اشکهای واقعی قاتل شیشهای
+16
رأی دهید
-2

کیف قاپ خشن به سمت جدول سیمانی رفت و در حالی که دختر جوان بین جدول و خودرو گیر کرده بود به سرعتش افزود و گریخت. این کیف قاپ حرفهای پس از دستگیری نزد پلیس لب به اعتراف گشود و پرده از سرقتهای مشابهش برداشت. مرد قوی هیکل با ابروانی گره کرده و چهرهای خشن روبهروی دوربین خبرنگار شوک قرار گرفت و پس از عکسبرداری به جزئیات شب حادثه پرداخت. او هنوز باور ندارد جنایتی را رقم زده باشد و علت اصلی آن را کشیدن شیشه و نداشتن تمرکز و حواس میداند.

روزبه هستم 29 ساله.
ازدواج کردی؟
نه مجردم.
چندتا خواهر، برادر داری؟
تک فرزندم.
سابقه هم داری؟
مصرف مواد مخدر و سرقت از خودرو.
در پروندهات جرایم اخلاقی هم بوده درسته؟
تبرئه شدم و پزشکی قانونی هم نظریهای مبنیبر بیگناهی من صادر کرد.
از کی وارد خلاف شدی؟
من تا سن 27 سالگی هرگز پایم به کلانتری هم باز نشده بود.
پس چه شد الان اینجایی؟
ای کاش هرگز سمت شیشه نمیرفتم.
مواد مخدر باعث همه این اتفاقات شد؟
بله از وقتی مواد کشیدم زندگیام زیرو رو شد.
کشیدن مواد مخدر را از کی شروع کردی؟
21 ساله بودم که معتاد شدم.
چطور؟
اون موقع بابام برام یه ماشین خریده بود، برای تعمیر بردمش تعمیرگاه دوستم، منتظر شدم درست کنه که دیدم از چاله توی تعمیرگاه صدای فندک میاد، رفتم و دوستم را صدا زدم دیدم داره یه چیزی میکشه گفتم چیه، گفت میخوای امتحان کنی.
خب بعد چه شد؟
بعد از سکوت طولانی میگوید: ای کاش« نه» میگفتم اما خجالت کشیدم و من هم کشیدم.
میدونستی مصرف شیشه چه بلایی سرت میاره؟
اصلاً فکر نمیکردم اعتیادآور باشه، گفتم یه بار امتحان میکنم و دیگه نمیکشم اما همین یک بار بدبختم کرد.
در حادثهای هم که رخ داد گفتی مصرف شیشه باعث شد مرتکب قتل بشی درسته؟
دقیقاً، اما من ترک کرده بودم کاش هرگز با اون زن آشنا نمیشدم.
کدوم خانم؟
خانوادم چندبار مرا برای ترک، بردن کمپ 10ماه پاک پاک بودم حتی همه کلاسهای NA رو میرفتم تا اینکه در خیابان سیدخندان به طور اتفاقی با یه خانم آشنا شدم و باعث شد دوباره کشیدن مواد را شروع کنم و به راه سرقت و خلاف بیفتم.
اون خانم کی بود؟
نمیشناختمش تازه باهاش آشنا شده بودم حتی خودرویی که دست من بود سرقتی بود و اون زن به من داده بود.
در این مدت با خانوادت زندگی میکردی؟
در سکوت گریه میکند.
از خانوادت میگی؟
در حق خانوادم ظلم کردم من از خانواده تحصیلکرده و آبروداری هستم، باعث سرافکندگیشان شدم .کاش مرا ببخشند.
با پدر و مادرت زندگی میکردی؟
مادرم استاد دانشگاهه و پدرم بازنشسته بانک، از وقتی از هم جدا شدند و طلاق گرفتند تأثیر خیلی بدی در زندگی و روحیهام گذاشتند.
کی جدا شدند؟
با گریه میگوید سال 86.
چرا؟
پدرم مقرراتی بود و گاهی عصبی میشد بعد از جدایی مدتی با مادرم زندگی کردم. از بس دوستهای مجردیام را خانه میبردم و مواد میکشیدم مادرم خسته شده بود وقتی بابام ام فهمید مواد میکشم هردو مرا به زور بردن ترک که آنجا خیلی اذیت شدم بعد از اون پاک شدم و برگشتم ولی مامانم آنقدر از اذیتهای من خسته شده بود که از تهران به کرمان رفت.
دوباره گریه میکند و ساکت میماند.
بعد پیش پدرت رفتی؟
او پذیرای من نبود دو سه ماه خونه نرفتم که دوباره با رفقام جمع شدم و روز از نو روزی از نو؛ سرقت و خلاف و مواد... . ای کاش پیش خانوادم بودم و با همه سختگیریهایشان با آنها زندگی میکردم و شب زود برمی گشتم به خونه.
خب بعدش چی شد؟
دوباره برگشتم پیش بابام ولی دوستام دست بردار نبودند طوری شده بود که حتی از خانه پدرم و خودش هم دزدی میکردم اما او با همه سختی و اذیتهایم هرکار کرد تا دوباره زندگی عادی داشته باشم، بعد از آن مرا برای ترک با سختی به کمپ برد.
آثار ضربه پات برای چیه؟
