ایران وایر , فیروزه رمضان زاده من یک بیماری داشتم که سال ها پیش، وقتی 15 ساله بود، در تهران با یک پسر هم سن و سال خود در پارکی در تهران قدم میزده که ناگهان ماموران کمیته او و دوست پسرش را به یکی از مراکز کمیته منتقل کرده و در آنجا هر دو آنها را به شدت کتک زده بودند. آن زن با اینکه حالا سنی از او گذشته و ازدواج کرده هنوز نتوانسته است آن ضربه روحی شدید را فراموش کند، پس از ازدواج هم با همسرش دچار مشکل شده است و از طرفی نمیتواند از فرزندش به خوبی مراقبت کند، زود خسته میشود به حدی که متحمل نوعی آسیب تروماست.
این روایت را دکتر پرویز شفقی، روانپزشک ساکن کالیفرنیا در گفتگو با ایران وایر بازگو می کند. داستان تنها به خاطرات محدود نیست، دکتر شفقی معتقد است عدم تطبیق با فرهنگ و قوانین معمولاً باعث افسردگی و اضطراب در بین ایرانیهای تازه وارد به یک کشور بیگانه میشود.
در وقع با توجه به گسترش مهاجرت ایرانیها از طریق ویزای مهارتی، تحصیلی، ازدواج و نیز اقامت از طریق پناهندگی بیشتر این افراد در بدو ورود به کشور مقصد نمیتوانند به راحتی با محیط جدید ارتباط برقرار کنند. تحقیقات نشان میدهد شیوع مشکلات روحی و روانی بین مهاجران بیشتر با اضطراب، افسردگی و احساس جدا شدن همراه است.
به گفته دکتر شفقی، فرزندان مهاجران ایرانی تازه وارد به دلیل جابه جایی به محیط جدید در محیطهای آموزشی قادر به برقراری ارتباط با سایر همسالان خود نیستند، آنها نیز دچار نوعی ناراحتی و خشم هستند در حقیقت همان خشم پدر و مادرشان به آنها منتقل شده است. این کودکان حتی در ارتباطهای بعدی با خانواده و پدرومادر خود دچار مشکل میشوند.
این پزشک متخصص، اضطراب را از رفتارهای بارز فرزندان ایرانیان مهاجر دانسته و میافزاید: «آنها به وضوح ناخنهای خود را میجوند تا حدی که انگشتان خود را زخمی میکنند.» وی به وضوح نشانههای اضطراب و افسردگی را در ۹۹ درصد از خانوادههای ایرانی که به تازگی از ایران به امریکا مهاجرت کردهاند، مشاهده کرده است. اگر چه بیشتر این افراد در ایران استطاعت مالی خوبی داشتهاند اما پس از گذشت چهار یا پنج ماه هنوز نتوانستهاند خود را با محیط جدید وفق بدهند.
در سال های اخیر، پس از ماجراهای خونین انتخابات 88، مهاجرت ایرانیان تنوع و شدت بیشتری یافت. دکتر شفقی معتقد است این تغییر سیاسی و رژیمی که در ایران ایجاد شده، به اشکال مختلف برای بسیاری از افراد جامعه ایرانی شوک روانی، ترس (فوبیا)، افسردگی و وسواس به اشکال مختلف ایجاد کرده است، برخی از طریق جنگ آسیب دیدهاند، برخی عزیزانشان را در مقابل چشمانشان تیرباران کردهاند، کسانی بودهاند که در خیابان کتک خوردهاند، بیمارانی بودهاند که در مقابل چشمشان بمبی در خیابان منفجر شده یا در زندان شکنجه شدهاند. همه این ادعاها با مدارک و معاینات پزشکی ثابت شده است، این افراد دچار تروما و یا پی تی اس دی هستند. به گفته وی، بیماری پی تی اس دی، افرادی را دربر میگیرد که از جنگ بازگشتهاند یا درگیر جریانات سیاسی بودهاند. آنها بیشتر خوابهای پریشان میبینند، بیدلیل عرق میکنند یا ناگهان با مشکل قلبی مواجه میشوند.
