اسدالله یکتا متولد 1320 در تهران است. او تاکنون در 63 فیلم ایرانی حضور داشته است. از او در اولین دوره جشن منتقدان در سال 1385 تقدیر شد که البته به دلیل بیماری نتوانسته بود در این مراسم حاضرشود.
همچنین در سال 1389 در جشن "بچه های دیروز" با تجلیل از هنرمندان حوزه کودک و نوجوان، از وی تقدیر شد و تندیس قدردانی، توسط داود رشیدی به وی اهدا شد. این هنرمند کوتاه قد سینمای ایران، مدتی است به دلیل تنگدستی در میدان هفت تیر تهران سیگار فروشی می کند. به گفته خودش، او به خاطر عشقی که به سینما داشت در فیلم ها بازی می کرد و اگر برای پول بود امروز چنین شرایطی را نداشت. ماحصل گفتگو با این هنرمند باسابقه تقدیم حضورتان می شود؛
* عشق به هنر در وجود اسدالله یکتا از کجا سرچشمه گرفته؟
از کودکی عاشق بازیگری بودم. دوست داشتم زمانی بازیگر بزرگی شوم و در کشورم هنرنمایی کنم. به آرزوی دلم رسیدم و امیدوارم خداوند سلامتی و توانایی بدهد تا بتوانم بیشتر از این کار کنم و اگر هم مجالی نبود بازهم خدواند را شاکرم که تا اینجا پیش آمده ام.
* ورود رسمی به دنیای بازیگری برای شما چه طور اتفاق افتاد؟
فعالیت هنری را از تئاتر شروع کردم و زمانی که برای تماشای برنامه به تئاتر رفته بودم به درخواست مدیر برنامه به فعالیت در تئاتر پرداختم.
* در شروع کارتان حضور در ژانر کودک را تجربه کردید. این گرایش شما به دلیل شرایط سنی تان بود یا روحیات طنز و کودکانه ای که داشتید؟
من کارم را با تئاتر کودک شروع کردم که در همان زمان کارهایمان ضبط تلویزیونی می شد. بعد هم که وارد عرصه نمایشهای تلویزیونی شدم بازهم در ژانر کودک کار کردم. نقش یک کودک را بازی می کردم. می خواهم بگویم که من باید نقشم را زندگی کنم تا هم خودم ارضاء شوم و هم مخاطب.
* هنوز هم حس کودکانه دارید؟
درون اسدالله یکتا، یک کودک است که هنوز بزرگ نشده و زمان هایی هست که از کنترل خارج می شود اما با این حال من این کودک را کنترل می کنم که بزرگ نشود ولی برایش احترام زیادی قائلم.
* اسدالله یکتا آن روزها مقابل دوربین بیشتر بازی می کرد یا الآن که سال ها بازیگری را تجربه کرده؟
من نه الآن و نه آن زمان جلوی دوربین بازی نمی کردم. زیرا نقشم را زندگی می کنم. اگر بازی کنم خسته می شوم و اگر خسته شوم خیلی زود می میرم. بازیگری به طور ساده یعنی ادا درآوردن و تقلید کردن زندگی دیگران. مثلاً در کاری قرار بود نقش یک قصاب را بازی کنم. برای همین کار، رفتار و اخلاق یک قصاب را زیر نظر گرفتم و سعی کردم به بهترین شکل آن را تقلید کنم.
* اسدالله یکتا چه مسیری را طی کرد تا به امروز رسید و شد اسدالله یکتا؟
من امروز نتیجه تلاش و کار مستمری را می بینم که در عرصه هنر بازیگری در سینما و تلویزیون برایم اتفاق افتاده است. با خودم رک بودم و به خودم به شدت راست می گفتم. کاری که به من نمی آمد، انجام نمی دادم و کاری را که می توانستم انجام دهم، امتحان می کردم تا بلکه موفق شوم و خوشحالم که معمولاً هم این چنین شد.
