نان را از هر طرف که بخوانی نان نیست : گزارش روزنامه شهروند از جنوب تهران که نان را نسیه می خرند
+156
رأی دهید
-2
روزنامه شهروند می نویسد :«نان را از هر طرف که بخوانی نان نیست» * در کوچههای منتهی به جنوبیترین مرزهای تهران، پشتِ دیوار خانههای ساده که با نماهای فرسوده و آجرهای رنگپریده، شانهبهشانه هم قد کشیدهاند، حکایتِ نان، حکایتِ دیگری است. گفته بودند در گوشهای از این شهر شلوغ آدمهایی هستند که نانِ ساده برای سفرههای سادهشان نسیه میبرند. نشانی آنها دورترین نشانی این شهر است، ساکنان دورافتادهترین محلههای پایتخت. آنجا که چند قدم مانده تا مرزهای تهران تمام شود، زندگی زیر خطِ فقرِ نان شروع شده است.
شاطرِ محمود یک نان تازه را برمیدارد و میکوبد روی میخ درخت روبهروی نانواییِ خیابان عمرانی در محله اسماعیلآباد تهران. اسماعیلآباد بخشی از جغرافیای منطقه ١٨ است، جایی در جنوب شرقی تهران. از چند روز پیش پشت شیشهاش کاغذی چسبانده و روی آن نوشته «نان، ٧٠٠ تومان» و خودش میگوید: «اگر خشخاشی باشد میشود ١٠٠٠ تومان اما اینجا خیلی خشخاشی نمیبرند.»
دستش را در سطل پلاستیکی سفیدی فرو میبرد و همینطور که خشخاش روی نانها میپاشد، از نان خریدن مردم محل میگوید: «هزارتومان میآورند میگویند سه تا ما هم نمیگوییم که این پول دو تا نان است، سه تا نان میدهیم با اینکه ضرر ما میشود. الان هم که شده ٧٠٠ تومان خیلیها نمیدانند گران شده با همان قیمت قدیم میآیند میخرند. این کاغذ را از دیروز که زدیم خیلیها دعوا کردند. گفتند حلالتان نباشد... غیرقانونی میفروشید... از گلویتان پایین نرود... ما هم دیدیم وضع اینطور است، گفتیم هر چقدر میخواهید بدهید اصلا همان ٥٠٠ تومان را بدهید.»
چند کوچه بالاتر از خیابان عمرانی، در خیابان «سپیده»، پشت نردههای سفید یک نانوایی دیگر شاطر عباس، تازه تنورش را روشن کرده، بربری میپزد؛ از چند روز پیش هر بربری ٧٠٠تومان. برای او هم نانِ نسیه بردن اهالی محل حرف تازهای نیست آنقدر که به کنایه میگوید: «تازه شنیدهاید؟». مویی در آسیاب زندگی و پای تنور سپید کرده: «آدمی که نان را نسیه میخواهد حتما ندارد. من که نانِ زندگیام را از نانوایی درآوردهام نمیتوانم دست رد به سینه کسی بزنم. به معتادان نان نمیدهم اما بقیه اگر بیایند و نداشته باشند میگویم ببرید، هر وقت داشتید بیاورید. حساب دفتری هم ندارم آوردند که آوردند اگر نداشتند هم صلوات بفرستند. دینی به گردنِ ما ندارند.»
حکایت نانِ نسیه بر سر سفرههای ساده، تنها روایت زندگی این روزهای محله اسماعیلآباد نیست. در یافتآباد شمالی، همانجا که نامش برای آدمهای آن طرفِ شهر، برای ساکنان جغرافیای بالایِ خط فقر بهمعنای مرکزی برای خرید مبلمان لوکس و تکمیل تجملات زندگی است، آدمهایی زندگی میکنند که خیلیوقتها برای خرید چند لقمه نان، دستهایشان خالی است. کنار همین خانهها در یک نانوایی قدیمی، شاطر کمندعلی، نان تافتون میفروشد، هر تافتون ٤٢٥تومان و به آنهایی که با دستهای خالی و صورتهای سرخ میآیند نان، نسیه میدهد: «به روشان نمیآوریم. خیلیهاشون را میشناسیم؛ از ساکنان قدیمی این محلهاند. هنوز اجارهنشینن. میدونم که وسعشان نمیرسد. میگم ببرین بعدا بیارین، نمیدونم که مییارن یا نه اما نمیگذاریم دست خالی برن.»