بیماری پی تی اس دی، یکی از انواع اختلالهای اضطرابی است که در اثر رویدادهایی ایجاد میشود که فراتر از توان و ظرفیت روانی فرد باشند. ویژگی بارز این بیماری، اضطراب همیشگی، گوش به زنگی بیش از اندازه، افسردگی و تجربه دوباره حادثه در خواب و بیداری ست.
عباس مودب، روانشناس ساکن دانمارک نیز در گفتگو با ایران وایر به بخشی از پناهندههای سیاسی اشاره میکند، آنها که ناخواسته در جریان جنبش سبز از یک هفته، شش ماه تا یک سال زندانی شده بودند. وی این افراد را در زمره کسانی میداند که انقلابی حرفهای نبودهاند، به عبارت دیگر برای زندان رفتن آمادگی نداشتهاند، در همان مدت زندان، تمام سیستم فکری چنین افرادی دچار برهم ریختگی میشود و دچار تروما شدهاند.
دکتر ناناز پیرنیا، متخصص روان درمان ساکن لوس انجلس نیز در این زمینه به ایران وایر میگوید: «با وقوع انقلاب اسلامی دوباره با فرهنگ اضطراب از نوع شدیدتری مواجه شدیم. چه نسلهای ایرانی که در سالهای اخیر به خارج کشور آمدهاند و چه کسانی که از سالها پیش ایران را ترک کردهاند این پدیده اجتماعی مشکلاتی نظیر اضطراب همراه با استرس و فشارهای بسیار روانی را با خود برای شهروندان ایرانی به همراه آورد.»
پیرنیا معتقد است که همه مهاجران ایرانی در خانواده اضطراب جا دارند، به عنوان نسلی که از ایران آمده است. در کنار مشکلات اضطراب، آسیبهای بسیاری نیز به سلولهای مغزی این نسل وارد شده است. در نتیجه میبینیم که یک نفر دچار بیخوابی میشود، دیگری برای ارتباط با افراد با مشکل مواجه است.
در این میان، تابو بودن بیماریهای روحی باعث میشود که فرد بیمار درباره بیماری خود تحقیق نکند، آن را سرکوب و از گفتن درباره آن به پزشک و دیگران خودداری کند. عباس مودب، مشکل عمده موجود در بین بیماران ایرانی مهاجر را نحوه برخورد با بیماری میداند. او با ایرانیهایی که اخیراً به دانمارک مهاجرت کردهاند ملاقات داشته است: «بیشتر این افراد از صحبت کردن در مورد افسردگی و مشکلاتشان پرهیز میکردند و میگفتند قرصی بده تا بخوابم درحالی که برای یک اروپایی مراجعه نزد یک روانشناس، امری عادی است. برای نمونه یک بیمار اروپایی به راحتی بیان میکند که تازه از همسرش جدا شده و احساس تنهایی میکند اما ایرانیها با خود کلنجار میروند و اصل قضیه را پنهان میکنند و میگویند مثلا شانهام یا دست و پایم درد میکند.»
به گفته مودب، «مساله مواجهه بیماران ایرانی با بیماریهای روانی در طول زمان تعییر کرده و نسلهای جدیدی که مهاجرت کردهاند کم کم سعی میکنند در مورد بیماری خود با روانشناس صحبت کنند و او را محرم راز خود میدانند در حالی که بیست سال پیش این طور نبود.»
مودب به شرایط میانسالی و ورود به ۵۰ سالگی اشاره میکند و میگوید بسیاری از افراد در این مقطع سنی دچار بحران میان سالگی میشوند البته شاید زنها زودتر این بحران را تجربه کنند هرچند در بین همه ایرانیها و اروپایی این مساله شایع است اما ایرانیها با توجه به سطح سواد و پیش زمینه فرهنگی خود این موضوع را پنهان یا با آن برخورد میکنند.
