شراره در کنار فرزند خردسالش نقض حکم زندان یک زن به اتهام معاونت در قتل همسرش در دیوان عالی کشور باعث شد این زن دیروز به اتهام مشارکت در قتل بار دیگر پای میز محاکمه بایستد.
همدست این زن که در دادگاه انقلاب محارب شناخته شده است و در برابر حکم قطعی دو بار اعدام قرار دارد، دیروز بهعنوان شاهد در دادگاه حاضر شد.
در جلسه رسیدگی به این پرونده که دیروز در شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست اصغر عبداللهی و با حضور دو مستشار تشکیل شد، ابتدا نماینده دادستان کیفرخواست را خواند.
او گفت: «هوشنگ 25 ساله متهم است با مشارکت شراره 30 ساله هفتم مرداد 87 همسر شراره به نام رحمتالله 48 ساله را در شهرستان نهاوند استان همدان کشته و جنازه او را به اعماق درهای در جاده دهبوره انداخته است. هوشنگ پس از دستگیری به اتهام همکاری با گروهکهای ضدانقلاب در شعبه 15 دادگاه انقلاب، محارب شناخته و به اعدام محکوم شده بود. او همچنین در دادگاه قبلی به اتهام قتل رحمتالله به قصاص و شراره نیز به اتهام معاونت در قتل به سه سال زندان محکوم شده بود. اما حکم زندان شراره در شعبه 16 دیوان عالی کشور تایید نشد و پرونده به شعبه همعرض فرستاده شد.»
هوشنگ پای میز محاکمهاو ادامه داد: «اکنون با توجه به مدارک موجود در پرونده برای شراره به اتهام مشارکت در قتل اشد مجازات تقاضا دارم.» سپس مادر رحمتالله در جایگاه ویژه ایستاد و گفت: «بهخاطر دو نوهام حاضر به قصاص عروسم نیستم، اما از دادگاه میخواهم او به زندان محکوم شود.»
دو پسر رحمتالله نیز به هیات قضایی گفتند: «مادرمان نقشی در قتل پدرمان نداشته است. به همین خاطر اعلام رضایت میکنیم. مادرمان در این سالها ازدواج کرده و فرزند خردسال دارد. به همین خاطر از دادگاه تقاضا داریم در مجازات مادرمان تخفیف قائل شود.» سپس شراره که با قرار وثیقه آزاد است در جایگاه ویژه ایستاد و منکر مشارکت در قتل همسرش شد.
این زن که فرزند خردسالش را با خود به دادگاه آورده بود، به هیات قضایی التماس کرد به فرزندانش رحم کنند و در مجازاتش تخفیف قائل شوند. این زن گفت: «من کسی را ندارم تا از فرزندم نگهداری کند، به همین خاطر او را با خودم به دادگاه آوردهام.» او سناریوی تازهای را در دادگاه مطرح کرد و گفت: «آن شب شوهرم یک دسته پول برداشت و از خانه بیرون رفت. یک هفته بعد پلیس جنازه شوهرم را یافت. من شک ندارم هوشنگ به تنهایی شوهرم را کشته است.»
این زن در حالی که بهشدت اشک میریخت، گفت: «قرار است حکم اعدام هوشنگ بهزودی اجرا شود. به همین خاطر او نامهای از زندان ارسال کرده که در آن نوشته از اینکه پای مرا به این پرونده کشانده عذاب وجدان دارد و میخواهد حقیقت را بگوید.» وقتی هوشنگ در جایگاه ویژه ایستاد منکر ادعای شراره شد و در تشریح جزئیات ماجرا گفت: «مغازه خدمات کامپیوتری داشتم و دو پسر شراره به مغازهام میآمدند و گیم بازی میکردند. از این طریق با شراره آشنا شدم. او به من ابراز علاقه کرد و ارتباط ما شروع شد.» او ادامه داد: «نیمه شب به پشت بام خانه ناهید رفتم تا او را ببینم. در حالی که رحمت در اتاقش خوابیده بود ناهید به پشت بام آمد و گرم صحبت شدیم. اما به یکباره رحمت صدای ما را از کانال کولر شنید و به پشتبام آمد. او به محض اینکه من و همسرش را دید شوکه شد. من هم از ترسم با لگد به شکم او زدم و ناهید چادر خودش را در دهان شوهرش گذاشت که رحمت بیهوش شد. ما جنازه را سوار ماشین کردیم و در جاده به ته دره انداختیم.»
در پایان این جلسه و با توجه به اظهارات هوشنگ، هیات قضایی وارد شور شد تا رای صادر کند.
***
شراره :خودکشی میکنم
چقدر درس خواندهای؟
دیپلم دارم.
چند ساله بودی که ازدواج کردی؟
18سال
شغل همسرت چه بود؟
او فرهنگی بازنشسته بود.
چطور با شوهرت آشنا شدی؟
شوهرم معلم برادرم بود و مرا دیده بود. به همین خاطر به خواستگاریام آمد و با هم ازدواج کردیم.
با هم اختلاف نداشتید؟
شوهرم 18سال از من بزرگتر بود و به خاطر همین اختلاف سنی با هم اختلافنظر داشتیم. اما من به شوهرم علاقهمند بودم و انگیزهای برای کشتن او نداشتم.
چطور با هوشنگ آشنا شدی؟
پسرهایم به مغازه هوشنگ میرفتند و در آنجا گیم بازی میکردند. اما من هیچرابطهای با هوشنگ نداشتم. او به دروغ پای مرا به این پرونده کشاند.
چه مدت بعد از مرگ شوهرت ازدواج کردی؟
سه سال بعد از کشته شدن شوهرم ازدواج کردم و حالا یک پسر بچه سه ساله دارم. اما وقتی پسر کوچکم سه ماهه بود، طلاق گرفتم.
کجا زندگی میکنی؟
همراه فرزندانم در کرج زندگی میکنم. دو پسرم که حالا بزرگ شدهاند و سر کار میروند خرج زندگیام را میدهند.
چه مدت در زندان بودی؟
10 ماه در زندان بودم و سپس با وثیقه 200 میلیون تومانی آزاد شدم.
میدانی چه حکمی در انتظارت است؟
نمیدانم. اما من نمیتوانم فرزندانم را رها کنم و به زندان بروم. من در بازداشتگاه خودکشی میکنم، چون فرزندانم در غیاب من بیسرپرست میمانند.
چطور توانستی رضایت مادرشوهرت را جلب کنی؟
او زن مهربانی است. من هم او را مانند مادرم دوست دارم. او به فرزندانم رحم کرد و از قصاص گذشت. اما ای کاش برای من قصاص خواسته بود تا با مرگم به آرامش میرسیدم. حالا امید من و بچههایم به دادگاه است تا در مجازاتم تخفیف دهد.
قدیمی ترین هاجدیدترین هابهترین هابدترین هادیدگاه خوانندگان