نان، این طرفِ شهر برای کارگرانی که بسیاری از آنها با ٦٥٠هزار تومان حقوق ماهیانه و مقرری یارانههایشان زندگی میکنند، بخشی از مهمترین مخارج ماهیانه است. آنها با احتساب خط فقر که در تهران یکمیلیون و ٨٥٠هزار تومان اعلام شده و حقوق ٦٥٠هزارتومانیشان، ماهی یکمیلیون و ٢٠٠هزار تومان از زندگی عقبند. ماه به نیمه برج نرسیده خرج زندگی دخلِ درآمد را آورده و اگر نسیه نباشد سیلی هم صورتِ بابای خانه را سرخ نمیکند: «گاهی هم بچههایشان را میفرستند که «بابام گفته نون بگیرم خودش بعد مییاد حساب میکنه»، خودشانرو ندارند که بیایند. نه که ما چیزی گفته باشیم. خدا شاهده یک لقمه نان ارزش این حرفها را نداره. اما برایشان سخته که بیان نان نسیه ببرند. بیشتر هم لواش میخورند. بربری و سنگک برایشان گران است، میهمان داشته باشند سنگک و بربری میبرند. وقتی بیایند هم صاف و سرراست نمیگویند که نداریم نسیه میخواهیم. نان را که میگیرند شروع میکنند به گشتن جیبهایشان و میگویند: ای وای کیفم جا موند یا پول خرد ندارم بعد میآرم...»
روایت سفرههای خالی در خانههای ساده آدمهای جنوب تهران تلخ است و تکاندهنده و شاید برای خیلی از ساکنان آن طرفِ شهر باورنکردنی. روایتِ کمتر شنیدهشده از زندگی روزمره شهری است که اختلاف طبقاتی در آن به نقطهای رسیده که عدهای در یک طرف روزشان را با انواع نانهای فرانسوی و ایتالیایی، نانِ سیب و کشمش، نانِ گردو و غلات و نانِ نسکافه و قهوه شروع میکنند و آن طرف شهر عدهای دیگر برای آوردن نان ساده بر سر سفرههای خالی نان را نسیه میبرند. با همه اینها در کوچه پسکوچههای جنوبی تهران در محلههای مناطق ١٧ و ١٨ و ١٩ یعنی همان مناطقی نان نسیه دادن به آدمها بخشی از روزمرگیهای بسیاری از نانواییهاست کمتر مغازهای هست که پشت شیشهاش نوشته باشد «نان نسیه نمیدهیم.»
علیاکبر شاطر یک نانوایی سنگکی در شادآباد میگوید زندگی در این محلهها فرق میکند، رابطه آدمها با هم فرق دارد، اصلا مغازهای نیست که حساب دفتری نداشته باشد. به گفته او تا چندسال پیش مردم کمتر نان نسیه میگرفتند: «آدمهایِ اینقدر ضعیف که نان را هم نسیه ببرند کم بودند. چند ساله بیشتر. اگر این یارانه نباشد نان هم ندارند بخورند. اوایل خودم خجالت میکشیدم وقتی کسی میآمد و نان نسیه میخواست الان دیگر آنقدر آمدند و گرفتند عادی شده. اگر معتاد خیابان بودند آدم اینقدر شرمنده نمیشد اما آدمهای آبرودارند، خانواده دارند... زورشان نمیرسد دیگر.»