وی به موضوع یائسگی در بین زنان اشاره میکند و میافزاید: «فرض کنید یک زن ایرانی ۵۰ ساله دارای سه فرزند از همسرش طلاق گرفته، فرزندانش او را ترک کردهاند و تنها شده و دچار یائسگی نیز شده است در حالی که یک زن اروپایی ۵۰ ساله با داشتن همان شرایط اموزش دیده میداند که نزدیک ۵۰ سالگی دچار یائسگی میشود. مادر، مادربزرگ، همکاران و کادر آموزشی مدرسه در این زمینه با او صحبت کردهاند، موضوع را از کسی پنهان نمیکند اما زنان ایرانی این مساله را جزو مسایل ممنوعه میدانند، اغلب دچار سرماخوردگی، میگرن و بیماریهای عجیبی میشوند که نمیتوان ریشهای برای آنها پیدا کرد.»
تجربههای شخصی این روانشناس نشان میدهد که بحرانهای روانی بین مردان ایرانی به شیوههای دیگری بروز پیدا میکند، آنها کمتر نزد روانشناس مراجعه میکنند، برای حل مشکل خود یا به الکل پناه میبرند یا با دوستان خود وقت گذرانی میکنند در مجموع این مشکل را به شکل بیرونی دفع میکنند اما در خانه احساس تنهایی میکنند.
دکتر ناناز پیرنیا، روان درمان ساکن شهر لوس انجلس در ادامه، اضطراب را مشکل مهم بیماران ایرانی میداند که به کلینیک وی مراجعه میکنند: «در نتیجه اضطراب، مشکلاتی مثل اسپاسم عضلات و مفاصل، اختلال در فشار خون و کلسترول بد خوابی وانواع دردهای فیزیکی نظیر دل درد و نیز نامنظم شدن خورد و خوراک برای افراد مضطرب ایجاد میشود.» به گفته پیرنیا، مشکلات فکری، استرس، افسردگی، اختلال در حافظه باعث بروز انواع رفتارها نظیر زیاد خوردن، کم خوردن، عصبانی شدن و ناتوانی در برقراری رابطه میشود از این روگاه میبینیم برخی از این افراد به مواد مخدر روی میآورند.
عباس مودب نیز معتقد است مهاجرانی با مشکلات روانی مواجه میشوند که در شرایط بیکاری قرار داشته باشند: «در جایی مثل اروپا چنانچه کار نداشته باشید از گرسنگی نخواهید مرد اما ارزشی در جامعه نخواهید داشت. ابتدای هر ماه، کمک هزینه شما را به حسابتان میریزند، مشکل اقتصادی نخواهید داشت که مجبور به دزدی شوید اما شخصیت اجتماعی قابل قبول ندارید، فردی با این شرایط دچار افسردگی میشود.
به گفته این روانشناس، از گذشته تا به حال، بیماری افسردگی یکی از بیماریهای بسیار شایع در بین ایرانیها بوده است. وی مهاجران ایرانی را جزو شکنندهترین مهاجران در بین سایر مهاجران میداند: «ویژگیهای شخصیتی نظیر صبور، تندخو، مهربان یا خشن بودن بیماری نیستند ولی ناهنجاری شخصیتی، بیماری ست و در بین مهاجران ایرانی نیز بسیار است مثل نارسیسیسم (خودشیفتگی) و دو شخصیتی بودن که دیده نمیشوند، کسی برای این موارد به پزشک مراجعه نمیکند، فرد همواره خود را توجیه میکند. این افراد، دیگران را آلت دست خود قرار میدهند و در کار خود بسیار واردند. البته این گونه بیماریها در جوامعی مثل سوئد یا دانمارک به سرعت تشخیص داده میشوند اما در جوامعی مثل ایران یا امریکا به دلیل پیش زمینههای فرهنگی فرد به چشم نمیآیند.»
قدیمی ترین هاجدیدترین هابهترین هابدترین هادیدگاه خوانندگان