قربانی ترن هوایی پارک ارم مهمان ۶ ماهه بیمارستان

«مقصران این حادثه، اگر بچه خودشان فلج شود و روی ویلچر بنشیند چه حسی پیدا می‌کنند؟» نگار قربانی، این‌ جمله را در حالی می‌گوید که با گذشت ۶‌ماه از حادثه‌ای که برایش رخ داد، هنوز در بیمارستان بستری است.

او دختر 25ساله‌ای است که 6‌ماه قبل به‌دلیل نقص در ترن هوایی پارک ارم دچار ضایعه نخایی شد و حالا روزها و شب‌هایش را روی تخت بیمارستان می‌گذراند. هرچند در این حادثه علاوه بر او 2دوست دیگرش به نام‌های مانیا یوسفی و رکسانا فرهی نیز آسیب دیدند اما میزان صدمه‌ای که نگار متحمل شد بیش از دیگران بود.

    در بیمارستان

با گذشت 6ماه، درحالی‌که این حادثه می‌رود که به‌دست فراموشی سپرده شود نگار دل پر دردی دارد و هزینه‌های کمرشکن بیمارستان و دارو، او و خانواده‌اش را بیش از گذشته مستاصل کرده است. او می‌گوید: «این حادثه به‌خاطر بی‌احتیاطی دیگران بود اما من در حال پس دادن تاوان اشتباه آنها هستم.»

تختی که گوشه اتاق 223بیمارستان نورافشار قرار دارد ماه‌هاست که تنها مونس دختر جوان شده است. در و دیوار اتاق برایش تکراری شده و معلوم نیست تا کی باید گوشه بیمارستان با مشکلاتش دست و پنجه نرم کند. او در این مدت بارها شبی را که حادثه برایش اتفاق افتاد مرور کرده است. نگار می‌گوید: «بیستم این‌ماه که برسد می‌شود 6ماه.»

دختر جوان ادامه می‌دهد: «نامزدم از فرانسه آمده بود ایران تا یکدیگر را ببینیم. همان روزها از پایان‌نامه‌ام هم دفاع کرده بودم و برای همین با دوستانم می‌خواستیم تفریح کنیم. گفتیم برویم پارک ارم. در راه پارک بودیم که مادرم تماس گرفت و گفت نروید. وسایل آنجا استاندارد نیست. اما من گفتم مواظبیم و... وسط راه یکی دیگر از دوستانم تماس گرفت و گفت بیایید شام برویم بیرون.

گفتیم نه می‌رویم پارک و بعد می‌آییم شام می‌خوریم. حتی 2مرتبه در ورودی پارک را پیدا نمی‌کردیم و مجبور شدیم دور بزنیم. وقتی وارد پارک شدیم هم می‌خواستیم وسیله بازی دیگری را استفاده کنیم اما شلوغ بود و نشد. تا اینکه سوار ترن هوایی شدیم.» آن شب انگار همه‌‌چیز دست به‌دست هم داده بود تا آن حادثه رخ دهد. آنها 6نفر بودند:

«اول رکسانا نشست و بعد من و بعد مانیا. اما قبل از اینکه دستگاه به‌کار بیفتد مانیا گفت من می‌ترسم که کنار بنشینم. من هم که وسط بودم جایم را دادم به او. بعد ترن هوایی راه افتاد و چند لحظه بعد هم سقوط کرد. » این پایان تفریح نگار و دوستانش بود و از آن زمان تاکنون او در بیمارستان بستری است. او 8مهره گردن و سمت راست لگنش شکست، اما از همه مهم‌تر نخاعش بود که آسیب دید و حالا از گردن به پایین بی‌حس است.

او درباره روند درمانش می‌گوید: «در نخستین بیمارستانی که بودم جراحی شدم. بعد از 2روز ریه‌ام چرک کرد و گلویم را سوراخ کردند و 2، 3‌ماه نمی‌توانستم صحبت کنم و از ریه‌ام چرک خارج می‌کردند. به مرور ریه‌ام بهتر شد. اما حالا بی‌حس روی تخت افتاده‌ام و نمی‌توانم حرکت کنم. این حادثه زندگی‌ام را از من گرفت.

6‌ماه است روی تخت خوابیده‌ام. شما اگر 2شب روی تخت بخوابید دچار مشکل می‌شوید، چه برسد به 6ماه. امیدوارم هیچ‌کس چنین اتفاقی را تجربه نکند. البته فقط این نیست؛ سردرد، چشم درد، دوبینی، ضعف معده، بی‌اختیاری و... همه این مشکلات وجود دارد. نه می‌توانم راه بروم و نه حتی یک لیوان آب بخورم. من تا 3‌ماه اول حتی حرف هم نمی‌توانستم بزنم. » اما اینها همه مشکلات دختر جوان نیست. او درباره بزرگ‌ترین مشکلش می‌گوید:

« هزینه‌های بیمارستان فشار زیادی به ما می‌آورد. اگر این مشکل برطرف شود بقیه کار با خودم است که چقدر قوی باشم و تلاش کنم تا سلامتی‌ام را دوباره به‌دست بیاورم. » نگار پیش از این دختر فعالی بود و با چند شرکت همکاری می‌کرد:«من کاردانی گرافیک خواندم. کارشناسی‌ام طراحی پارچه و لباس است و کارشناسی ارشد هم قبول شدم که متأسفانه این اتفاق افتاد و نتوانستم ادامه تحصیل بدهم. من گرافیست خیلی فعالی بودم و با چند شرکت کار می‌کردم.

