خوشگذرانی دزدان پس از سرقت ۸ کیلو طلا
دزدان کیف پر از طلا پس از دستگیری پرده از جزئیات این سرقت میلیونی برداشتند. سردسته باند اعتراف کرد که پس از سرقت، ۵۰میلیون تومان صرف برگزاری جشن در سواحل شمال کشور کرده بود.
او و همدستانش با پولهای سرقتی اقدام به خرید خانه و ماشین کرده بودند؛ غافل از اینکه تصویر منتشر شده آنها در روزنامهها رازشان را فاش خواهد کرد.
این سرقت اسفند سال گذشته رخداد و در جریان آن دزدان جوان با حمله به یک مرد طلاساز کیفش را که حاوی 8کیلو طلا بود، دزدیدند. مالباخته که پس از این ماجرا سراسیمه به کلانتری 112ابوسعید رفته بود در تشریح نحوه سرقت گفت: بعد از ظهر بود و برای خرید مقداری طلا و جواهرات دستدوم به بازار سبزه میدان رفتم. قصد داشتم طلاها را پس از خرید به اصفهان ببرم تا آنها را آب کنم و جواهرات جدید بسازم.
در طول مدتی که در بازار بودم و طلا میخریدم، آنها را داخل کیف کهنه و قدیمیام میگذاشتم که به تصور خودم حتی اگر کیف را کنار خیابان میگذاشتم، بهخاطر کهنگی آن، کسی به کیف توجه نمیکرد. غافل از اینکه در همه این مدت فردی مراقبم بود و همه حرکاتم را زیرنظر داشت. پس از خرید به خیابان رفتم و منتظر اتوبوس ماندم که در همین هنگام سرنشینان 2دستگاه موتورسیکلت به من حمله کردند و مرا کتک زدند. آنها سپس کیف پر از طلا را دزدیدند و فرار کردند.
تصویری در دوربین مداربسته
با شکایت این مرد، تحقیقات پلیس برای شناسایی و دستگیری سارقان شروع شد. کارآگاهان اطمینان داشتند که دزدان از قبل مرد طلافروش را زیرنظر داشته و از وجود طلا در داخل کیفش خبر داشتهاند. این یعنی زمانی که وی در بازار سرگرم خرید طلا بوده، یکی از اعضای باند(زاغزن باند) او را تعقیب میکرده است. بنابراین مأموران راهی بازار شدند و به بررسی فیلمهای ضبط شده در دوربین مداربسته مغازههایی پرداختند که شاکی از آنجا خرید کرده بود. در این میان آنها موفق به شناسایی چهره فردی شدند که در همه ساعاتی که مالباخته در بازار بود، او را سایه به سایه تعقیب میکرد و زیرنظر داشت. عکس این مرد با دستور قضایی در روزنامهها منتشر شد و همان روز عدهای از ساکنان منطقه نازی آباد با پلیس تماس گرفتند و گفتند که صاحب عکس جوانی به نام جابر است که یکی از اشرار این منطقه به شمار میرود.
با این اطلاعات تحقیقات کارآگاهان اداره هجدهم پلیس آگاهی تهران برای دستگیری جابر شروع شد اما او که از انتشار عکسش در روزنامهها باخبر شده بود، متواری شده و زندگی مخفیانهای در پیش گرفته بود.درحالیکه تحقیقات برای یافتن مخفیگاه او ادامه داشت، مأموران در بررسیهای تخصصی موفق به شناسایی جوانی به نام کمال شدند که دوست صمیمی جابر بود و در این مدت بارها با وی دیده شده بود. تصویری از کمال بهدست آمد و مأموران که حدس میزدند وی یکی از دزدان زورگیر بوده است، عکس او را به مالباخته نشان دادند.
مالباخته به محض دیدن عکس، کمال را شناخت و گفت که او از سالهای پیش در بازار طلافروشان کار میکرد و وی را به خوبی میشناسد. مأموران حدس زدند کمال با توجه به شناختی که از مالباخته داشته نقشه این سرقت را طراحی و با همدستی جابر و دوستانش آن را عملی کرده است. بنابراین دستور بازداشت وی صادر شد و مأموران او را در منطقه نازیآباد دستگیر کردند.
اعتراف به سرقت
حدس مأموران درست بود و کمال یکی از دزدان کیف پر از طلا بود. او در بازجوییها گفت: مدتها بود که مالباخته را میشناختم و حتی مدتی برایش کار کرده بودم. حدودا یکماه پیش از سرقت درباره وضعیت مالی او با دوستم جابر صحبت کردم و در همان زمان تصمیم گرفتیم از مالباخته سرقت کنیم. از آنجا که مالباخته مرا میشناخت، با 2نفر دیگر از دوستانمان به نامهای محسن و مرتضی به توافق رسیدیم که در این سرقت همراه جابر باشند. به این ترتیب روزی که مالباخته با مراجعه به بازار 8کیلو طلا خریده بود، دوستانم نقشه سرقت را اجرا کردند و کیف پر از طلای او را دزدیدند.
