جراح ایرانی در آلمان به دنبال شیوههای نوین جراحی دریچههای قلب است
نوید مادرشاهیان، جراح قلب بیمارستان دانشگاه شهر کلن آلمان، به دنبال شیوههای جدیدی در تعویض دریچههای قلب است. او در گفتوگو با دویچه وله از شیوههای کار خود، تحصیل در دانشگاه آلمان و پیشرفتهای علمیاش میگوید.
دکتر نوید مادرشاهیان تحصیلات پزشکی را ظرف شش سال در سال ۲۰۰۰ به پایان رساند. بزگترین آرزویش از دوران کودکی جراحی بود. او خود در این باره میگوید:
خیلی جالب است که من بدون اینکه هیچ تماسی با پزشک و جراح قلب داشته باشم، بزرگترین آرزویم این بود که جراح قلب بشوم. آن هم فقط قلب، نه رشتههای دیگر مثل مغز یا رشتههای عمومی. فقط رشته قلب بود که مرا خیلی به طرف خودش میکشید.
دکتر مادرشاهیانِ جراح در کودکی کتابهای بسیاری درباره جراحان معتبر جهان خوانده بود و آنان را قهرمانانی میدانست که الگوی زندگی او بودند. دوران تخصص در رشته جراحی قلب را از سال ۲۰۰۰ میلادی آغاز کرد. از او درباره تحقیقات علمیاش سوال میکنم. میگوید در کنار جراحی همواره با دانشگاه در ارتباط بوده است. رساله دکتری او در باره جایگزینی دستگاهی بود که در آزمایشهای پزشکی جای حیوانات را بگیرد و به این ترتیب از کشته شدن بیرویه حیوانات جلوگیری کند. او سپس به تحقیقات دانشگاهی دیگری روی آورد که هدفاش تهیه راهکارهایی برای جلوگیری از زخمهای بزرگ در عمل جراحی قلب است.
حرف او را قطع میکنم و در همین رابطه میپرسم که :
عمل جراحی قلب در انواع مختلف آن به چه سمت و سویی میرود؟ آیا میتوان انتظار داشت که در آینده نه چندان دور دیگر عمل باز قلب به پایان رسد و جراحی از راه سوندها انجام شود؟
او فرصت زیادی برای پاسخ نمیخواهد. در ابتدا به شیوههای عمل کنونی قلب و راههای پیشرفت آنها میپردازد و میگوید:
جراحی قلب حدوداً ۵۰ سال پیش شروع شد و آن هم عمل کلاسیک قلب به کمک پمپ قلب و ریه بود. (این عمل) به ما اجازه میدهد قلب و ریه را از کار بیاندازیم و نگهشان داریم تا بتوانیم روی آنها با آرامش و با خیال راحت عمل کنیم.
این گونه عمل در طول زمان دارد مقداری تغییر پیدا میکند. به این شکل که یکمقدار شکافها به مرور زمان کوچکتر شدهاند و جراحها برای عملهایشان دیگر احتیاجی به آن شکاف دادنهای بزرگ ندارند. نام این گونه عمل keyhole surgery است، یعنی جراحی کردن و وارد بدن شدن از شکافی به اندازه سوراخ کلید.
نکته دیگری که در حال تغییر است، این است که برخی عملها را بدون کمک پمپ قلب و ریه انجام بدهیم، با عوضکردن یا تعمیرات یکسری از دریچهها که اینها را در حال حاضر میشود بدون عمل قلب باز انجام داد. ولی این هنوز قدمهای اول است که برداشته میشود.
یکسری از عملهای جراحی قلب که خواهد ماند، یک سریشان را فقط به کمک نگهداشتن قلب میشود انجام داد. ولی خیلی از عملهای دیگر هستند که من حدس میزنم در سالهای آینده بشود آنها را انجام داد بدون نیاز به بازکردن قلب و بدون اینکه مریض را بخواهیم به پمپ قلب و ریه وصل کنیم.
از دکتر مادرشاهیان میخواهم برنامهی روزانه کاریاش را برایم شرح دهد. یک جراح قلب چند ساعت در روز کار میکند و صبح پس از بیدار شدن از خواب تا زمانی که بار دیگر سر به بالین میگذارد، چه نوع کارهایی انجام میدهد؟
برنامه کاری جراح معمولاً ساعت شش صبح شروع میشود که از خواب بیدار میشود و صبحانه کوچکی در خانه میخورد و سوار ماشین میشود و به بیمارستان میرود.
