تقاطع: مادر آتنا دائمی در یکسالگی بازداشت این فعال جوان زندانی نامهای کوتاه را خطاب به او نوشته و در آن گوشهای از آنچه بر وی و دخترش در این یک سال گذشته، شرح داده است.
معصومه نعمتی در این نامه تاکید کرده که «هرگز ظلمی را که در حق دخترش کردند فراموش نمیکند».
آتنا دائمی روز ۲۹ مهرماه ۱۳۹۳ با هجوم ماموران اطلاعات سپاه پاسداران در منزل پدریاش بازداشت و به بند امنیتی ۲-الف زندان اوین منتقل شد. او بعدها از سوی دادستانی تهران به “تبلیغ علیه نظام”، “توهین به رهبری”، “توهین به مقدسات”، “اجتماع و تبانی برای ارتکاب جرایم علیه امنیت ملى” و “اختفای ادله جرم”، متهم شد.
این فعال ۲۷ ساله در اردیبهشتماه امسال، با حکم “مقیسه”، قاضی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به ۱۴ سال زندان محکوم شد که در صورت تایید این حکم در دادگاه تجدیدنظر، ۷ سال از آن، بر اساس ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی به اجرا در خواهد آمد. در حکم دادگاه بدوی، مواردی چون شرکت در تجمع همبستگی با مردم کوبانی، مخالفت با اعدام از جمله حکم اعدام ریحانه جباری، نوشتههای فیسبوکی در مخالفت با حجاب اجباری، و گوش دادن به ترانههای شاهین نجفی به عنوان مصادیق اتهامات آتنا دائمی اعلام شده بود.
متن نامهی خانم نعمتی به دخترش را در ادامه میخوانید.
یک سال بدون تو گذشت؛ یک سال تکهای از قلبم جدا شده؛ یک سال قلبم درد دارد. یک سال است با تیکتاک قلبم میجنگم که مبادا بایستد تا زمانی که تکه قلبم برگردد به سینه و نمیدانم چند روز دیگر تاب میآورد.
از آخرین روز با هم بودنمان ٣۶۵ روز گذشت. از نبودنت به اندازه ١٠ سال پیر شدهام، معنی دلخون شدن را تازه فهمیدم. ٢٩ مهرماه ۱۳۹۳، روزی که تو را به بهانه چند سوال به دروغ بردند و پس از ٩٠ روز بازجویی و انفرادی در بند ٢-الف [بند اطلاعات سپاه پاسداران در زندان اوین] به صداقت و هدف والای تو پی بردند؛ برای خاموش کردنت به ١۴ سال حبس محکومت کردند به خیال واهی شکست دادنت؛ آنها نمیدانستند که تو بعد از این ضربهها و شکنجهها به تندیس زیبای آزادی و رهایی تبدیل شدی.
قسم دروغ ماموران باعث شد آن روز یک دل سیر نبوسیدمت و در بغلم نگرفتمت و تا قبل از اولین ملاقاتمان بارها جگرم از یادآوریش سوخت که نکند دیگر صورت قشنگت را نبینم.
هرگز روزهای سال ٩٣ را فراموش نمیکنم، هرگز صورت رنگپریده و تن لرزانت را در روز بازداشت فراموش نمیکنم. هرگز سهشنبههای پاییز ٩٣ را فراموش نمیکنم که ساعتها در کنار تلفن مینشستیم در انتظار یک تماس دو دقیقهای و خدا نمیکرد که یک هفته همان تماس را هم از ما دریغ میکردند و آن زمان بود که تا صبح فردایش میمردم و و زنده میشدم تا به دادسرای اوین میرسیدم. تمام روزهای هفته از شنبه تا پنجشنبه در طول مدت سه ماه انفرادی، ساعتها در دادسرا مینشستیم تا بازپرس خورشیدی جواب بدهد و بگوید هنوز تحقیقات تمام نشده است. هرگز ظلمی را که در حق تو کردند، فراموش نمیکنم.
آتنای عزیزم، بهترینم، شیرینتر از جانم؛ در بند بودن یکسالهات به اندازه چندین سال گذشت، اما فراموششدنی نیست که آرمان تو به بزرگی تاریخ آزادی این سرزمین آریایی است.
به امید آزادیت.
قدیمی ترین هاجدیدترین هابهترین هابدترین هادیدگاه خوانندگان