با اعترافات کمال و اطلاعاتی که او در اختیار پلیس قرار داده بود، مخفیگاه جابر و بقیه اعضای باند شناسایی شد و آنها یکی پس از دیگری دستگیر شدند و به سرقت اعتراف کردند. در بازرسی مخفیگاه آنها نیز مقداری طلا و جواهرات مسروقه کشف شد و با دستگیری یک مالخر در این پرونده، تمامی متهمان راهی بازداشتگاه شدند. به گفته سرهنگ اشراقی، معاون مبارزه با سرقتهای خاص پلیس آگاهی تهران، تحقیقات تکمیلی از اعضای این باند سرقت ادامه دارد.
گفتوگو با سردسته باند
جابر سردسته دزدان 8کیلو طلاست؛ مرد جوانی که پیش از این نیز یکبار به جرم درگیری دستگیر شده و به زندان افتاده بود. او در گفتوگو با همشهری از جزئیات سرقت میلیونی میگوید.
برای این سرقت چند روز نقشه کشیدی؟
از زمانی که کمال از وضعیت مالی مالباخته گفت و اینکه او هرازگاهی مقدار زیادی طلای دستدوم در بازار خریداری میکند، نقشه سرقت را کشیدم و مالباخته را زیرنظر گرفتم تا اطلاعات لازم را دربارهاش بهدست بیاورم. کمال 8سال در بازار طلا کار کرده بود و مالباخته را خوب میشناخت.
تعقیب مالباخته چقدر طول کشید؟
حدود 2هفته و بعد نقشه سرقت را عملی کردیم.
از روز سرقت بگو؟
آن روز مالباخته کلی طلا خرید و همه آنها را داخل کیف کهنهای جاسازی کرد. با 2نفر از بچهها که از قبل با آنها هماهنگ کرده بودم، تماس گرفتم. مالباخته که از بازار خارج شد، او را تعقیب کردیم. من ترک موتور یکی از همدستانم نشسته بودم. زمانی که دیدم او منتظر اتوبوس ایستاده، از ترک موتور پایین پریدم و او را زدم و با تهدید قمه، کیفش را دزدیدم.
همدستانت چه کار کردند؟
آنها فقط مراقب اوضاع بودند. حتی از موتور پیاده هم نشدند.
طلاها را چه کار کردی؟
یک مالخر میشناختم. توی کار طلا بود. قبلش مقداری از طلاها را آب کرده بودیم. با مالخر تماس گرفتم و گفتم 8کیلو طلا دارم. او هم گفت که پول نقد نمیدهد و در ازای آنها سکه میدهد. من قبول کردم و طلاها را به او دادم و در عوض چند صدتا سکه گرفتم.
سکهها را چطور بین خودتان تقسیم کردید؟
به محسن و مرتضی که در سرقت با من بودند، هر کدام حدود 50میلیون تومان سکه دادم و به کمال که سوژه را معرفی کرده بود، حدود 150میلیون تومان. بقیه را هم که در حدود 350میلیون تومان بود برای خودم برداشتم.
با سهم خودت چه کار کردی؟
روزهای اول که خیلی هیجان زده بودم، یک ویلا کنار ساحل اجاره کردم و چند روز جشن گرفتم و دوستانم را دعوت کردم. 50میلیون تومان فقط صرف جشن کردم. بعد هم به تهران برگشتم و در شهرک گلستان یک مغازه مبلسازی خریدم. شنیده بودم که توی کار مبل پول زیادی است و برای همین میخواستم چند سال آنجا کار کنم و بارم را ببندم. البته یک جیپ صحرایی هم خریده بودم که با آن به مسافرت بروم اما وقتی دستگیر شدم، همه اموالم توقیف شد.
چطوری دستگیر شدی؟
از وقتی عکسم در روزنامهها چاپ شد، جایی حوالی مغازهای که خریده بودم مخفی شدم تا اینکه یک روز مامورها ریختند آنجا و دستگیر شدم.
داخل کیفی که سرقت کردید، فقط طلا بود؟
نه. تعدادی سنگ قیمتی هم بود که مقداری از آنها در خانه من و یکی از همدستانم کشف شد.
بعد از سرقت، از همدستانت خبر داشتی؟
فقط میدانستم که کمال با سهم 150میلیون تومانیاش یک ماشین و یک آپارتمان خریده است. 2نفر دیگر هم موتور و ماشین خریده بودند که وقتی دستگیر شدیم همه این اموال هم توقیف شد.