در بیمارستان معمولاً عمل جراحی ساعت ۷ صبح شروع میشود که پیش از آن معمولاً نشستی هست و همه دکترها دور هم جمع میشوند و دربارهی برنامه روز صحبت میکنند و یکسری اطلاعاتی داده میشود در مورد عملهای اضطراری که در طول شب انجام شدهاند، تا همه در این موردها آگاهی داشته باشند. بعد همه میروند به طرف آی سی یو، جایی که مریضهای روز قلب خوابیدهاند و آنها را ویزیت میکنند.
بعد از این که کار تمام شد، حدود ساعت ۸ یا ۸ و نیم هر کسی به طرف اتاق جراحی خودش میرود و عملها یکی یکی پشت سرهم شروع میشوند. عمل جراحی قلب معمولاً بین ۲/۵ تا ۴ ساعت طول میکشد. یعنی شما حدود ساعت ۱۲ ظهر بیرون میآئید. میشود غذایی خورد و بعد از آن معمولاً عمل دوم شروع میشود.
عملهایی که انجام میدهیم بیشتر عملهای بایپاسِ قلب و جراحی روی دریچههای قلب است. یک سری عملهایی هست که، همان طور که گفتم، بدون نصب پمپ قلب و ریه انجام میشود. بنابراین برنامهی روز با این دو یا سه عمل دیگر پر شده است، طوری که شما ساعت ۶/۵ یا ۷ بعدازظهر بیرون میآیید، در بخش ویزیت انجام میدهید، مریضهایی را که روز بعد باید عمل شوند میبینید و یا از مریضهایی که چند روز از عملشان گذشته دیدار میکنید، یا یک سری از نامهها باید نوشته شوند و نامهها و یا عملهایی را که کردهاید باید دیکته کنید و معمولاً ساعت ۷ شب راهی خانه هستید و میروید پیش بچهها و خانواده.
نوید مادرشاهیان میگوید به رغم تجارب طولانی در آغاز جراحی قلب کمی اضطراب دارد
از رابطه آقای دکتر با بیمارها میپرسم. آیا شما قبل و بعد از عمل جراحی با بیمار رابطهای دارید؟ آیا این آشنایی مهم است یا امریست که به پزشک مربوط نیست و او باید تنها پرونده بیمار را به خوبی بشناسد و نظر هیئت پزشکان در این رابطه را مد نظر قرار دهد؟ میگوید:
جراح رابطه مستقیم با بیمار دارد و خیلی هم این رابطه مهم است. چون این کار به مریض دلگرمیبزرگی میدهد که جراحش را قبل از عمل دیده باشد. این برای خود من شخصاً خیلی مهم است که با مریض خودم حرف زده باشم و خیلی هم برایم مهم است که خانواده مریض آنجا باشد که آنها هم شنیده باشند که ما چهکار میخواهیم بکنیم و چه خطراتی این عمل میتواند با خود داشته باشد. برنامه باید طوری باشد که همه در موردش آگاهی داشته باشند و همه من را دیده باشند و بدانند که چه کسی مسئول این عمل است و چه کسی این مریض را میبرد توی اتاق عمل و از اتاق عمل بیرون میآورد.
تماس هست قبل از عمل و بعد از عمل، در دورانی که مریض در بخش است و معمولاً چیزی بین یک یا دو هفته است. ویزیتهای روزمرهمان هست که از این طریق مریضمان را میبینیم و با آنها صحبت میکنیم و زخمهاشان را نگاه میکنیم. تماس را به این شکل برقرار میکنیم و نگه میداریم.
بسیارند کسانی که بااعتراض به جو خارجیستیزی در آلمان، این کشور را محلی مناسب برای پژوهشگران خارجی نمیدانند. جنگ جهانی دوم و تاریخ فاشیسم در آلمان به چنین ادعاهایی دامن میزند. از آقای مادرشاهیان میخواهم از خودش بگوید که آیا در جریان تحصیلات و پژوهشهای خود در آلمان با چنین جوی روبرو بوده است یا نه و نظرش در این باره چیست؟
به نظر من هر کسی میتواند پیشرفت داشته باشد. هر فرد خارجی میتواند اینجا و یا در کشورهای دیگر پیشرفت کند که حالا من تجربه کشورهای دیگر را ندارم، ولی در آلمان میتواند پیشرفت کند.