قصه نان در کوچه پسکوچههای جنوب تهران تنها روایت نداری و تنگدستی نیست، حکایت جوانمردی و بخشش هم هست. حکایتی که روی دیگری از زندگی اجتماعی را در جغرافیای فقرِ تهران نشان میدهد. روایتِ زندهماندن روحیه جوانمردی در آدمهایی که دستهایشان هنوز بخشنده است.
آنها که بینام و نشان میآیند و پول نانِ نسیه را میدهند. حسین، شاطرِ یک نانوایی سنگکی در حریم راهآهن در منطقه ١٧ آنها را خوب میشناسد: «افراد خیری هستند که ساکن همین محلهاند و میدانند در خانههای مردم چه خبر است. از جاهای دیگر نه... کسی نمیآید. همسایه از حال همسایه خبر دارد وگرنه آنها که بالای شهرند از کجا بدونن مردم این پایین چطور زندگی میکنند؟ ما حساب دفتری نداریم که بهنام کسی بنویسیم چقدر نان برده اما آنها به خواست خودشان میآیند حساب نانهای نسیهای که مردم میبرند را میدهند مثلا میگوییم ٢٠٠ نان در ماه بوده یا سه تا تنور بوده. در یکی از نانواییهای ١٣ آبان خیری به مردم کاغذهایی را مثل کوپن میدهد که براساس آنها مثلا هفتگی میتوانند نانشان را رایگان بخرند و آخر ماه طبق تعداد همین برگهها هر چه باشد را پرداخت میکند.»
در محلههای جنوبی تهران، جایی که نان خریدن در خرج و مخارج روزمره حساب و کتاب دارد، نان وعده قوت غالب و گاه تنها غذایی است که سر سفره بعضی خانهها لقمه میشود و به گلو میرود.
مرکز آمار کشور پیشتر اعلام کرده بود ١٢درصد درآمد ماهیانه یک خانواده کمدرآمد به نان اختصاص دارد. اما مصرف نان بین دهکهای مختلف جامعه یکسان نیست و براساس نتایج آمارگیری مرکز آمار قشر کمدرآمد به علت ناتوانی مالی برای خرید مرغ و گوشت بیشتر نان مصرف میکنند. طبق همین آمارها که خبرگزاری مهر منتشر کرده بود، در جوامع شهری در دهک اول ٢٩٧هزار تومان، دهک دوم ٣٨٣هزار تومان، دهک سوم ٤١٨ هزارتومان، دهک چهارم ٤٤١هزار تومان، دهک پنجم ٤٥٠هزار تومان، دهک ششم ٤٧٨هزار تومان، دهک هفتم ٤٨٧هزار تومان، دهک هشتم ٤٩٢هزار تومان، دهک نهم ٥٠٣هزار تومان و دهک دهم ٥٢٣هزار تومان سالیانه نان میخرند و خانوادههای شهری بهطور متوسط ٤٥٠هزارتومان درسال برای نان هزینه میکنند که حالا این روزها با افزایش ٣٠درصدی قیمت نان فشار بر دوش قشر کمدرآمد جامعه از این هم بیشتر میشود.
اگرچه بسیاری از مسئولان وقتی حرف گرانی نان میشود، رسانهها را به بیانصافی و جانبداری متهم میکنند و میگویند ٢٠٠ تومان اضافهتر که فشاری به خانوادهها نمیآورد اما آنچه در کوچههای دور و نزدیک این شهر میگذرد روی دیگری از زندگی را – آن هم در پایتخت- نشان میدهد که با این حرفها و تحلیلها سر سازگاری ندارد. کم نیستند آدمهایی که پیش از این بدون همین افزایش ٣٠درصدی هم نان رساندن سر سفرهها در خیلی از روزهای ماه برایشان آسان نبوده است و این نه روایت آدمهایی پراکنده در یک محله که حکایت زندگی آدمهای زیادی در محلههای پراکنده در جنوب تهران امروز که از چندینسال پیش است.
