مارک لندیسجیسون کفری - بخش جهانی بیبیسی مارک لندیس سه دهه به موزه ها و گالری های سراسر آمریکا آثار هنری اهدا می کرد و به عنوان یک مجموعهدار ثروتمند شناخته و ستوده میشد. اما تمام این نقاشیها جعلی بودند و خود او آنها را کشیده بود. او هیچگاه محاکمه نشد چون در ازای این کالاها پولی دریافت نکرده و در نتیجه قانون را زیر پا نگذاشته بود.
مارک لندیس، یکی از موفق ترین جعل کنندگان آثار هنری در تاریخ آمریکا، میگوید: "اهدا تابلوی نقاشی به موزه جرم نیست و آنها با من مثل عضو خاندان های سلطنتی رفتار میکردند. ماجرا همینطور ادامه پیدا کرد و من این کار را ۳۰ سال ادامه دادم. این را هم اضافه کنم که وقتی با آدم مثل اعضای خاندان سلطنتی رفتار میکنند واقعا دلچسب است."
مارک لندیس حرفه خود به عنوان جاعل آثار هنری را در اوایل دهه هشتاد میلادی آغاز کرد. او چند تابلوی نقاشی به موزه کالیفرنیا اهدا کرد و به آنها گفت که تابلوها آثار مینارد دیکسون نقاش سرشناس آمریکایی قرن بیستم هستند.
مارک لندیس می گوید: "یک انگیزهام این بود که مادرم را تحت تاثیر قرار دهم. وقتی در اخبار میدیدم که مجموعهداران ثروتمند به موزه ها چیزی اهدا میکنند خیلی از کارشان خوشم میآمد."
کپی مارک لندیس از نقاشی آبرنگ پل سینیاک"به آنها گفتم که تابلوها اثر مینارد جکسون هستند چون موزه کالیفرنیا به دنبال آثار او بود. جکسون یک نقاش گاوچران بود. به همین خاطر به کتابخانه رفتم و چند کتاب عکس از سرخپوستان بومی آمریکا را جستجو کردم و از روی آنها چند تابلو کشیدم. من میدانستم که موزه کالیفرنیا تصاویری از غرب و دنیای گاوچرانها لازم دارد."
مارک لندیس در دوران نوجوانی، پس از مرگ پدرش، دچار حمله عصبی شدیدی شد و پزشکان تشخیص دادند که به اسکیزوفرنی مبتلا است. در جریان هنردرمانی مشخص شد که او برای کپیکردن نقاشی استعداد فراوانی دارد و با سرعتی باورنکردنی می تواند تابلوهای جعلی بکشد.
او میگوید: "همه ما این حکایت را شنیدهایم که افرادی که نقاشی جعل میکنند از روشهای پیچیده و طاقتفرسایی استفاده میکنند. اما من حوصله این کارها را ندارم. وسایل مورد نیازم را از فروشگاههای ارزان قیمت میخرم و روی هر تابلویی حداکثر دو ساعت کار میکنم و اگر در دو ساعت تمام نشود آن را رها میکنم."
مارک لندیس نزدیک به سه دهه به بیش از ده موزه و گالری معتبر در آمریکا تابلوهای جعلی اهدا کرد تا اینکه در سال ۲۰۰۸ به موزه شهر اوکلاهما مراجعه کرد. در آن زمان مت لینینجر مسئول دریافت و نگهداری آثار تازهای بود که وارد موزه میشد.
یک نقاشی اصل کار پل سینیاکاو میگوید: "ما تصور می کردیم که مارک لندیس یک مجموعهدار عجیب است. اولین تابلویی که او به موزه ما اهدا کرد، و با دست خودش آن را آورد، یک نقاشی آبرنگ اثر لویی والته بود. ما که از جعلی بودن تابلو بیخبر بودیم آن را در کنار یکی از آثار رنوآر نصب کردیم."
اگر مارک لندیس نسخههای متعدد از یک نقاشی را به موزههای مختلف نداده بود شاید هیچگاه راز او کشف نمیشد.