به نظر من همه اینها برمیگردد به پشت کاری که خود آن شخص دارد و بستگی دارد به انرژی و آن انرژی و زمانی که آن شخص حاضر است برای هدفاش بگذارد. بزرگترین نکته به نظر من این است که در زندگی باید هدف داشت. در زندگی شما باید بدانید که به کجا میخواهید بروید. باید نقشهای در ذهنمان باشد که بتوانیم وقت و کارمان را برای آن بگذاریم. خود من شخصاً هیچ وقت چنین احساسی را تجربه نکردهام که در این کشور جلوی پای من سنگ گذاشتهاند یا نخواستهاند من پیشرفت کنم و یا از پیشرفت من جلوگیری کرده باشند.
با اینکه این موضوع را از خیلیها شنیدهام، ولی خوشبختانه خود من شخصاً چنین تجربهای نداشتهام و میدانم که پیشرفت من تا الان دست خود من بوده و به آن چیزی که رسیدهام، با تلاش و زحمتی بوده که خودم کشیدهام و با پشتیبانی یکسری از همکاران خوب آلمانیام، با تحقیقات و با کارهایی که با هم انجام دادهایم، توانستهام به این رتبهای برسم که در حال حاضر رسیدهام.
مرگ و زندگی انسانها در دست شماست، هنگامیکه آغاز به عمل میکنید. گرچه بارها چنین عملهایی کردهاید، اما همواره امکان مرگ نیز هست. اگر کوچکترین اشتباهی رخ دهد، میتواند عواقب جبرانناپذیری داشته باشد. چه احساسی دارید به هنگام آغاز عمل؟
عمل قلب عمل خیلی سنگینیست، با اینکه سالهای سال است که ما داریم این عمل را به طور عادی انجام میدهیم و برایمان امری روزمره و راحتی است. ولی با این همه نباید فراموش کرد که ما با مرگ و زندگی بازی میکنیم و به خاطر همین هم برای من خیلی مهم است که قبل از عمل با مریض و خانوادهاش تماس داشته باشم و با آنها صحبت کرده باشم. این خودش دلگرمیبزرگی به بیمار میدهد، چون این حالت روتین بودن عمل برای منِ جراح است، اما برای مریضی که برای اولین بار زیر عمل باز قلب میرود، بسیار بسیار نگرانکننده و ترسناک است . پس من سعی میکنم تا جایی که میشود به بیمار و خانوادهاش دلگرمی بدهم تا بتوانند این دوران سخت را از سر بگذرانند.
ولی حرفتان درست است. برای خود من هم شخصاً کمی همراه با اضطراب است. قبل از هر عملی شما تا حدودی اضطراب و نگرانی دارید، با اینکه این حس به مرورِ زمان کمتر میشود و شاید هم به مرحلهای برسید که دیگر هیچ گونه اضطرابی نداشته باشید، موقعی که میخواهید عمل کنید. خیلی راحت میروید توی اتاق عمل و کارتان را انجام میدهید و میآیید بیرون. ولی این به نظر من حتی امکان دارد به کیفیت کار شما صدمه بزند، وقتی شما به مرحلهای میرسید که دیگر همه چیز خیلی خیلی عادی شده و دیگر هیچ احساسی در میان نباشد. در حال حاضر همان طور که گفتم من خوشحالم که هنوز یکمقدار اضطراب دارم موقعی که وارد اتاق عمل میشوم و فکر میکنم که این اضطراب حتی به من کمک میکند و باعث کیفیت بهتر کار من میشود.
نمایی از ساختمان مرکزی دانشگاه شهر کلن آلمان
با او در کنفرانس آکادمی پزشکان و دندانپزشکان ایرانی در آلمان قرار گذاشتهام. او قرار است در این کنفرانس در باره شیوه جدیدی در عمل جراحی قلب برای تعویض دریچهها سخنرانی کند. او خود یکی از استادان این نوع عمل است. از او در این باره میپرسم.
امروز در این مجلس در مورد یک سری از عملهای تعویض دریچه قلب حرف میزنم که بدون استفاده از پمپ قلب و ریه هستند. ما به وسیله دریچهای که حالت "استنت" دارد، وارد دریچه آئورت میشویم و این دریچه را به وسیله دستگاههایی که در اختیار داریم نصب میکنیم. امتیازاتی که این عمل دارد این است که احتیاجی به باز کردن بدن بیمار نیست، احتیاجی به نصب پمپ قلب و ریه نیست و مریض دوران نقاهت را خیلی راحتتر میتواند بگذراند. ولی در این مورد هم اشاره خواهم کرد که این نوع عمل برای هر شخصی خوب نیست. باید خیلی در موردش دقت کرد که ما به چه شخصی این عمل را تجویز میکنیم و این نکته خیلی مهمیست که در حال حاضر باید به آن خیلی توجه شود.
