زنانی که در جنایات هیتلر سهیم شدند
کتاب "زنانی که هیتلر را یاری کردند" به نقش زنان در جنایاتی که در جنگ جهانی دوم صورت گرفت میپردازد. نویسنده با استناد به مدارک و اسنادی نویافته تصویر کاملا مردانه رایج از جنگ را زیر سوال میبرد و در پی این سوال است که انگیزههای زنان در جنایات چه بود و چرا بعد از جنگ جهانی دوم کمتر محاکمه شدند.
جنایات جنگ جهانی دوم در تاریخ و روایتها و رمانها عمدتا مردانه تصویر شده است. در دادگاه نورنبرگ یک زن هم در سکوی اتهام ننشست. از ۲۰ زنی که در کار سرپرستی و مراقبت، و در واقع آزار بعضا غیرقابل تصور اسرای زن در اردوگاههای کار هیتلری بودند و پس از جنگ حکم مرگ گریبانشان را گرفت نیز، کمتر نام و نشانی باقی مانده است.
در میان این ۲۰ نفر برای مثال ایرما گرزه را میتوان سراغ گرفت که در اردوگاه آشویتس سگش را به جان اسرای زن میانداخت یا پای زنان حامله یهودی را میبست تا جلوی تولد بچه آنها را بگیرد.
اما تنها این ۲۰ نفر زن در رکاب هیتلر نبودند، بلکه در تهاجم ارتش آلمان نازی به اروپا، آن را دهها هزار زن داوطلبانه یا به صورت فراخواندهشده در هیئت پرستار و منشی و ماشیننویس، سربازان نوجوان، مربی پرورشی، "بازرس نژادی"، مددیار روانی برای آلمانیهایی که در مناطق اشغالی اسکان داده میشدند یا ... همراهی میکردند.
بسیاری از این زنان در شراکت در جنگ شانس ارتقای اجتماعی خود را میدیدند. برای عدهای از آنها هم، این شراکت مفری بود برای رهایی از محیط بسته خانه و تجربهای از ماجراجویی.
کتاب "زنانی که هیتلر را یاری کردند" که اخیرا به آلمانی هم ترجمه شده روایتی است از رفتار و سیر و سلوک این زنان. این کتاب ابتدا با نام "الهگان انتقام هیتلر" (Hitlers Furies) به انگلیسی منتشر شد.
اسنادی تازهیافته
خانم وندی لاور (Wendy Lower)، تاریخدان آمریکایی زمانی به نوشتن این کتاب ترغیب میشود که پس از فروپاشی شوروی به اسناد دستنخوردهای در جعبههایی سر بسته در ۱۲۰ کیلومتری کیف، پایتخت اوکراین برمیخورد. این جعبهها مربوط به آرشیو اسناد ارتش هیتلری در منطقه شیتومیر بودهاند، منطقهای در اوکراین که مرکز فرماندهی و ستادی ارتش نازی بود.
در فاصله میان ۱۹۴۳تا ۱۹۴۴، وقتی که ارتش آلمان در برابر حملات ارتش سرخ شوروی مجبور به عقبنشینی از شیتومیر بوده، کمتر فرصت و امکان پیدا میکند که آرشیو یادشده را از بین ببرد. سربازان شوروی هم اسناد این آرشیو را بدون بررسی و طبقهبندی در جعبه کرده و در جایی انبار میکنند.
خانم لاور اولین کسی بود که بعد از فروپاشی شوروی به سراغ این اسناد رفت و در آنها به مجموعه بزرگی از اسامی، گزارش، پروتکل بازجویی، عکس و فیلم و نیز فهرستی از نام زنان دستاندرکار جنایات ارتش برخورد. این اسناد انگیزهای شدند که لاور به آرشیوهای اتریش و آلمان و شوروی سابق هم سر بزند و در آنها به جستجوی نام سایر زنانی برود که ارتش هیتلری را در جنایاتش یاری دادند یا خود عامل آن شدند.
لاور در کتاب خود که یک سوم آن را فهرست منابع و ماخذ تشکیل میدهد، میکوشد نقبی به انگیزهها و دلایل حضور ۵۰۰ هزار زن آلمانی بیندازد که در سالهای جنگ جهانی دوم داوطلبانه یا در چارچوب "انجام وظیفه ملی" همراه با ارتش نازی به شرق اروپا رفتند و شاهد و ناظر جنایاتهای این ارتش و نهادهای امنیتی آلمان نازی شدند یا خود عامل این جنایات.