* با اینکه در این سال ها شما را در نقش ها و چهره های مختلف دیده ایم، هنوز نقشی هست که بازی آن را تجربه نکرده باشید؟
مردم همیشه به من لطف داشته و لقب مرد هزار چهره را به من داده اند. در دوران هنری ام در گریم های مختلفی ظاهر شده ام ولی چند تا رل است که همه بازیگرها با هر فرهنگی که دارند چینی، آفریقایی و کرهای و... عاشق بازی کردن آن هستند؛ نقش هایی مثل دیوانه یا معتاد. جذابیت این نقش ها به آن دلیل است که هم برای بازیگر جای کار دارد و هم اینکه علامت سئوالی برای مخاطب در بر دارد که می خواهد با داستان تا انتها پیش برود.
* برای پذیرفتن یک نقش در سینما و تلویزیون چه معیارهایی دارید؟
فضای کار، عوامل گروه و همچنین کارگردان خوب در انتخابم مؤثر است.
* چرا سیگار فروشی؟ تنگدستی. وقتی کسی نیست که حالت را بپرسد، به کجا باید پناه برد؟ هر کسی به اندازه خودش در این دنیا زحمت می کشد اما حقش را به راحتی می خورند. همه هنرمندان زحمت می کشند اما با رسیدن به دوره میانسالی به کل فراموش می شوند و این خیلی برای جامعه ما افت دارد.
* الآن پشیمان نیستید؟
بهتر از این است که دست خالی به منزل بروم و جلوی خانواده شرمنده شوم. کاریش نمی شود کرد.
* شما طیف متنوع و پر تعدادی از نقش ها را بازی کرده اید. چگونه به چنین سطحی از توانایی رسیده اید؟
این امر به دلیل ممارستی است که در کارهای هنری داشتم و دارم. البته همه اش لطف خداوند است. خدا را شاکرم و سعی و تلاش می کنم که موفق باشم.
* در کدام یک از کارهایتان، نقشی را که ایفا می کردید، نزدیک به خود اسدالله یکتا بود؟ یعنی در قالب خودتان فرو رفتید؟
در بیشتر فیلم ها، بخشی از ذات من در آن وجود دارد، یعنی می خواهم بگویم در نود درصد فیلم هایم، اسدالله یکتای واقعی وجود دارد. نه من بلکه تمامی هنرپیشه ها به همین شکل هستند اما اینکه صد در صد اسدالله یکتا در قالب تمام نقشهایم باشد چنین چیزی وجود ندارد.
* سطح کیفی آثار طنز و کمدی تولید شده در کشور را چه طور ارزیابی می کنید؟ متأسفانه تلویزیون سطح سلیقه مردم را پایین آورده است. ساخت و پخش مجموعه های طنز هر شبی باعث شده تا فرهنگ نادرستی از طنز بین مردم رواج پیدا کند. البته توقعی هم نیست. چرا که با فرصت کم نمی توان کار ماندگار انجام داد. این کارها با همان سرعت که بین مردم رواج پیدا می کند با پایان پخش آن نیز خیلی زود از یاد مردم می رود.
* از حضور در یک ژانر خاص احساس محدودیت نمی کنید؟
شاید زمانی که جوانتر بودم فکر می کردم در ژانر طنز محدود شده و فرصت رشد ندارم اما حالا که به این سن و سال و تجربه رسیده ام می فهمم که راه را درست آمده ام و انتخاب درستی داشته ام. به نظرم ژانر طنز دنیایی بسیار وسیع و گسترده است که جای کار زیادی دارد. علاقه من به این ژانر یک دلیل خیلی مهم نیز دارد و آن، اینکه کار در این وادی اجازه نمی دهد کودک درونم رشد کند که همیشه آن را کودک نگه می دارد و این برای من نعمت بزرگی است.