میخواستن مرا ببرن کمپ برای ترک اعتیاد میترسیدم. خاطره بدی داشتم وقتی از مرزداران سمت خانهمان به دنبالم آمدند از ترس خودم را از پل عابر به پایین پرت کردم تا به کمپ نروم که همین باعث شد پاهایم بشکند ولی با این حال وقتی به کمپ رفتم راضی بودم، برخوردشان با من خیلی مهربان بود و توانستم ترک کنم.
تحصیلاتت چیه؟
دیپلم برق صنعتی.
چرا تحصیلاتت را ادامه ندادی؟
اشتباه کردم میتونستم مثل همه اعضای خانوادم تحصیلکرده و موفق باشم اما به حرفشان گوش ندادم.
در این مدت چه شغلی داشتی؟
در آژانس کار میکردم تا هزینه موادم را دربیارم و در کنارش گاهی با رفیقام دزدی میکردیم.
از شب حادثه میگی؟
هنوزم برام کابوسه، باورم نمیشه چیکار کردم.
اون دختری را که باعث مرگش شدی میشناختی؟
نه اصلاً اون شب آژانس نرفتم شیشه مصرف کرده بودم گفتم مقداری در خیابان دور بزنم، برم غذا بگیرم و برم خونه که چشمم به دختری افتاد که از روبهروی رستوران رد میشد و میرفت سمت ماشینش.
چی شد به این فکر افتادی، چرا همونجا توقف نکردی بری رستوران غذا بخری؟
نمیدونم وسوسه شدم، شیشه کشیده بودم دست خودم نبود پولم همراهم نبود.
واسه همین کیف قاپی کردی ممکن بود هیچ پولی داخل کیف نباشه؟
میدونم ولی دست خودم نبود و اتفاقاً داخل کیف 80 هزار تومان پول بود.
و بعد؟
اون دختر کیفشو گذاشت روی صندلی عقب ماشینش بعد رفت منم فوری از فرصت استفاده کردم کیف رو برداشتم و وقتی دید اومد سمتم، به ماشین آویزون شد اولش شروع به جیغ زدن کرد و بعد دیگر صدایی نشنیدم. فکر کردم در ماشین را رها کرده و به همین خاطر سرعتم را بیشتر کردم و حدود 700، 800 متر رفتم که ناگهان به جدول کنار خیابان خوردم و تصادف کردم.
یعنی در این مدت اصلاً نمیدانستی دختر را همراهت میکشی؟
سکوت میکند.
کی متوجه شدی دختر دچار حادثه شده؟
وقتی به جدول خوردم حس کردم در ماشین گیر کرد بعد دختر را دیدم و ترسیدم و برای همین فرار کردم.
دلت برای دختر بیچاره نسوخت؟
بعد از سکوت طولانی و با حسرت میگوید ای کاش پایم را همان اول روی پدال گاز میگذاشتم و بیخیال میشدم اما... سپس شروع به گریه میکند و حرفی نمیزند.
بعدش کجا رفتی؟
رفتم خونمون، نمیدونستم چه شده.
کی دستگیر شدی؟
پس از مدتی از سوی پلیس دستگیر شدم آنها از ردیابی دوربین مداربسته شماره ماشین رو پیدا کردند از آنجایی که من هم سابقه دار بودم سریع از سوی پلیس دستگیر شدم.
الان چه حالی داری؟ توی صحنه بازسازی وقتی خانواده فرناز را دیدی فکر کردی که چه بلایی سرشان آوردی؟
بعد از مکثی طولانی میگوید؛ هروقت مواد می کشیدم باعث آزار همه میشدم حتی عزیزترین هایم پدر و مادرم برایم هرکاری کردند تا دست از خلاف بردارم، همه خواستههایم را عملی میکردند، همه امکانات رفاهیم خصوصاً این اواخر فراهم بود اما با آشنا شدن زن خیابانی و شروع مصرف دوباره مواد باز هم رفتارم تغییر کرد، هم خودم، هم خانوادهام هم خانواده دیگری را بیگناه عزادار کردم.
این روزها به چی فکر میکنی؟
عذاب وجدان یک لحظه رهایم نمیکند، هر لحظهام کابوس است من لایق زنده ماندن و زندگی کردن نیستم فقط امیدوارم پدر و مادرم مرا ببخشند تا در آن دنیا بیش از این عذاب نکشم.
چه حرفیداری به خانواده فرناز بزنی؟
حق دارند اعدامم کنند حتی خجالت میکشم حلالیت بطلبم قصاصم کنید.
چقدر امیدداری به زندگیت برگردی؟
باید خیلی خودخواه باشم امیدی هم داشته باشم چون جون یه دختر بیگناه را گرفتم سزایم مرگ و قصاص است.
حـرف پایانی؟
ای کاش میتوانستم بدون خجالت نه بگویم. ای کاش حرف خانوادهام را گوش میدادم تا الان بهجای سرافکندگی خانوادهام باعث افتخارشان میشدم. رفیق بازی و خلافکاری و یک بار امتحان کردن هر چیزی در زندگی بیچارهام کرد و ناخواسته قاتل شدم و باعث بدنامی خانوادهام شدم . یک عمر با عزت زندگی کردند و جایگاه و شرایط عالی داشتند، اما دیگر... گریه امانش نمیدهد تا حرفی بزند و تنها با یادآوری اشتباهات و بیفکریهایش اشک میریزد که هیچ فایدهای ندارد.
۵۵