نانِ نسیه به خانه بردن در این محلهها چنان درد فراگیری شده که در چندسال اخیر تعدادی از سازمانها و نهادهای عمومی بخشی از اعتباراتشان برای فعالیتهای عامالمنفعه و خیریه را صرف صافکردن حساب نسیه مردم میکنند نه اینکه آنها بدانند، بیخبر و بینام و نشان. افرادی بهطور ناشناس و بدون اینکه کسی بداند از کجا آمدهاند در اعیاد، در روزهای ماه رمضان و هر روزی ازسال که بهانهای برای کار خیر است میآیند و حساب نان نسیه مردم را در نانواییها و حساب نسیه آنها را در دیگر مغازههای محلهها در بقالی و قصابی صاف میکنند و میروند. یکی از این سازمانها شهرداری تهران است که از چندسال پیش پول نان نسیه مردم را میدهد. ماجرا از آنجایی شروع شد که محمدباقر قالیباف، شهردار تهران در بازدید از یکی از مناطق جنوبی تهران دید که پشت شیشه نانوایی نوشتهاند: «نان نسیه داده نمیشود». او بعدها در سخنرانیای گفت: «از دیدن این جمله شوکه شدم و فکر کردم مگر کسی هم هست که نان نسیه بگیرد؟» از آن زمان تاکنون آدمهایی گاهوبیگاه به مغازههای جنوب تهران به نانواییها سر میکشند و حساب دفتری مغازهها را ورق میزنند؛ ١٠هزار تومان، ٥٠هزار تومان، ٢٥هزار تومان و این خردهحساب را صاف میکنند و میروند.
در ماجرای نان نسیه خریدن مردم در این کوچههای پرت و محلههای دورافتاده، فقط پای خیران و نهادهای اجتماعی مثل شهرداری تهران در میان نیست، پای مساجد هم در میان است. قربانعلی، شاطر یکی از نانواییهای بربری در خیابان زندیه از ژتونهایی میگوید که تعدادی از مساجد برای خرید نسیه به مردم نیازمند میدهند: «چندسال پیش در نانوایی لواشی کار میکردم که مسجد محلش پول نان نسیه مردم را سر ماه میپرداخت. این مسجد ژتونهایی به سرپرست خانوادههای نیازمند داده بود که با آن تعداد مشخصی نان در ماه میگرفتند، زن و بچههایشان هم خبر نداشتند. آخر ماه به تعداد ژتونها پول نان را میدادند.»
آنطور که حجتالاسلاموالمسلمین صفر شعبانی، دبیر دبیران شورایاریهای منطقه ١٨ و امام جماعت مسجد ولی عصر در این منطقه به «شهروند» میگوید: هزینه خرید نان برای افراد نیازمند از محل خمس و زکات، نذورات و کفارههایی که مردم به مساجد میدهند تأمین میشود: «هر مسجدی به شیوه خودش عمل میکند اینطور نیست که همه مساجد به مردم ژتون یا برگه کوپن بدهد و اگر هم میدهد برای روشن شدن حساب مسجد مثلا با نانوایی است که حقی از نانوا ضایع نشود. بیشتر مساجد مثلا با نانواییها توافق میکنند که چند تنور را در ماه نان نسیه بدهند یا مثلا معادل رقم مشخصی برای مثال ٥٠٠ هزارتومان نان به نیازمندان بدهند و بعد از مسجد بگیرند. خیلیوقتها هم خیران از طریق مساجد بانی این کارند که نمیخواهند نام و نشانی هم از خودشان بگذارند.»