* چرا در عصر حاضر آثار طنز بیش از پیش مورد توجه مردم قرار می گیرد؟
طنز در ایران تاریخ خاص خود را دارد. مثلاً وقتی از 70 سال پیش پایه هنرهای نمایشی معاصر و سیاه بازی در ایران بنا نهاده شد، طنزهایی به مخاطب ارائه می شد که حاوی مسائل اجتماعی و فرهنگی بود و با زبان و نیش و کنایه های خاصی حرف خود را می زد. وقتی یک نوکر سیاه مقابل شاه یا وزیر قرار می گرفت و حرف خود را با متلک می زد، این حرف ها برای مردم جذابیت خاصی داشت، چرا که مردم دوست دارند شاهد و ناظر حرف ها و رفتارهایی باشند که نمی توانند به راحتی آنها را بیان کنند. مردم کمدی سیب زمینی نمی خواهند.
* آیا اکبر عبدی از ابتدای بازیگری تا کنون به آنچه که خواسته رسیده است یا خیر؟
به نظر من هیچ هنرمندی نمی تواند بگوید من آخرش هستم. هنر، بی نهایت است و تمامی ندارد. بزرگان این حرفه نیز نمی توانند بگویند که ما رسیدیم به انتهای خط. برای مثال یک گریمور به اندازه کل انسان های روی زمین نمی تواند گریم کند. یک گریمور، هر چه قدر هم که پرکار باشد، مگر چند نفر را می تواند گریم کند؟ نهایتاً یک میلیارد نفر را! پس پنج میلیارد نفر دیگر می مانند. اگر یک بازیگر، در طول عمر دوران کاری و زندگی اش برای مثال در هزار نقش بازی کند، چه ربطی به دیگر انسان ها دارد؟ یا یک نویسنده هیچ وقت نمی تواند بگوید من تمام قصه ها را نوشته ام.
هر هنرمندی چه در رشته عکاسی، چه نقاشی، چه خطاطی و دیگر هنرها نمی تواند بگوید دیگر تمام شد، بلکه باز هم ابتدای کار است. فکر می کنم که مردم مرا در این قالب پذیرفته و به من عادت کردهاند. به هر حال خداوند این لطف را در حق ما کرد که مردم را بخندانم و دل هایشان را شاد کنم.
البته در حوزه کار هنری نمی شود نظری داد. به نظر من هنر هیچ وقت پایانی ندارد و تا زمانی که دنیا وجود دارد هنر نیز وجود دارد. فکر نمی کنم برای هنرمند پایانی نیز وجود داشته باشد. در گذشته بزرگان این حرفه یعنی قدیمی ها آمدند، کار کردند، سپس ما آمدیم و راهشان را ادامه دادیم و بعد از ما هم عده ای می آیند و راهمان را ادامه می دهند. به نظرم هیچ هنرمند و بازیگری نمی تواند بگوید به آخر خط رسیده ام زیرا هنر بی نهایت است و تمامی ندارد.
* قابل دفاع ترین اثر خود را کدام کارتان می دانید؟
نمی توان انتخاب کرد. هر فیلمی حرف خاص خودش را می زند و پیام خودش را دارد. همه آثاری هستند که من برای آنها زحمت کشیده ام.
البته شاید خیلی از آنها برای مردم جنبه طنز داشته ولی من به همه این آثار کاملاً جدی نگاه کردهام، چرا که با همه آنها زندگی کردم. حتی بدترین کارم که سطح کیفی بسیار پایینی داشته برایم جدی است، چرا که بالأخره برایش زحمت کشیده ام. برایم فرقی نمی کند دوربینی که مقابل آن بازی می کنم ویدئوست یا نگاتیو. مهم این است که من کارم را درست انجام بدهم. همیشه سعی کرده ام جدا از بازی در انتخاب هایم، دقت کنم در مقابل دوربین فیلمبردارهای حرفه ای بازی کنم و خودم را به گریمورها و طراحان لباس کارکشته بسپارم.