Emam Zaman - قم، ایران
اعدام درست نیست، ۳سال زندانش کنید اصلاح میشود...! به هرحال مرگ و زندگی دست خداست و سرنوشت آن دختر جوان همین بوده. مگر نمیگویم هیچ برگی بدون اذن خداوند به زمین نمیریزد..!!؟
36
4
پنجشنبه ۳ دی ۱۳۹۴ - ۰۹:۲۴
۳۸

Liberte - تهران، ایران
دوستان اینکه می گوید مادرم استاد دانشگاه است ،تعجب نکنید. در واقع بسیاری از اساتید و یا مدرسان دانشگاه در ایران لیاقت استادی رو ندارند و آدم های بی ارزشین -نه همشون- بویژه در حوزه علوم انسانی، بی سواد هم هستند. فقط پارتی داشتند . مگه نه استاد واقعی اینجور جونوری رو به جامعه تحویل نمی دهد.
11
18
پنجشنبه ۳ دی ۱۳۹۴ - ۱۳:۲۵
۳۸

Liberte - تهران، ایران
[::Emam Zaman - قم، ایران::]. امام زمان جان ،فقط سه سال براش ببرند؟ پس بذار من هم حکمم رو بدم: در صورت که احراز شود ، تصادف صورت گرفته عمدی نبوده ، بیست و پنج سال حبس بعلاوه تبعید و غرامت به خانواده متوفی در صورتی عمدی بودن که احتمال قوی چنین بوده : فقط اعدام با طناب دار.امضاءلیبرته .
1
15
پنجشنبه ۳ دی ۱۳۹۴ - ۱۳:۲۸