نذر نان که از قدیم بین ایرانیان رواج داشته هنوز هم در مناطق جنوبی تهران یک رسم مرسوم و شناختهشده است. پنجشنبهها، ماه رمضان، تاسوعا و عاشورا افرادی هستند که یک تنور یا چند تنور نان نذر میکنند. میرزا شاطر یک نانوایی بربری در جنوب تهران میگوید: «نه همه پنجشنبهها اما تقریبا یکی در میان افرادی هستند که میآیند یک تنور را نذر میکنند و میگویند صلواتی به مردم بدهید. تقریبا نصف نانِ یک تنور را صلواتی به همه مشتریها میدهم و بقیه را کنار میگذارم برای کسانی که میدانم نیازمندند و نان نسیه میگیرند... میآیند و میبرند.»
ظهر است و صدای اذان در کوچههای شهر پیچیده. آدمها از خانههای دور و نزدیک بیرون آمدهاند که نان ببرند. شاطرها میگویند نان نسیه را در خلوتی میبرند. وقتی کسی نباشد، همسایهای آشنایی. خیلیوقتها هم شاطرها آبروداری میکنند و نانِ نسیهبران را کنار میگذارند که وقتی میآیند جلوی «در و همسایهها سکه یک پول نشوند.»
حکایت نان نسیه در جنوب تهران، حکایت یک محله و یک نانوایی و یک کوچه نیست؛ واقعیت روزمره خیلی از کوچههای این شهر است. به این نقطه از تهران میرسی، «نان را از هر طرف که بخوانی نان نیست...» و بهاندازه یک زندگی، به اندازه یک عمر آرزو و به اندازه دنیایی حسرت فرق است بین نان خشخاشی دوآتشهای که شاطرهای نانواییهای شمیران به آتش تنور میسپارند و نان سنگک سادهای که با دستهای خالی سر سفرههای ساده میرسد.
نان را از این طرفِ شهر که بخوانی یک واژه سهحرفی ساده نیست؛ ماجرایی دارد، قصهای و اندوهی.
* شعری از قیصر امینپور
mahdi_n130 - منچستر - بریتانیا
در یکی از نانواییهای ١٣ آبان خیری به مردم کاغذهایی را مثل کوپن میدهد که براساس آنها مثلا هفتگی میتوانند نانشان را رایگان بخرند و آخر ماه طبق تعداد همین برگهها هر چه باشد را پرداخت میکند.» اکثر کسانی که ۱۳ آبان زندگی میکنند از قدیمی های تهران هستند، منظورم حد القل ۵۰ ساله، برای همین مشکل مالی ندارن چون کار مناسب دارن، نه کسانی که تازه ساکن شدن، خیلی از این دوستان بدون هیچ فکری راهی تهران شدن، با ۵ تا بچه، حالا اینجوری شده، قدیم ۱۰۰ تا نون میگرفتند، ۷۰ تاش میرفت نون خوشکی الان امیدوارم اندازه نیاز بخرن، ۷۰۰ تومن که دیگه پولی نیست داخل ایران.
سه شنبه 18 آذر 1393 - 15:32
united-iran - آکلند - نیوزیلند
اینها که برای دیکتاتور و مزدورهاش و دوروبریهاش چیز مهمی نیست، همه ملت ایران فدای برنامه هسته ای جمهوری اسلامی و سیاستهای کثیفش، مردم اگر خون هم گریه کنند که دارند میکنند برای دیکتاتور هیچ اهمیتی ندارد.
سه شنبه 18 آذر 1393 - 15:42
hassan5 - تهران - ایران
متاسفانه مسئولین دزد و فاسد و قاتل جمهوری اسلامی با سوئ استفاده از اعتماد مردم باسلام جیب های خودشان را پر و جیب مردم را خالی کرده اند(دزدی های سه هزار و هفت هزار و دوازده هزار میلیارد تومانی....وحشتناکه)
سه شنبه 18 آذر 1393 - 16:14
majiddk - کپنهاک - دانمارک
لعنت به اینها که برای رقابت و سیاست بازی که شده حالا روزنامه شهروند شده دلسوز مردم و از گرانی قیمت نان دار سو استفاده میکنه و الی مردم جنوب شهر 35 سال که شبها گرسنه میخوابند و مال امروز و دیروز نیست.