این عمل، عمل جدیدی است. عملیست که حتی موقعیت جراحی قلب را، موقعیت کاردیولوژی را تغییر داده است. نامش Transcatheter Aortic Valve Implantation است، یعنی نصب دریچه آئورت از طریق یک سوند بدون اینکه بخواهیم عمل باز انجام دهیم. حدوداً میشود گفت مدت ۶ـ ۵ سالی هست که ما این عمل را به طور روتین انجام میدهیم. برای اولین بار سال ۲۰۰۲ بود که در فرانسه این عمل انجام شد و بعد به شدت پیشرفت کرد، ولی هنوز در تمام کشورها وجود ندارد. اولین کشوری که این عمل را پذیرفت و وسیع انجام داد، آلمان بود. در کشورهای دیگر هنوز این سیستم خیلی رایج و عادی نشده است. ولی من مطمئنم که این عمل در سالهای آینده صددرصد به حالت روتین در میآید و رواج پیدا خواهد کرد.
آیا این فکر که با مراکز علمی در ایران همکاریهایی انجام دهید برایتان جذاب است؟ آیا چنین علاقهای برای شما وجود دارد؟ آقای دکتر با لبخندی بر لب میگوید:
این یک تصور خیلی قشنگیست که آدم بتواند یک زمانی با دوستان و همکاران کشور خودش همکاری کند. در حال حاضر برای من مقدور نبوده که این کار را انجام دهم. موقعیتاش یا وقتاش نشده. ولی میدانم که اگر چنین موقعیتی برای من پیش بیآید، صددرصد حاضر خواهم بود این کار را انجام دهم. اگر آدم بتواند یکسری از پیشرفتها را یا از آنور به اینور بیآورد یا از اینور به آنور ببرد، چیزی بهتر از این امکان ندارد برای یک دکتر یا یک جراح پیش بیآید که بتواند علمیرا از نقطه آ به نقطه ب ببرد و این برای من شخصاً کار بسیار بسیار باارزشیست.
به موضوعی دیگر میپردازم. جایگاه علم پزشکی آلمان در مقایسه با دیگر کشورهای جهان کجاست؟ آیا میتوان در این کشور پزشک حاذقی شد؟ علم پزشکی آلمان در جهان چه رتبهای دارد؟
به نظر من آلمان به لحاظ پیشرفت پزشکی جزو یکی از قویترین و مدرنترین کشورهاست. همان طور که برای مثال این تکنیک Tavi که نصب دریچه آئورت بدون باز کردن جناق سینه و قلب است، سیستمیست که در آلمان بهعنوان روتین انجام میشود و در آمریکا هنوز در مرحله آزمایشی و تحقیقاتی قرار دارد. از این لحاظ من خودم شخصاً آلمان را جزو یکی از کشورهای قوی و مدرن پزشکی در دنیا میدانم و با تجربهای که خود من در آمریکا داشتم، نمیتوانم بگویم که برای پیشرفت یکسری از تکنیکهای مدرن باید حتماً به آمریکا رفت. نه، این موضوع را من خودم شخصاً اصلاً قبول ندارم.