گفتنی است که به خاطر حضور بیشتر مردان در جبههها زنان در مراکز امنیتی و انتظامی خود آلمان، مانند گشتاپو نیز تا ۴۰ درصد مشاغل مدیریتی را در اختیار خود داشتند.
واکنش سهگانه زنان به جنایات جنگ
لاور درباره زنانی که به جبهه رفتند، مینویسد: "آنها به زودی دریافتند که جنگ مورد نظر هیتلر، جنگی برای نابودی و نسلکشی است. درک این واقعیت برای بسیاری از این زنان شوکآور بود، زیرا در دورههای تحصیل و آموزش خود نه خشونتورزی و نه واکنش نسبت به خشونت را یاد نگرفته بودند."
لاور سپس به واکنش زنان به واقعیت جنگ میپردازد و آنها را به سه دسته تقسیم میکند: "بخشی تنها در مقام ناظر و شاهد ایستادند، بخشی همدست شدند و بخشی هم خود آمر و عامل جنایت."
او به هر کدام از این دسته یک فصل کتاب را اختصاص داده است. در بخش مربوط به همدستان با آوردن نمونهای از قول یکی از دستیاران زن در بخش اداری مربوط به نابودسازی شماری از اسرا، برای خواننده روشنتر میشود که نقش این گروه در جنایات چه ابعادی داشته: "در اتاق جنبی ما برای مثال صد پرونده انبار شده بود که از آن میان، ۵۰ نفر باید به کام مرگ فرستاده میشدند. این که این قرعه به نام چه کسی بیافتد عمدتا به ما مربوط میشد که کدام پرونده را برداریم و چگونه روی آن کار کنیم."
کتاب برای نمونه به زندگینامه و کارنامه ۱۳ زنی که خود عملا درگیر جنایات جنگ شدند پرداخته و با زدن نقب به زندگی آنها کوشیده است هم انگیزههای این زنان را دریابد و هم به این سوال پاسخ دهد که چرا بعد از جنگ آنها به ندرت محاکمه و مجازات شدند.
به نوشته لاور هولوکاست یک پدیده دو بعدی بود: قتل عام یهودیان و در عین حال آلمانیزهکردن محل سکونت آنها. تنها در اردوگاههای مرگ نبود که این روند جاری شد، بلکه در هر شهر و ده و خیابانی میشد اثری از هر دو جنبه هولوکاست یافت و زنان در موارد زیادی از این جنایات یا شاهد و ناظرند یا دستاندرکار.
لیزولت مایر، یکی از ۱۳ زنی است که کتاب به کارنامه او در جنگ میپردازد. او که دوره کارآموزی فروشندگی را پشت سر دارد، در ۱۹ سالگی داوطلبانه به جبهه میرود و در بلاروس عاشق کمیسر آلمانی آن منطقه میشود. خود او بعدآ در طراحی قتلهای دستهجمعی و حتی در اجرای آنها نقشی محوری پیدا میکند.
یوهانا آلتفاتر هم یک منشی است که در ۲۲ سالگی به جبهه در منطقهای در مرز اوکراین و لهستان میرود؛ به شهر ولود میر، شهری با امکانات صنعتی و مخابراتی و از این رو مهم برای ارتش نازی. بسیاری از یهودیان کار اجباری در این شهر را مفری برای رهایی از اتاقهای گاز میدانستند. اما سال ۱۹۴۲ کمیسر این شهر نیز حکم گرفت که یهودیان اسیر را از بین ببرد. کتاب با استناد به اسناد شرح میدهد که چگونه آلتفاتر به گونهای خونسردانه در کار کشتن بچههای یهودی اسیر بوده: با آبنبات بچهها را به سوی خود میکشید و بعد جلوی والدین آنها تیری در سرشان خالی میکرد.
ارنا پری، همسر یکی از افسران نازی که خود نیز صاحب فرزند بوده، شخصا ۶ کودک یهودی را با شلیک تیر به گونه آنها کشته است. او قبل از جنایت به قربانیان غذا میداده است! شوهرش نیز درجنایاتی بیشتر شریک بوده است.