سه شنبه 18 آذر 1393 - 16:25
falakolaflak21 - لندن - انگلستان
همیشه هوس نان سنگک ایران رو میکنیم. اما از این به بعد دیگه دوست ندارم بخورم احساس میکنم زهره وقتی کسانی حتی پول خوردنش رو هم ندارن. قلبم به درد اومد خدا باعث و بانیش رو لعنت کنه . البته تکلیف حکومت ما که معلومه اصلا از همون اول دشمن این مردم و این آب و خاک بودن اما ما مردم هم بی رحم شدیم حتی به اعضای خانواده خودمون هم رحم نمیکنیم و فاصله طبقاتی بیداد میکنه.
سه شنبه 18 آذر 1393 - 16:30
سالار123 - کوالالامپور - مالزی
آب و برق را مجانی می کنیم. اتوبوس را مجانی می کنیم. دلخوش به این مقدار نباشید! شما را به مقام انسانیت می رسانیم. و این ماجرا ادامه دارد...
سه شنبه 18 آذر 1393 - 17:20
Gharibeh-Ashena - هانوفر - المان
انقلاب پابرهنه ها به نتیجه رسید. در عوض فلسطینیها و لبنانیها و غیره دارند از سر صدقه اینها مرفه زندگی میکنند و ایرانیها را آدم هم حساب نمیکنند. فقط برای شاه زبان داشتند و از هیچ چیز ترس نداشتند ولی در مقابل این بیشرفها حرفی برای گفتن ندارند. همینها نفرات اول راهپیماییها هستند.
سه شنبه 18 آذر 1393 - 16:55
raha1984 - هامبورگ - المان
یعنی جماعتی که ملا روضه خون کلاه سرش بذاره و وعده سر خرمن برق و اب و گاز مجانی بشون بده، حال و روزشون این میشه که نون رو نسیه بخرنند !!
سه شنبه 18 آذر 1393 - 17:58
perser68 - فلوریدا - آمریکا
یه مزدوره رژیمه آخوندی بعده درگیری های ۸۸گفته بود اگه جنوب شهریا میومدن تو خیابونا کارمون ساخته بود .. زیاد دور نیست ! آب که از سر گذشت چه یه وجب چه صد وجب! حالا دسته اهلو اعیالو بگیرید به بهانه مذاکراته اتمیو چیو چی تو خیابونای اروپا برای فاطی نانچیکو حلیمه خدیجه نخودو کیشمیش شاپینگ کنید!!! بهتره یه سوراخی کنار فاضلابا برای خودتون دستو پا کنین تا گیره این مردمه گرسنه نیوفتید! واویلا به حالو روزتون.. ننگ بر این حکومته ضد انسانه به اصطلاح اسلامی عدله علی.. !
سه شنبه 18 آذر 1393 - 16:06
Ali Mardan khan - تورنتو - کانادا
اب و برق را مجانى مى کنیم ، اتوبوس را مجانى مى کنیم ، برایتان مسکن مى سازیم ، دلخوش به این مقدار نباشید ! شما را به مقام انسانیت مى رسانیم ......، اى تو روحت بزرگترین حقه باز و دروغگوى عصر !!! ... اقا مجتبى و سرداران سپاه که میلیاردها تؤمن از ثروت مملکت رو به غارت بردن شکمشون سیر باشه کافیه !!!
سه شنبه 18 آذر 1393 - 18:12
avicenna - لندن - انگلیس
یکی از بزرگترین دلایل گرانی و کمبود مواد غذایی در ایران تولید کم است . وقتی تولید کم باشد و تقاضا بالا قیمت بالا می رود ، دولت باید کشاورزی را مدرن ، و تولید مواد غذایی را بالا ببرد ، . اما شانس هم نداریم چون قسمت بزرگی از ایران خشک و بیابانی است
سه شنبه 18 آذر 1393 - 20:32
دایی جان - والنسیا - اسپانیا
دوست دارم نظر این فدایی آقا از دانمارک و دیگر ساندیس لیسها را بدونم.
