پارسینه: پر نفوذترین و پرمخاطبترین عکاس جهان، جوانی که پنج سال پیش صفحه «آدمهای نیویورک» را راه اندازی کرد، این روزها از پناهجویان سوری عکاسی میکند و داستانهای شخصی آنها را با جهان در میان میگذارد. این عکاس که محور کارش عکاسی از آدمهای معمولی در خیابانهای نیویورک بود، به خاطر نوع نگاه انسانی و تاثیرگذارش در عکاسی و شرح مختصری که برای هر عکس مینویسد، فوقالعاده در جهان محبوب و شناختهشده است.
چندی پیش که به خاطر توافقنامه هستهای ایران در صدر اخبار جهان بود، او برای بار دوم به ایران سفر کرد و عکسهایش از ایران اثر مثبت و بزرگی در افکار عمومی جهان داشت.
حتی رئیسجمهور آمریکا زیر یک عکس او که داستان جوانمردی یک نوجوان تبریزی را روایت کرده بود شخصاً کامنتی نوشت و این موضوع خبرساز شد.
پارسینه سعی میکند بعضی عکسهای این عکاس را از بحران پناهجویان برای مخاطب فارسی بازنشر کند:
«من و همسرم، هرآنچه که داشتیم را برای خرج این سفر فروختیم. در ترکیه روزی ۱۵ ساعت کار کردیم تا پول کافی را برای این سفر جمع کنیم. قاچاقچی ۱۵۲ نفر را توی یک قایق سوار کرد.
وقتی اول قایق را دیدیم خیلی از ما تجدید نظر کردیم و میخواستیم برگردیم. اما او گفت هر کس که برگردد پولش را پس نخواهد داد. چارهای نداشتیم. هم اتاق زیر قایق و هم عرشه مملو از آدم بود. موجهای دریا توی قایق میریختند.
برای همین کاپیتان به همه گفت که باید چمدانهایشان را توی دریا بریزند. قایق به یک صخره برخورد کرد، ولی کاپیتان اطمینان داد که نگران نباشیم. آب وارد قایق شد. اما باز کاپیتان گفت که نگران نباشیم. ما در پایینترین قسمت بودیم و آب شروع کرد آنجا را پر کردن.
خیلی تنگ بود و اصلاً نمیشد تکان خورد. آدمها شروع کردند به جیغ کشیدن. ما آخرین کسانی بودیم که توانستیم زنده از قایق خارج شویم. شوهرم مرا از پنجره قایق بیرون کشید. توی دریا شوهرم جلیقه نجات خودش را در آورد و آنرا به یک خانم دیگر داد.
تا جایی که توان داشتیم شنا کردیم. بعد از چند ساعت شوهرم گفت که خیلی خسته شده و میخواهد کمی به پشت روی آب غوطهور شود تا انرژیاش را بدست آورد.
هوا خیلی تاریک شده بود. نمیتوانستیم همدیگر را ببینیم. امواج خیلی بلند بودند. صدایش را میشنیدم که مرا صدا میزند اما صدا هی دور و دورتر میشد. آخر یک قایق مرا پیدا کرد. شوهرم را هیچ وقت پیدا نکردند.»
قدیمی ترین هاجدیدترین هابهترین هابدترین هادیدگاه خوانندگان