دو پسر جوان که یک زن تبعه ایالاتمتحد را برای سرقت خودرو و دلارهایش کشته و جنازهاش را در رباطکریم رها کرده بودند، بهزودی برای دومین بار محاکمه میشوند. این در حالی است که با اثبات مسلمان بودن قربانی، اولیای دم برای متهمان حکم قصاص خواستهاند.
رسیدگی به این ماجرا بهدنبال پیدا شدن جنازه یک زن 50 ساله در حاشیه جاده صباشهر رباطکریم در دستور کار پلیس قرار گرفت. شواهد نشان میداد این زن در جای دیگری خفه شده و سپس جنازهاش در حاشیه خیابان رها شده است. جنازه زن ناشناس برای افشای هویتش با دستور قضایی، به پزشکی قانونی منتقل شد. یک هفته از این ماجرا گذشته بود که مرد میانسالی به اداره آگاهی تهران رفت و از ناپدید شدن همسر آمریکاییاش به نام «ترسا» خبر داد.
این مرد به پلیس گفت: «35 سال قبل با همسرم در آمریکا آشنا شدم و بعد از اینکه او مسلمان شد با هم ازدواج کردیم. سه پسرمان در آمریکا زندگی میکنند و من و همسرم که مدرس خصوصی زبان انگلیسی است برای زندگی به ایران آمدیم. من برای سر زدن به فرزندانم به آمریکا رفته بودم که به یکباره همسرم ناپدید شد. هر چه با او تماس گرفتم کسی پاسخ نداد. به همین خاطر نگران شدم و به کشور برگشتم. همسایهها میگویند چند روز قبل همسرم سوار بر ماشینش از خانه خارج شده و دیگر بازنگشته است.
نشانیهایی که این مرد از همسر آمریکاییاش به پلیس داد با نشانیهای جنازه زن ناشناس مطابقت داشت. به این ترتیب این مرد به سردخانه پزشکی قانونی رفت و همسرش را شناسایی کرد.
در حالی که شواهد نشان میداد این زن به احتمال زیاد قربانی سرقت خودرویش شده پلیس دریافت که از کارت سوخت خودروی ترسا در یک جایگاه سوختگیری استفاده شده است. پلیس همچنین با بررسی تماسهای تلفنی ترسا رد یک پسر 20ساله به نام اکبر را یافت. به این ترتیب اکبر بازداشت شد و به کشتن زن میانسال با همدستی دوست 21 سالهاش به نام سیامک اعتراف کرد.
این پسر گفت: «یک روز ترسا اشتباهی شماره موبایل مرا گرفت و این آغاز آشنایی ما بود. او میگفت تنهاست و دوست دارد بیشتر با من آشنا شود. من که فهمیده بودم او زن ثروتمندی است ماجرا را با دوستم سیامک درمیان گذاشتم و به دیدن ترسا رفتم.»
او ادامه داد: «ما زن میانسال را به حوالی رباطکریم کشاندیم و سیامک او را خفه کرد و دلار، طلاها و ماشینش را دزدیدیم.»
بهدنبال اعترافهای این پسر، سیامک نیز بازداشت شد و به قتل اعتراف کرد. به این ترتیب برای متهمان کیفرخواست صادر شد. این در حالی بود که اولیای دم برای قاتل حکم قصاص خواستند، اما چون در مسلمان بودن قربانی شبهه وجود داشت، قرار شد بررسیهای لازم در این زمینه صورت گیرد تا مشخص شود امکان قصاص وجود دارد یا نه. در صورت مسلمان نبودن زن آمریکایی امکان قصاص عاملان قتل او وجود نداشت.
هفته گذشته همسر قربانی مدارکی به دادگاه ارائه داد که روشن کرد ترسا قبل از ازدواج با همسرش مسلمان شده بود. به این ترتیب قرار شد متهمان در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی نورالله عزیزمحمدی و با حضور دو قاضی مستشار محاکمه شوند؛ اما این نشست بهخاطر نبود برگ انحصار وراثت از سوی وکیل اولیای دم به روزهای آینده موکول شد. قرار است بهزودی پسران جوان در حالی محاکمه شوند که اولیای دم برای آنها حکم قصاص خواستهاند.
اکبر :به خاطر بیپولی به فکر سرقت افتادم
چقدر درس خواندهای؟
تا اول راهنمایی درس خواندم.
چرا ادامه تحصیل ندادی؟
وضع مالی خوبی نداشتیم به همین خاطر درسم را رها کردم و مشغول کار شدم.
چه کار میکردی؟
در یک شرکت ساختمانی کار میکردم.
چطور با مقتول آشنا شدی؟
یک روز او بهاشتباه شماره موبایلم را گرفت، چون لهجه داشت کنجکاو شدم و با او صحبت کردم. او هم به من گفت آمریکایی است.
چطور ارتباطتان ادامه پیدا کرد؟
بعد از آن تماس ترسا برایم پیامک فرستاد. به او گفتم زبان انگلیسی بلد نیستم، به همین خاطر باز هم با من تماس گرفت. میگفت بهتنهایی در ایران زندگی میکند. او میخواست با من صحبت کند و من پیشنهادش را پذیرفتم.
چند بار به دیدن او رفتی؟
اولین بار وقتی با او در شهرک غرب قرار گذاشتم و او را دیدم و فهمیدم یک زن میانسال است تصمیم گرفتم ارتباطم را با او قطع کنم، اما چون شنیده بودم وضع مالی خوبی دارد وسوسه شدم و ماجرا را با دوستم سیامک در میان گذاشتم. من و سیامک سه بار با ترسا قرار گذاشتیم. حتی او یکبار به من عطر هدیه داد.
چه طور نقشه قتل را کشیدی؟
ما برای قتل ترسا نقشهای نداشتیم. فقط بهخاطر بیپولی میخواستیم پول و طلاهایش را بدزدیم. اما نمیدانم چطور شد که سیامک او را خفه کرد.
تو آن زمان چه کار میکردی؟
چون دست راست ترسا شکسته و در گچ بود، من پشت فرمان پژو 206 او نشستم و سر صحبت را باز کردم. همان موقع سیامک که روی صندلی عقب نشسته بود با دستهایش زن میانسال را خفه کرد.
بعد از قتل چقدر دلار و طلا بهدست آوردی؟
نمی دانم. ما پول و طلاها را برداشتیم و جنازه را از ماشین بیرون انداختیم.
چند روز بعد از این ماجرا دستگیر شدی؟
هشت روز بعد از قتل و از طریق تماسهای تلفنی که با ترسا داشتم، دستگیر شدم. فردای آن روز سیامک با پای خودش به اداره آگاهی آمد.
سیامک چقدر درس خوانده است؟
او دیپلم دارد.
وضع مالی او چطور است؟
پدرش وضع مالی بدی ندارد، اما وقتی ماجرای آشناییام با زن ثروتمند را برایش تعریف کردم، گفت حاضر است برای سرقت از این زن به من کمک کند، ولی ما نقشهای برای قتل نداشتیم.
میدانی اولیای دم درخواست حکم قصاص کردهاند؟
میدانم. اما من کسی را ندارم که دنبال پروندهام باشد. فقط مادر دارم. خانواده سیامک گفتهاند قصد دارند با وکیل اولیای دم صحبت کنند، شاید آنها به گذشت راضی شوند.
قدیمی ترین هاجدیدترین هابهترین هابدترین هادیدگاه خوانندگان