سه شنبه 18 آذر 1393 - 20:34
ordak - بن - المان
بگو مرگ بر شاه، شاه بما کتک داد خمینی به ما پفک داد.میگن چوب خدا صدا نداره ولی گه بزنه دوا نداره.حق ملت ایران بدتر از اینهاست،ملت نان شب ندارن میلیاردی خرج افتابه ولنگ توالت فرنگی گاوصندوق منبد کاری جواهر نشان برای حسین امثال حسین که تعداد شون هم کم نیست میکنند،یک هفته مخارج محافظ های حسین خرص الله لبنانی برای یک ماه مخارج نان اینجور محلهای تهران کفایت میکنه
سه شنبه 18 آذر 1393 - 23:11
amir-amir - تورنتو - كانادا
perser68 - فلوریدا - آمریکا. دقیقا همین طوره آدم گرسنه دین و ایمان سرش نمى شود طومار جمهورى اسلامى را بالاخره همین ها در هم خواهند پیچید
سه شنبه 18 آذر 1393 - 23:40
آقا فدای من - لندن - انگلستان
ملتی که با مشتهای گره کرده انقلاب کردند،امروز با مشتهای باز گدایی میکنند
چهارشنبه 19 آذر 1393 - 09:45
shahramareia - تهران - ایران
آقا فدای من - لندن - انگلستان. دمت گرم اسم قشنگی انتخاب کردی اولش فکر کردم همان فدای اقایی گفتم بسم الله این آدم شد معجزه ای شده حتما بعد دیدم نه جای فدا اینوره نه انور متاسفانه سر این ملت ساده کلاه تا بیخ رفته یه تعدادبیدار شدن جیگرشو ندارن کاری کنند یه تعداد هم هنوز تو کلاهند یکسری هم خودشونو زدن به خواب غیر درد تو این مملکت هیچی نیست فقط یه تعداد مرفه بیدردن که هر کاری دوست دارن بواسطه پولشون میکنند بقیه با بدبختی صبح را به شب میرسونند و شب را به صبح میدوزند
چهارشنبه 19 آذر 1393 - 11:38
shahramareia - تهران - ایران
دایی جان - والنسیا - اسپانیا. ساندیس خورها در اینگونه اخبار یا خوابند یا تو کلاه یا زیر برف انها فقط اخبار سکسی را میخوانند و در آن از دین و اسلام میگویند ان اخبار را حتی نمیبینند چشم دلشان کور است و مهر خداوند برقلبشان دیر نیست عذاب وعده داده شده خداوند بر این معتادان ساندیس
چهارشنبه 19 آذر 1393 - 11:42
shahramareia - تهران - ایران
mahdi_n130 - منچستر - بریتانیا. نشستی خارج گود میگی لنگش کن تو اصلن خبر داری اینجا چی میگذره همین اسماعیل آباد من خودم با چشمهای خودم دیدم همسایگی یکی از فامیلا مستاجره شوهر بیکار بود خانه نان نداشتن برا خوردن یک بچه شیرخواره میفهمی یعنی چی از درو همسایه براش یک مقداری جور کردیم دادیم تا حداقل گشنه نمونن همین 13 ابان که میگی سمت جنوبش نرسیده به آزادگان تقریبا نزدیک بیابانش خانه های چوب کبریتی چشهای کورت واکن ببین دور ورت چی میگذره بعد حرف بزن پولدار مرفه اروپا نشین تو چی میدونی از درد نداری ....
چهارشنبه 19 آذر 1393 - 11:34
فراوانی - قطر - قطر
نون گران شده مردم خبر ندارند یعنی اصلا روزنامه نمیخونند تلویزیون نگاه نمیکنند از همه بدتر اینترنت ندارند ولی اگر هرجا نزری بدن بدو بدو میرن توی صف....
شنبه 22 آذر 1393 - 12:12