اواسط سال 90 مردی در تماس با مرکز فوریتهای پلیسی 110 یکی از شهرهای حومه گرگان از آتشسوزی در خانه همسایهاش خبر داد.
زمانی که کارآگاهان جنایی در محل حادثه حضور یافتند، مشاهده کردند خانه در حال سوختن است و آتشنشانان در حال خاموش کردن شعلههای آتش هستند.
ماموران نیز به کمک آتشنشانان شتافتند و شعلههای آتش را خاموش کردند. با تحقیق از همسایه ها مشخص شد زن تنهایی که در بازارچه شهر کار میکرده در این خانه زندگی میکند.
ماموران که احتمال میدادند زن جوان در خانه باشد، وارد ساختمان شدند و مشاهده کردند وی فوت کرده و جسد سوخته وی کناری افتاده است و وسایل خانهاش بههم ریخته به نظر میرسد. ماموران موضوع کشف جسد سوخته را به بازپرس ویژه قتل گزارش کردند.
تیم جنایی احتمال دادند این حادثه عمدی باشد، بنابراین از کارشناسان آتشنشانانی خواستند درباره این موضوع تحقیق کنند و آنها پس از بررسیهای لازم نظر دادند که این حادثه عمدی است و احتمال دارد زن جوان پیش از آتشسوزی به قتل رسیده باشد.
کارشناسان پزشکی قانونی نیز نظر دادند زن جوان ابتدا بر اثر خفگی به قتل رسیده و بعد جسدش در آتش سوخته است.
همین سرنخها کافی بود تا روند رسیدگی به پرونده را تغییر دهد. ماموران دیگر اطمینان یافته بودند که این زن باید قربانی جنایتی شده باشد.
خانواده مقتول را شناسایی کردند و با تحقیق از آنها مشخص شد زن 35 ساله مدتها بود که از همسرش جدا شده و در این خانه تنها زندگی میکرده و با دستفروشی در بازار هزینه زندگیاش را تامین میکرده و ارتباط زیادی با خانوادهاش نداشته است.
ماموران با اطلاعاتی که بهدست آوردند دوباره خانه مقتول را بازرسی کردند که مشخص شد طلاهای وی نیز به سرقت رفته است.
همین موضوع باعث شد پلیس اطمینان یابد که عامل جنایت با انگیزه سرقت وارد خانه شده و احتمال اینکه با مقتول هم آشنا باشد و براحتی وارد خانه او شده نیز وجود دارد.
ماموران به تحقیقات برای یافتن قاتل ادامه دادند تا اینکه با تحقیق از زنانی که در بازارچه محلی همکار مقتول بودند به سرنخهایی دست یافتند او از سه ماه پیش با مردی بلندقامت و با ظاهری خاص که به عنوان مشتری به بازارچه میآمده آشنا شده و هرازگاهی آن دو را با هم در خیابانهای شهر دیدهاند و از اینکه میان آنها چه ارتباطی بوده، بیخبر هستند.
حتی روز حادثه نیز آن دو را با هم دیدهاند که بازارچه را ترک کرده و روز بعد متوجه مرگ زن جوان شدهاند.
ماموران با اطلاعاتی که همکاران مقتول از آن مرد غریبه بهدست آوردند به چهرهنگاری از تصویر وی به عنوان تنها مظنون پرونده پرداختند تا اینکه متوجه شدند این مرد که در تعقیبش هستند، یک راننده است که در محلههای مختلف شهر مسافرکشی میکند. او تحتتعقیب پلیس قرار گرفت و چند روز بعد در خانهاش شناسایی و دستگیر شد.
او در اداره پلیس اظهارت ضدونقیضی را بیان کرده و مدعی شد که با مقتول آشنایی نداشته و نمیداند چه کسی او را کشته است و فقط چند مرتبه برای خرید به بازارچه رفته که مقتول را دیده و از او خبری نداشته تا اینکه بازداشت و به پلیس آگاهی آورده و متوجه مرگ این زن شده است.
او همچنان منکر این جنایت بود، اما وقتی پی برد پلیس مدارک لازم را که نشان از گناهکاری و قاتل بودن وی است را بهدستآورده پس از چند روز سکوت خود را شکست و به قتل زن جوان باانگیزه سرقت طلاهای وی اعتراف کرد.
با تحقیق از متهم مشخص شد وی از چند ماه پیش با زن جوان ـ مقتول ـ در بازارچهای که او کار میکرده، آشنا شده است. بعد از آن وی را فریب داده و اعتمادش را به خود جلب کرده و هرازگاهی به خانه زن تنها میرفته است.
در جریان این رفت و آمدها بوده که متوجه شده زن تنها طلای بسیاری دارد و همین باعث شده او را به بهانه علاقهمندی و اینکه میخواهد با او ازدواج کند، فریب دهد.
بنابراین نقشه قتل او را طراحی کرده و به بهانه اینکه میخواهد درباره مراسم خواستگاری و ازدواج با وی حرف بزند به سراغ او رفته بود.
زمانی که با زن جوان در خانه تنها شده، تصمیم میگیرد نقشه قتل او را با انگیزه سرقت طلاهایش اجرا کند.
زمانی که وی از آشپزخانه خارج شده و به اتاقنشیمن بازمیگردد از پشتسر به او حمله کرده و روسری زن جوان را به دور گردنش گره زده و او را خفه میکند.
سپس همه طلاهای او را سرقت میکند و برای اینکه ردی از خود بر جای نگذارد تصمیم به آتش زدن خانه مقتول میگیرد.
پس از سرقت طلاها و به هم ریختن خانه، آنجا را به آتش کشیده و سپس اطراف ساختمان میماند تا مطمئن شود خانه در حال سوختن است.
بعد سراسیمه به خانهاش در حومه شهر میرود و طلاهای سرقتی از زن جوان را در باغچه خانهاش دفن میکند.
با اعترافهای تکاندهنده متهم، ماموران برای کشف طلاهای سرقتی به خانه وی رفتند که مشخص شد او متاهل است و همسرش با دیدن او متوجه شده شوهرش مرتکب جنایت شده است.
در ادامه جستوجوها در باغچه خانه طلاهای سرقتی هم کشف و به خانواده مقتول تحویل داده شد.
عامل جنایت هم پس از بازسازی صحنه قتل روانه زندان شده و در آستانه مجازات مرگ قرار گرفته است.