هنرجوی بازیگری که یک پیرمرد را در خانه مجردی کشته بود، دیروز برای دومین بار پای میز محاکمه ایستاد و به تشریح جزئیات جنایت پرداخت.
این پسر پیشتر به قصاص محکوم شده بود اما این حکم در دیوان عالی کشور تایید نشده بود.
مجتبی 29ساله بیستونهم مرداد 90 وقتی 25سال داشت و هنرجوی بازیگری بود در یک خانه مجردی در ستارخان یک پیرمرد 65ساله به نام جواد را با ضربههای چاقو کشت و گریخت. این پسر که با دزدیدن خودروی قربانی گریخته بود، دوماه بعد از این ماجرا از طریق کارت سوخت مقتول شناسایی و دستگیر شد و به قتل اعتراف کرد. در حالی که مجتبی محاکمه و به درخواست اولیای دم به قصاص محکوم شده بود، قضات دیوان عالی کشور رای صادره را تایید نکردند و پرونده برای رسیدگی دوباره به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در جلسه رسیدگی به این پرونده که دیروز به ریاست محمد زالی و با حضور دومستشار تشکیل شد، متهم به دفاع پرداخت و گفت: «من بهخاطر بیکاری و بیپولی خام حرفهای پیرمرد شدم و به ذوق بازی در یک فیلم معروف به خانه مجردی او رفتم. اما در دفاع از خودم او را کشتم.»
سپس وکیل مدافع متهم ادعای دفاع مشروع موکلش را مطرح کرد.
در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد تا رای صادر کند.
***
متهم در گفتوگو با فرهیختگان: مادرم تحمل ندارد مرا مثل پدرم پای چوبه دار ببیند
چقدر درس خواندهای؟
سیکل دارم.
شغلت چه بود؟
بیکار بودم و با ماشینی که قسطی خریده بودم مسافرکشی میکردم. وضع مالی خوبی نداشتم و چون به تازگی نامزد کرده بودم دنبال یک کار خوب میگشتم.
چطور با پیرمرد آشنا شدی؟
هنرجوی بازیگری بودم و در کلاسهای آزاد بازیگری شرکت میکردم. عصرها بعد از کلاس به تئاترشهر میرفتم و در پارک دانشجو تئاترهای خیابانی نگاه میکردم که با پیرمرد آشنا شدم. او میگفت با یک کارگردان آشناست و میتواند مرا به او معرفی کند تا در یک فیلم خوب بازی کنم.
چرا به خانه پیرمرد رفتی؟
وقتی او سر صحبت را باز کرد و گفت میتواند کاری کند که یک بازیگر معروف شوم، از ذوقم سوار ماشینش شدم و به خانهاش در ستارخان رفتم.
خانه متعلق به چه کسی بود؟
جواد میگفت خانه دوستش است که به سفر خارج از کشور رفته و کلید را به او سپرده تا به خانهاش سرکشی کند. هفت روز بعد از این قتل و بازگشت صاحبخانه به کشور پلیس جنازه را در خانه پیدا کرده بود.
چرا پیرمرد را کشتی؟
وقتی به خانه مجردی رفتم، جواد به من مشروب خوراند. او گفت اگر بتوانم ماساژور خوبی باشم مرا در یک باشگاه بدنسازی استخدام میکند. از من خواست او را ماساژ بدهم اما وقتی او را ماساژ دادم خواست مرا آزار دهد که مقاومت کردم. اما بهرویم چاقو کشید. من از دیدن چاقو وحشت کردم و برای دفاع از خود چاقو را از او گرفتم و به او ضربه زدم.
چندضربه به مقتول زدی؟
چون در هفت سالگی شاهد قتلی بودم که بهدست پدرم رقم خورد، همیشه از چاقو وحشت داشتم. نمیتوانستم چاقو را به سینه جواد فرو کنم، به همین خاطر فقط چند خط روی بدن او کشیدم تا بترسد، اما وقتی دیدم مقاومت میکند ضربهای به گردنش زدم.
پدرت چه کسی را کشته بود؟
پدرم مقابل چشمان من داییام را کشت و پای چوبه دار رفت. پدربزرگم طناب دار را به گردن پدرم انداخته بود که با گریههای من و مادرم از خون داییام گذشت و اعلام رضایت کرد. من همیشه این تصاویر را در ذهن داشتم. به همین خاطر وقتی جواد بهرویم چاقو کشید، نفهمیدم چه کار میکنم.
چرا بعد از قتل، خودروی قربانی را دزدیدی؟
من به قصد سرقت، خودروی جواد را بر نداشتم. من فقط برای فرار از محل جنایت سوار ماشین جواد شدم و خودم را زیر پل حافظ رساندم. ماشین را همانجا رها کردم و فقط سه قطعه کارت سوختی را که در داشبورد ماشین بود، برداشتم و از همین طریق هم شناسایی شدم.
چرا بعد از قتل خودت را به پلیس معرفی نکردی؟
میدانستم مادرم تحمل ندارد این بار مرا پای چوبه دار ببیند. به همین خاطر فرار کردم. چند روز اول از ترسم از خانه خارج نمیشدم. وقتی پلیس از طریق کارتهای سوخت قربانی مرا بازداشت کرد به دروغ گفتم کارتها را در یک پمپ بنزین پیدا کردهام.
میدانی چه حکمی در انتظارت است؟
اولیایدم درخواست حکم قصاص را مطرح کردهاند، اما من واقعا مستحق اعدام نیستم. من از اینکه پیرمرد را کشتم عذاب وجدان دارم و دوبار هم در زندان دست به خودکشی زدهام، اما اگر زمان به عقب برگردد و همان اتفاق پیش بیاید و در آن شرایط قرار بگیرم باز هم جواد را میکشم.
قدیمی ترین هاجدیدترین هابهترین هابدترین هادیدگاه خوانندگان