مرد دو زنـه که در زندگی پنهانی با همسر دومش وی را کشته و از رشت فرار کرده بود در تهران دستگیر شد.
اسفند ماه سال 92 دختر جوان زمانیکه از مدرسه به خانه بازگشت با چهره پریشان پدرش جلوی در خانه شان روبهرو شد و وقتی خواست وارد خانه شود پدرش ادعا کرد که مادرش از خانه رفته و خواست تا وی نیز به خانه خاله اش برود.
دختر جوان به رفتارهای پدرش شک کرده بود و هنوز لحظاتی نگذشته بود که پدرش ازکوچه خارج شد و دختر جوان که به حرفهای پدرش شک کرده بود به آرامی وارد خانه شد و مادرش را صدا زد اما جوابی نشنید وقتی داخل آشپزخانه شد، جسد خون آلود مادرش را دید که با فریادهای دردناک از همسایهها کمک خواست. بدین ترتیب تیمی از مأموران پلیس آگاهی شهر رشت با دقت در جریان این سناریوی خونین قرار گرفتند همراه با بازپرس جنایی پای در قتلگاه مادر جوان گذاشتند و تحقیقات پلیسی برای دستگیری عامل جنایت و راز پنهان آن کلید زده شد.کارآگاهان در گام نخست پی بردند که قربانی جنایت همسر دوم پدر خانواده است که از چندی پیش بین آنها اختلافاتی صورت گرفته است که سرانجام پدر خانواده زمانی که بچه هایش در مدرسه بودند با ضربات چاقو همسرش را به کام مرگ کشانده شده است.
تجسسها برای ردیابی عامل جنایت آغاز شد و مأمــــوران محل هایی را که احتمال میدادند مردهمسرکش برای فرار برود را قدم به قدم سرکشی کردند اما هیچ ردی از وی به دست نیامد.
ردیابیهای پلیسی ادامه داشت و این در حالی بود که عامل جنایت پس از قتل همسرش در شهرهای مختلفی زندگی پنهانی را شروع کرده بود و کارآگاهان بارها تا یک قدمی وی رسیدند اما هر بار که مخفیگاهش ردزنی میشد متوجه فرار وی به شهر دیگری میشدند.نزدیک به 2 سال از فرار این مرد میگذشت تا اینکه مأموران با اقدامهای فنی و پلیسی پی بردند که قاتل فراری زندگی جدیدی را در تهران برپا کرده است.
بدین ترتیب روز دوشنبه مأموران پلیس آگاهی تهران با دستور بازپرس ایلخانی از شعبه هشتم دادسرای امور جنایی تهران برای دستگیری قاتل فراری وارد عمل شدند و وی ظهر 12 بهمن ماه در مخفیگاهش تسلیم کارآگاهان شد.قاتل فراری که هنوز باور ندارد با گذشت 2 سال فرار در بازداشت پلیس قرار گرفته است لب به اعتراف گشود و بازپرس جنایی تهران گفت: پس از سالها زندگی در کنار همسر اولم با دختر جوانی آشنا شدم و با هم ازدواج کردیم و از روز نخست همه چیز را برایش فراهم کردم و نگذاشتم یک روز سختی بکشد.از همسرم دومم نیز صاحب 2 بچه شدم و زندگی خوبی را درکنارش داشتم و این در حالی بود که همسر اولم از ازدواج پنهانی ما بیاطلاع بود.وی افزود: بعد از مدتی که همسر اولم متوجه زندگی پنهانی ام شد اختلافاتمان بالا گرفت و دیگر اجازه ورود به خانه را نداشتم و فقط هزینههای زندگی را میپرداختم و به بچه هایم سر میزدم.مردهمسرکش ادامه داد: این اتفاقات در حالی بود که زن دومم نیز شروع به بهانهگیری میکرد و هر روز چیز تازهای از من میخواست و تا جایی که میتوانستم همه خواسته هایش را انجام میدادم اما بیفایده بود و توقعاتش از من هر روز بیشتر و بیشتر شده بود تا جایی که او نیز مرا به خانه راه نمیداد.
وی گفت: هربار که میخواستم وارد خانه شوم باید به سراغ کلیدساز محل میرفتم و به کمک او وارد خانه میشدم اما پس از داخل شدن، همسرم با من درگیر میشد و هر بار با چـــــاقوی میوه خوری که در دست میگرفت مرا از خانه بیرون میکرد و باز فردای آن روز باید برای وارد شدن به خانهام به سراغ کلید ساز میرفتم و این اتفاقات هر روز برایم رخ میداد و با تهدید از خانهام بیرونم میکردند.خسته شده بودم چون برای همسرم زندگی خوبی را فراهم کرده بودم و خیلیها به زندگیاش حسرت میخوردند اما او زیاده خواه بود و هر روز بهانهگیری میکرد تا اینکه روز حادثه به کمک کلید ساز وارد خانه شدم. وقتی داخل خانه رفتم همسرم مرا دید ولی اینبار به جای چاقوی میوه خوری چاقوی بزرگی در دست داشت و به سمتم حمله کرد که از ناحیه دست زخمی شدم و فقط توانستم چاقو را از دستش بگیرم و به خاطر کینه و بیمهریهایی که به من کرده بود از حالت خودم خارج شدم و در اوج عصبانیت ضربهای به او زدم.
وقتی همسرم روی زمین افتاد سراغ طلاهایی که برایش خریده بودم رفتم، همه طلاها را داخل سطلی گذاشتم تا آتش بزنم اما دلم نیامد و از خانه خارج شدم که دخترم را جلوی در دیدم و از او خواستم به خانه خالهاش برود و سپس با عجله محل حادثه را ترک کردم.این مرد ادامه داد: فکر نمیکردم همسرم با آن ضربه کشته شود تا اینکه به بانک رفتم تا از حسابم پول برداشت کنم ، فهمیدم حسابم مسدود است و همسرم مرده و من تحت تعقیب هستم تا اینکه چندی پیش به تهران آمدم و خانهای اجاره کردم و اصلاً فکر نمیکردم با گذشت 2 سال، پلیس مرا دستگیر کند.