جستوجوی 10 ساله معلم اصفهانی برای یافتن دوست خیانتکار
معلم اصفهانی که در اعتماد به دوست قدیمیاش 10 سال سرگردان مانده بود، به ایستگاه شیرین پایان جستوجوهایش رسید.مرد تبهکار که خانه این معلم را خریده بود، ناپدید شد تا اینکه ردپای وی در شمال تهران به دست آمد.
معلم اصفهانی که ردپای دوست خیانتکارش را پس از 10 سال در تهران پیدا کرده بود، با رأی قضات شورای حل اختلاف به پول هشت میلیونیاش رسید. اوایل تابستان سال 83 بود که یک معلم در مشورت با دوست قدیمی، از تصمیم به فروش خانهاش به دلیل مشکلات مالی خبر داد و از دوست مورد اعتمادش خواست به خاطر اطلاع نداشتنش از قیمتها و قوانین، برای فروش خانه به او کمک کند.
معلم لاغراندام که توان ایستادن روی پاهایش را هم نداشت، دستش را به درخت تنومند مقابل ساختمان مجتمع شماره 2 شورای حل اختلاف تهران تکیه داد و از پیگیریهای 10 سالهاش برای پیدا کردن ردی از دوست خیانتکارش پرده برداشت و گفت: رفاقتمان مثل همین درخت، قدیمی و محکم بود. در هر کاری از او مشورت میگرفتم. چند روز بعد از اینکه موضوع فروش خانه را به اطلاع او رساندم، با من تماس گرفت و گفت حاضر است خودش خانهام را به قیمت مناسبی بخرد. وقتی قیمت 10 میلیون تومانی که پیشنهاد داد را شنیدم، دست و پایم را گم کردم چون میدانستم که خانهام بیشتر از هفت میلیون تومان ارزش ندارد و سه میلیون تومان بیشتر کمک بسیار زیادی به حل مشکلات مالیام میکرد.
پیش خود گفتم حالا که قرار است خانوادهام را به خانه اجارهای ببرم، چه بهتر که خانهام را به قیمت خوبی بفروشم و تحمل این سختی ارزشش را داشته باشد. خیلی زود مقدمات نقل و انتقال سند فراهم شد. روز قبل از انتقال خانه به نام او بود که به خانهمان آمد و دو میلیون تومان پول نقد را پیشرویم گذاشت. هرچه اصرار کردم پرداخت پول را به روز محضر موکول کند، هیچ فایدهای نداشت و او میگفت ارزش دوستیمان بیش از اینها است و بعد از اینهمه سال، به من و صداقتم اعتماد دارد.
فردای آن روز که برای امضای اسناد و دریافت باقیمانده پول به محضر مراجعه کردیم، او با لفاظی گفت به دلیل یک اشتباه حسابداری کوچک نتوانسته است هشت میلیون تومان باقیمانده را فراهم کند و مصر بود قرار محضر را به فردای آن روز موکول کنیم اما من که تحت تأثیر پرداخت بدون رسید آن دو میلیون تومان توسط دوست قدیمیام قرار گرفته بودم، بدون توجه به ریسکی که در حال انجامش بودم، اقدام به امضای اسناد کردم و از او خواستم بقیه پول را روز بعد به حسابم واریز کند.
ماجرای تلخ زندگی من از فردای آن روز تاریک شروع شد. نه تنها انتظارمان برای تماس او و پرداخت باقیمانده پول به نتیجه نرسید بلکه تلاشهایمان برای پیدا کردن نشانی از این رفیق خیانتکار هم بینتیجه ماند. او خانهام را فروخته و فراری شده بود. از هر راهی که فکرش را کنید، پیگیری کردیم و با درهای بسته مواجه شدیم.
بعد از گذشت 10 سال و زمانی که آخرین تیرهای جستوجویمان را هم بدون نتیجه خاصی پرتاب کرده بودیم، یکی از دوستانم که کارمند بانک بود به کمکم آمد و پیشنهاد داد کنشهای حسابهای بانکی دوست فراریام را بررسی کنیم تا شاید بتوانیم از این طریق، سرنخی از محل زندگی او پیدا کنیم.
جستوجوی پلیس در حسابهای بانکی او نتیجه داد و محل زندگی او در یکی از خیابانهای شمال تهران ردیابی شد و با یک دستور قضایی برای پیگیری پرونده و دستگیری دوست خیانتکارم راهی تهران شدم. چند روز بعد بود که او را هنگام بیرون آمدن از خانهاش دستگیر کردیم و پروندهمان برای احقاق حق 10 سالهام به شعبه 108 مجتمع شماره 2 شورای حل اختلاف تهران ارسال شد.»
بنابر این گزارش، با رأی قضات شورای حل اختلاف، کلاهبردار فراری علاوه بر پرداخت 8 میلیون پول باقیمانده، محکوم به پرداخت 30 میلیون تومان خسارت به دوست سابقش شد و با اعلام ناتوانی در پرداخت این پول، دستور لازم برای برداشت ماهانه یک میلیون تومان از حقوق بازنشستگی وی صادر شد.