"اجباری در کار نبود"
لاور سرنوشت ۱۳ زن را بعد از جنگ نیز دنبال کرده و به این نتیجه رسیده که اکثر آنها از تعقیب قضایی مصون ماندهاند. به نوشته وی کارنامه زنان حاضر در جبهه بیشتر در متن و بطن خبرهای پرسر و صدای راست و دروغ پیرامون تجاوزاتی که نیروهای متفقین به هنگام عقبنشاندن ارتش هیتلری علیه زنان آلمانی انجام دادند، گم شد.
تنها در مورد زن منشی، یوهانا آلتفاتر دادگاهی برگزار میشود، اما برایش حکم تبرئه صادر میکنند چون شواهد "ناکافی" بوده است. در اتریش هم کسی دنبال محاکمه زنان یادشده را نمیگیرد.
ارنا پری که بعد از جنگ مقیم آلمان شرقی میشود سال ۱۹۶۱ همراه با شوهرش کشف هویت و کارنامه میشود. برای شوهر اعدام میبرند و برای ارنا حکم ابد صادر میشود. ارنا در دفاع از خود در دادگاه گفته است که نمیخواستم چیزی از مردان کم داشته باشم.
بعد از فروریختن دیوار برلین نیز حکم ارنا پری دوباره تایید میشود، اما سه سال بعد به گونهای غیرمترقبه آزادش میکنند. او تا سال ۲۰۰۰ که فوت کرد تحت حمایت یک سازمان راستگرای افراطی و کمکهای مالی دختر هاینریش هیملر، مقام ارشد رژیم هیتلری قرار داشت.
لاور در جایی از کتاب تاکید میکند: "زنان حاضر در مناطق اشغالی الزامی به کشتن نداشتند و امتناع آنها مجازاتی در پی نداشت. تنها کمک احتمالی آنها به قربانیان بود که جرم به حساب میآمد. با این همه زنانی که در این کتاب به واکاوی پروندههای آنها پرداختهام داوطلبانه و بعضا با شور و شوق به کار کشتن مشغول شدهاند."
در فصل آخر کتاب نویسنده به دنبال پاسخ این پرسش است که چرا زنان که معمولا حضورشان تلطیفکننده فضاهای خشونتزده و جان گرفتن احساسهای معطوف به رحم و شفقت است، در جنگ جهانی دوم تا این حد به جنایت آلوده میشوند. گرچه زنانی که در این جنایات شریک بودند کمتر خود در این باره صحبت کردهاند، اما همان حرفهای مختصری که زده شده نشاندهنده عمق تاثیرگذاری تبلیغات فاشیستی حتی بر ذهن و روحیات و احساسات زنان است. تزریق ایدئولوژی نازی بسیاری از این زنان را نسبت به سرنوشت قربانیان بیتفاوت کرده و بسیاری از هنجارهای اخلاقی و انسانی را در ذهن آنها شکسته بود.
این زنان صرفا به طبقه یا گروه اجتماعی خاصی هم تعلق ندارند، هم برخاستگان از طبقه کارگر و اقشار فرودست را در میان آنها میتوان دید و هم وابستگان به قشر مرفه و بسیار مرفه جامعه، هم کمسواد و هم تحصیلکرده و دانشگاه رفته. به لحاظ سنی همه آنها البته ۱۸ تا سی سال سن دارند و ماجراجویی و خشونتورزی در محیطی آلوده به تبلیغات فاشیستی و نژادپرستانه و مملو از خون و خشونت برایشان عادی میشود.
هنوز هم شاید در باره انگیزههای زنان کتاب لاور در جنایاتی که مرتکب شدند جای تحقیق و بحث بسیاری باقی باشد، اما کتاب در ارائه تصویری دقیق از نقش زنان در جنگی که تا کنون کاملا مردانه به شمار میآمد و تاثیری که ایدئولوژی معطوف به تفکیک انسانها به برتر و پستتر بر ذهن و رفتار «برترها» ار هر جنسیتی میگذارد، تا حدود زیادی موفق است.
کتاب لاور تصویر ما را از هولوکاست و سایر جنایات هولناک جنگ جهانی دوم بیش از پیش تکمیل میکند و شاید توضیح اولیهای باشد برای این واقعیت که چرا زنان و دخترانی از گروههای مختلف اجتماعی در غرب و شرق به رغم جنایات گروههایی مانند داعش ابایی در پیوستن به آنها ندارند.