* گرایش تهیه کنندگان سینما را به کسب درآمد و کم توجهی به بالا بردن کیفیت فیلم های تولیدی چه طور ارزیابی می کنید؟ سینما در جهان نیز یک صنعت است. شما وقتی فیلمی دارید که با حد اقل نیرو و امکانات جمع و جور، میلیون ها تومان هزینه دارد حتماً باید این مبلغ را در بیاورید و برای همه عوامل فیلم باید سوددهی داشته باشد. در غیر این صورت کار بعدی وجود نخواهد داشت. این هنر - صنعت با برنگشتن سرمایه نابود می شود. ما نمی توانیم فقط از دریچه هنر به سینما نگاه کنیم. حتی اگر دولت بخواهد سوبسید بدهد تا از لحاظ معنوی مخاطب را حمایت کند، کم می آورد.
* فکر می کنید جامعه ما ظرفیت دیدن فیلم های طنز با مضمون سیاسی را دارد؟
مردم از یکنواختی و فیلم های آبدوغ خیاری خسته شده اند و می خواهند حرف تازه بشنوند.
حرف هایی در باره سوژه هایی که تا به حال در مورد آنها صحبت نشده است. الآن دیگر تمام اقشار مردم، برای خودشان کارشناس سیاسی شده اند و می توانند مسائل را تحلیل کنند.
* شیوه ارتباطتان با عوامل گروه چگونه است؟
من با همه عوامل راحت هستم، چون راحتی و صمیمیت به خود انسان برمی گردد. هر نوع برخوردی، چه جلوی دوربین، چه حتی پشت دوربین، به روابط خود انسان برمی گردد. من اگر ناراحت باشم طرف مقابل را هم ناراحت می کنم. خوشبختانه پشت صحنه خوبی داشته ایم. معمولاً افراد چنین چیزی را به عهده نمی گیرند، می گویند من نتوانستم با فلانی کنار بیایم. در صورتی که این ایراد خود آن فرد است که نمی تواند درست ارتباط برقرار کند.
* آرزویتان برای مردم کشورمان چیست؟
برای هموطنانم آرزوی سلامتی دارم. امیدوارم مسائل و مشکلات مملکتمان حل شود، چون مردم ما لیاقت وضع آرام، عالی و خوب زندگی کردن را دارند.
* آیا درست است هر بازیگری با هر سابقه ای که با نقش هایش در ذهن مردم دارد، هر نقشی را ایفا کند؟
برای بازیگر هیچ تفاوتی ندارد. هر نقشی را در هر جای این کره خاکی دوست دارد تجربه کند. ما چیزی حدود هفت میلیارد انسان داریم و هر بازیگری دوست دارد اگر بشود، نقش تک تک انسان های روی زمین را بازی کند. بازیگران دوست دارند هر نقشی را بازی کنند و اصلاً فرقی ندارد. بازیگر عشق دارد همه آدم ها را بازی کند. ما دوست داریم از تیپ در بیاییم و نقش متفاوت و کاراکتر جدید و قابل باور بازی کنیم.
* در پایان اگر نکته ای مانده، می شنویم؟
خواهشم از آقایان تهیه کننده به خصوص تهیه کنندگان بخش خصوصی این است که وقتی تهیه یک فیلم یا سریال را به عهده می گیرند، چه بدون واسطه و چه با واسطه سرمایه گذار هستند، حق و حقوق عوامل را به موقع پرداخت کنند قبل از اینکه افراد برای مطالباتشان به آنها مراجعه کنند، چون به نظرم کار ما سخت ترین کار دنیاست. قبلاً می گفتند کار معدن سخت ترین شغل است اما امروزه با دستگاه ها و امکانات زیاد، کار معدن آسان تر شده ولی کار ما سخت ترین کار دنیا شناخته شده است.
یک مورد دیگر اینکه بودجهای که تلویزیون برای ساخت فیلم و سریال در نظر می گیرد باید منطقی باشد و امیدوارم تلویزیون حق و حقوق ساخت یک کار را به موقع پرداخت کند. چون اغلب عوامل سازنده یک کار، انسان های گنجشک روزی هستند که با همان درآمد، زندگی می کنند.
قدیمی ترین هاجدیدترین هابهترین هابدترین هادیدگاه خوانندگان