در زمینه رشته دومم که طراحی لباس بود هم فعال بودم اما این اتفاق افتاد و همه کارهایی که دوست داشتم تعطیل شد. » اما حالا نگار چطور در بیمارستان روزهایش را می‌گذراند؟ او می‌گوید:«ساعت 5:30بیدار می‌شویم. علائم حیاتی می‌گیرند. ساعت 6صبحانه می‌خوریم. بعد می‌رویم پایین تا حدود ساعت 2کاردرمانی و ورزش و فیزیوتراپی. بعد ناهار و بعد دوباره تا عصر فیزیوتراپی و بعد هم خسته و کوفته و بعد خواب و دوباره همین سیکل تکرار می‌شود. »

    گفتند پیگیری می‌کنیم اما...

نگار گلایه‌های زیادی دارد: «‌ماه اول بعضی از مسئولان حرف‌هایی زدند که پیگیری می‌کنیم و افراد خاطی را مجازات می‌کنیم. 2هفته اول هم از طرف پارک آمدند و مقداری از هزینه‌ها را در حد کم متقبل شدند اما الان 5‌ماه است که دیگر کسی سراغی نگرفته‌است.

تا اینکه از 2هفته قبل آقای هاشمی، وزیر بهداشت و آقای مرتضی طلایی از شورای شهر تهران آمدند. هر روز هزینه‌های بیمارستان اضافه می‌شود. داروها نایاب هستند و به سختی خودمان تهیه می‌کنیم. وظیفه مقصران این حادثه است که هزینه سنگین درمان من را پرداخت کنند. طراح، سازنده و بازرسی مقصر بودند که آنها هم درخواست تجدید نظر دادند.»

با وجود همه این گلایه‌ها، قلب نگار سرشار از امید به آینده است. او امیدوار است مدتی بعد با فیزیوتراپی و کاردرمانی بتواند دست‌کم توانایی دست هایش را دوباره باز یابد: «دوست دارم زودتر بتوانم از دست‌هایم استفاده کنم. چون برای یک طراح سخت‌ترین چیز این است که نتواند از دستانش استفاده کند.»

حرف آخر نگار اما با مقصران این حادثه است:« آیا آنها به این فکر نمی‌کنند که ممکن است روزی بچه خودشان سوار این دستگاه بازی شود؟ اگر بچه خودشان فلج شود و روی ویلچر بنشیند چه حسی پیدا می‌کنند؟ من چهره مسئول دستگاه را هنوز یادم هست. دوست داشت ما زودتر سوار و پیاده شویم و مشتری بعدی‌اش بیاید. او به چیز دیگری فکر نمی‌کرد. من تصادف نکردم که بگویم مقصر بودم و باید هزینه‌اش را خودم بدهم. من برای تفریح رفته بودم و همه نکات ایمنی را هم رعایت کرده بودم و این حادثه به‌خاطر بی‌احتیاطی من نبود به‌خاطر بی‌احتیاطی افراد دیگری بود.»

+92
رأی دهید
-5

nima21jpn - اوتسو نمیا - ژاپن
اگه اینجا بود در اون پارک دیوار می‌کشیدن اگه مسئولینش از زیر مسٔولیت شانه خالی‌ میکردند. مشتری وقتی از هر گونه وسیلهٔ یک مجموع شهر بعضی‌ استفاده می‌کنه اگر هر گونه اشکال فنی‌ داشته باشه مقصر اصلی‌ اون پارک میباشد . اولند باید تمام هزینهٔ این خانم با بدهند دوما باید خسارت وارد شه به این خانوم که نقص عضو شده را بدهند . بر یک کلم باید رضایت کامل و خسارات کامل این خانوم را باید پارک مربوط بپردازند
یکشنبه 18 آبان 1393 - 12:52
فراوانی - قطر - قطر
مملکت فلک زده ومردم درمانده
یکشنبه 18 آبان 1393 - 13:01
آریان هامبورگ - هامبورگ - آلمان
متاسفم. در کشوری که هوای تنفسی اش استاندارد نیست، دیگه نباید از وسایل تفریح و غیره، انتظار استاندارد بودن را داشت
یکشنبه 18 آبان 1393 - 13:13
grannaz - کوالامپور - مالزی
آخر و عاقبت کسی که به حرف مامانش گوش نکنه همینه...
یکشنبه 18 آبان 1393 - 14:20
اصحاب کهف - بروکسل - بلژیک
این دیگه تضییع حق مردم توی روز روشنه.مگه میشه مسولیت رو قبول نکنن؟مگه شهر هرته؟شکایت کن خانوم.شکایت کن تا حالیشون کنن چه خبره و زندگی مردم بازیچه نیست.
یکشنبه 18 آبان 1393 - 16:08
dooste man - توکیو - جاپن
. من هم چند سال پیش وقتی به ایران رفتم برای تفریح باخانواده ها به پارک ارم رفتیم چیزهایی یادم . بود اما فکر نمیکردم اینقدر داغون باشه وقتی سواره یک. از بازیها شدیم و سرو صدای بلبرینگها بلند شد و سرعت غیر قانونیشرو دیدم همه رو. با اصرار پیاده کردمو از پارک بیرون رفتیم .اگر کسی پارکهای تفریحی کشورهای . دیگرو دیده باشه امکان نداره سواره انها بشه.کشورهمه چیزش غیر استاندارده.
دوشنبه 19 آبان 1393 - 13:41
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.