مت لینینجر می افزاید: "چندی بعد او پنج نقاشی دیگر برای ما فرستاد. به نظر میرسید که آثار پل سینیاک و استانیسلاس لپین نقاشان فرانسوی قرن نوزدهم باشند. من در مورد آثار پل سینیاک در موزههای آمریکا کمی تحقیق کردم و از اخبار جراید متوجه شدم که اثری از همین نقاش توسط مارک لندیس به دو موزه دیگر اهدا شده است. من موضوع را علنی کردم و به فاصله یک ساعت بیش از ۲۰ مرکز هنری با ما تماس گرفتند و جویای مارک لندیس و ماجرای آثار وقفی او شدند."
مت لینینجر میگوید مارک لندیس خیلی خوب جعل میکند ولی در بررسی دقیق میتوان تقلبی بودن آنها را کشف کرد. به عنوان مثال یکی از آثاری که او اهدا کرده بود یک طراحی سیاهقلم بود که ادعا میکرد متعلق به ۳۰۰ تا ۴۰۰ سال قبل است. اما مت لینینجر میگوید با بررسی دقیق کاغذ متوجه شد که مارک لندیس با استفاده از قهوه سعی کرده آن را قدیمی جلوه دهد.
مارک لندیس در جریان فیلمبرداری یک مستند نقاشیهای خود را نشان میدهداگر با یک آزمایش نسبتا ساده جعلی بودن این اثر مشخص شد این سوال پیش می آید که چرا دهها موسسه و نهاد هنری در آمریکا به این سادگی فریب خوردند.
مت لینینجر می گوید: "مارک لندیس خیلی دقیق تحقیق میکرد و به خوبی می دانست که هر یک از موزهها و گالریها دنبال چه آثاری هستند. او داستان کاملی در مورد گذشته خانواده خود و ماجرای به دست آوردن این آثار سر هم کرده بود که برای موزهها قانع کننده به نظر میرسید."
مت لینینجر در مورد این کلاهبرداری با یک مامور سابق پلیس فدرال آمریکا مشورت کرد. اما مشخص شد که چون مارک لندیس در ازای این تابلوها پولی دریافت نکرده کار او غیرقانونی نیست. بنابراین مسئولیت به نمایش گذاشتن آثار جعلی و ادعای مالکیت چنین آثاری بر دوش موسساتی است که این هدایا را پذیرفتهاند.
مارک لندیس با فریبکاری خود مراکز هنری و گالری ها را شرمزده کرد و مت لینینجر معتقد است برخی از این مراکز میدانستند که تابلوهای اهدایی او جعلی است ولی برای جلوگیری از آبروریزی سکوت میکردند.
مارک لندیس به فریبکاری اذعان میکند ولی میگوید عذاب وجدان ندارد:" من مثل پینوکیو هستم. آدم از وجدانش پیروی میکند و اگر عملی واقعا خلاف باشد به شکلی متوجه میشود. من نگران این نبودم که ممکن است من را محاکمه کنند."
مارک لندیس حتی پس از افشای فریبکاریاش به تولید آثار جعلی ادامه داد و آنها را به گالریهایی که از این ماجرا بیاطلاع بودند اهدا میکرد. پس از مرگ مادرش در سال ۲۰۱۰ حجم تولید او افزایش یافته است.
در سال ۲۰۱۲ دانشگاه سینسیناتی به ابتکار و مدیریت مت لینینجر نمایشگاهی از آثار جعلی مارک لندیس دایر کرد. برای گشایش آن آگاهانه روز 'دروغ آوریل' انتخاب شده بود و مارک لندیس میهمان افتخاری برنامه بود.
مارک لندیس و مت لینینجر، جاعل و برملا کننده جعل، در این نمایشگاه با یکدیگر ملاقات کردند. لندیس به خاطر مشکلاتی که بوجود آورده بود عذرخواهی کرد. اما وقتی که وارد نمایشگاه شد و یک سالن بزرگ را پر از آثار جعلی خود دید آیا شرمنده شد؟
مارک لندیس می گوید: "واقعا به خاطر کار جعل شرمنده نشدم، اما کیفیت خیلی از آن نقاشیها بسیار بد بود و به همین خاطر نمیخواستم به آنها نگاه کنم."