نوید مادرشاهیان: من بهترینها را از دو فرهنگ انتخاب کردهام
به موضوع رابطه او با زبان و فرهنگ فارسی میپردازم. رابطه شما با ایران و فرهنگ ایرانی چیست؟ آیا آن گونه که بعضی بهخارج آمدهها میگویند، این افراد به "نسل سوخته" تعلق دارند و هیچ آیندهای نه در داخل، نه در خارج در انتظارشان نیست؟ شما در رابطه با موضوع هویت چه فکر میکنید؟ آیا ایرانی هستید؟ آلمانی هستید؟ مخلوطی از این دو هستید یا هیچکدام آنها؟ تعلق شما به کجاست؟
من خودم را شخصی میدانم که این امکان را داشته، بهترین چیزها را از دو فرهنگ مختلف انتخاب کند؛ دو فرهنگی که میشود گفت زیاد ربطی به همدیگر نداشتهاند؛ تماسی نداشتهاند و به دوشکل مختلف بهوجود آمدهاند. من هیچ چنین احساسی را در خودم نداشتهام که مالِ "نسل سوخته" هستم یا صدمه دیدهام. چنین احساسی ندارم، نه. خیلی هم مثبت فکر میکنم. خیلی راضی هستم از اینکه زندگی من اینطور شده که در حال حاضر هست. گفتم، یکمقدار ربط پیدا میکند به شخصیت هر شخص؛ به اینکه کلاً چه جوری به دنیا نگاه میکند: منفی یا مثبت! من آدمیهستم که همه چیز را مثبت میبینم. همه چیز برای من مثبت است. موقعیتی که برای من پیش آمده، موقعیتی بوده که تک بوده. من توانستهام فرهنگ ایرانی را داشته باشم، دوران خوب کودکیام را در ایران بگذرانم، امکان این را داشتهام که به اینجا بیآیم و دوران خوب تحقیقاتی و دانشگاهیام را اینجا بگذرانم. امکان این را داشتم که هم با فرهنگ ایران آشنایی پیدا کنم و هم با فرهنگ اروپایی و فرهنگ آلمانی و همین را دارم سعی میکنم به فرزندان خودم انتقال بدهم که آنها هم این موضوع را به همین چشم ببینند و بتوانند از دو فرهنگ استفاده کنند.
شما به زبان اشاره کردید. وقتی شما در محیط یک کشور نباشید، زبانتان افت میکند. یکسری از اصطلاحات و کلمات را از یاد میبرید، یا نمیتوانید آن طور که باید از آنها استفاده کنید. ولی با همه اینها سعی من این بوده تا جایی که بتوانم زبان فارسیام را نگهدارم و به بچههایم خیلی فشار میآورم که آنها هم فارسی یادشان نرود و بتوانند به زبان مادریشان صحبت کنند. ولی زبان آلمانی هم باید به صورت کامل صحبت شود. چون همه اینها پیشرفت شما در کشوری مثل اینجا را مشخص میکند. کسی که میخواهد اینجا پیشرفت کند، باید حاضر باشد خودش را کمی با این کشور وفق دهد. باید حاضر باشد فرهنگ اینجا را قبول کند. باید زبانشان را بلد باشد. باید زبانشان را خوب بلد باشد و بتواند با کاراکترهایی که اینجا در کشورشان دارند، کنار بیآید.
آیا جراح قلب میتواند خانواده هم داشته باشد؟ زمان بسیار محدود فراغت، فرصت بسیار کمی را برای رسیدگی به امور خانوادگی و تربیت فرزندان میدهد. دکتر مادرشاهیان چگونه شغل خود را با خانواده هماهنگ میکند؟
به نکته خیلی مهمی اشاره میکنید. اینجا ضربالمثلی دارند که میگوید پشت هر مرد قوی یک زن قویتر ایستاده است. من این شانس را داشتم که با خانمی زندگی کنم که پشت من را گرم نگه دارد و تمام امکانات پیشرفت را به من بدهد. چون اگر میخواستم وقت و زمانم را، بیشتر از این چیزی که در حال حاضر انجام میدهم، برای مسائل خارج از دانشگاه و بیمارستان بگذارم، فکر نمیکنم به مرحلهای میرسیدم که در حال حاضر رسیدهام. بنابراین همان طور که من مدیون مادر و پدرم هستم که تمام این امکانات را به من دادند، همین طور هم مدیون خانمم هستم که این وقت آزاد را، که احتیاج دارم برای اینکه بتوانم با تمام فکر و ذکر و قدرتم به کار ادامه دهم، در اختیار من میگذارد. من فکر نمیکنم که بدون خانمم میتوانستم به این مرحلهی کنونی برسم.
فردی که موفق شده در رشتهای علمیبه قلهای از پیشرفت برسد برای جوانانی که در پی طی چنین راهی هستند چه پیشنهادی دارد؟
انسان باید هدف داشته باشد و حاضر باشد برای رسیدن به هدف وقت و قدرت و نیرو بگذارد. باید با فکر و برنامه جلو رفت. باید شما قادر باشید بین دوستانتان، دوست خوب و بد را تشخیص دهید. باید به موقع تماسهای زندگی را برقرار کنید. وقتی به گذشته خودم نگاه میکنم، میبینم که این چیزها برای شخص من نکات بسیار بسیار مهمی بودهاند.