای ما این مرد بیرحمانه همسرم را به خاطر پول و طلا کشت. من و همسرم وقتی محمد در خانهمان مستاجر بود متوجه شده بودیم که چند بار به خانهمان دستبرد زده شده است. حتی به پلیس هم شکایت کردیم اما چون مدرکی علیه محمد در دست نداشتیم نتوانستیم حرفمان را ثابت کنیم، به همین دلیل از مستاجرمان خواستیم تا هر چه زودتر خانه را تخلیه کند.» او ادامه داد: «من و همسرم تصمیم داشتیم برای سفر تفریحی به کشور هندوستان برویم، به همین دلیل در خانهمان سههزار و 200دلار داشتیم که محمد دلارها را به همراه 800 گرم طلاهای همسرم دزدید.»
سپس شش دختر و پسر قربانی که از روبهرو شدن با متهم تحت تاثیر قرار گرفته و بهشدت گریه میکردند یک به یک در جایگاه ویژه ایستادند و برای محمد حکم قصاص خواستند.
پشیمانی در دادگاه
وقتی نوبت دفاع به متهم رسید گفت: «قتل زن صاحبخانه را قبول دارم. من طلاهای او را هم دزدیدم اما پول و دلاری در خانه آنها نبود که بدزدم.»
او در تشریح جزئیات قتل گفت: «چون قبلا در خانه محترم و همسرش مستاجر بودم چند بار در خانه آنها را بدون کلید باز کرده بودم. من صبح بیست و پنجم خرداد نزدیکی خانه آنها پرسه میزدم که متوجه شدم شوهر محترم خانه را ترک کرده است. همان موقع مقابل در رفتم و در را باز کردم. وقتی وارد خانه محترم شدم متوجه شدم او در خواب است. میخواستم سرقت کنم اما یکباره پیرزن بیدار شد و شروع به داد و فریاد کرد. من هم از ترسم پتو را روی سرش انداختم و دهانش را گرفتم و او را تهدید کردم ساکت شود. بعد از چند دقیقه پیرزن آرام گرفت. فکر میکردم ترسیده و ساکت شده اما وقتی پتو را کنار زدم فهمیدم جان سپرده است. من النگو و گردنبند او را برداشتم و فرار کردم. سپس طلاها را به یک مالخر در شهرری فروختم.»
به دنبال دفاعیات این مرد هیات قضایی وارد شور شد تا رای صادر کند.
متهم :به آخر خط رسیدهام
چقدر درس خواندهای؟
دیپلم دارم.
شغلت چه بود؟
پیک موتوری بودم.
چند سابقه کیفری داری؟
پنج سابقه کلاهبرداری، سرقت و سرقت مسلحانه.
چرا بعد از هر بار دستگیری بار دیگر سراغ جرم میرفتی؟
نمیدانم.
فرزند نداری؟
نه. من و همسرم چند سال است که ازدواج کردهایم اما فرزند نداریم.
چرا پیرزن را کشتی؟
من واقعا قصد کشتن او را نداشتم. چون میدانستم وضع مالی خوبی دارند به خانهشان رفتم تا پول و طلا سرقت کنم اما پیرزن به محض روبهرو شدن با من جیغ و فریاد راه انداخت. من از ترسم پتو را روی صورتش انداختم.
چرا برای سرقت به خانه آنها رفتی؟
وضع مالی خوبی نداشتم. وقتی پیرمرد را دیدم که از خانه خارج شد وسوسه شدم و مقابل در خانهشان رفتم.
چطور در را باز کردی؟
قبلا هم این کار را کرده بودم. در خانه آنها راحت باز میشد.
فکر نمیکنی به آخر خط رسیده باشی؟
من برای اعدام آمادهام. پیرزن به من و همسرم خیلی کمک میکرد. او محبت را در حق ما تمام کرده بود. من شرمنده فرزندان او هستم. میدانم اینجا آخر خط است.
قدیمی ترین هاجدیدترین هابهترین هابدترین هادیدگاه خوانندگان