'احساس میکنم آمریکاییام، چون هیچ غلطی نمیتوانم بکنم'
اکثر ظلمهایی که بر آدمیان میرود، از ظلمهایی است که بر واژگان میرود.
منسوب به کنفوسیوس حکیم چینی
شاید شما هم تصویر اسکناسی ۵۰۰ تومانی را، که اخیرا در شبکههای اجتماعی مجازی بسیار دست به دست میشود، دیده باشید، روی این اسکناس با خطی ابتدایی نوشته شده است: "این روزها وقتی میرم خرید، حس میکنم آمریکاییام، چون هیچ غلطی نمیتوانم بکنم"!
چه چیزی در این نوشته نقادانه و طنز (و لطیفهها و تکیه کلامهای مشابه آن) اتفاق افتاده است که چنین جلب نظر میکند؟ به نظر میرسد که دو نکته این نوع نوشتهها را جذاب میکند: نکتهی اول آن که این جملات انتقادی است و به اوضاع نابسامان اقتصادی کشور اشاره انتقادی دارد و از آن مهمتر آن که ادبیات رسمی حاکمیت را، به سود موضع انتقادی خویش، به شیوهای ظریف و طنزآمیز، از آنِ خود میسازد.
جمله طنزآمیز بالا اشارهای دارد به جملهی معروف آیتالله خمینی پس از اشغال سفارت امریکا و گروگان گرفتن اعضای این سفارت در تهران: "امریکا هم هیچ غلطی نمیتواند بکند، و جوانها هم مطمئن باشند که امریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند." (صحیفه امام، ج۱۰، ص ۵۱۵)
این جمله گرچه از نظر تاریخی در ابتدا در واکنش به احتمال حمله امریکا برای آزادی گروگانها مطرح شده بود اما از سوی حاکمیت بعدها تبدیل به جملهای نمادین برای اشاره به سرانجام سیاستهای امریکا در قبال حاکمیت ایران گردید.
حال پس از سه دهه از شکلگیری نمادین این جمله در گفتمان حاکمیت ایران، مردم ایران زیر فشار مشکلات اقتصادی (و اجتماعی و سیاسی)، این نماد (و مشابههای آن) را نه برای تکرار گفتمان حاکمیت که برای برساختن پادگفتمان (گفتمانی در ضدیت با حاکمیت) به کار میبرند، به تعبیر سادهتر این جمله را به ضد خود تبدیل میکنند: زیر فشار بیوقفه مشکلات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی -که موضع ضد امریکایی حاکمیت ایران مسبّب اصلی آن است- این ما هستیم که "هیچ غلطی نمیتوانیم بکنیم".
'حق مسلم'
گرچه پس از سرکوبهای سال ٨٨، امکان اعتراض خیابانی از منتقدان به طور کامل گرفته شده است اما در فضای مجازی (فیسبوک، توییتر، پیامک، ایمیل و …) امکان اعتراض، به ویژه از طریق پادگفتمانسازی، همچنان فراهم است و نشانی از افول آن به چشم نمیخورد.
منظور از پادگفتمانسازی آن است که منتقدان، ادبیات جاافتاده طرفداران محافظهکار حاکمیت را برمیگیرند، آن ادبیات را از معنای محافظهکارانهاش تهی میکنند و با این کار از جهاز واژگان محافظهکاران خالیاش کرده، به آن معنایی انتقادی میبخشند و از این رهگذر آن ادبیات محافظهکارانه را از آنِ خود ساخته، و علیه سیاستها و عملکرد حاکمیت به کار میگیرند.
عبارت "حق مسلم ما" که ابتدا از سوی محافظهکاران برای مشروعیتبخشی به برنامهی هستهای حاکمیت به کار میرفت ("انرژی هستهای حق مسلم ماست")، بعدها تبدیل به یکی از این پاتکهای پادگفتمانی منتقدان گردید: پس از پاتکْ، هوای پاک، آزادی بیان، آسمان بدون پارازیت و بسا حقوق پایمالشده دیگر هم "حق مسلم ما" شد.
اتفاقی که اخیرا برای مفهوم "دلواپسیم" افتاد یکی از این نمونههای پادگفتمانسازی است. "دلواپسیم" را نخست گروهی از محافظهکاران در انتقاد به توافق اتمی به کار بردند و اندکی پس از آن، از سوی منتقدان برای ابراز نگرانی در باب اولیهترین امکانات زندگی و هر امری که مردم از آن محروم گشتهاند، به کار رفت و سپس به فضای نیمه رسمی هم سرایت کرد: مجلهای ورزشی هم برای اشاره به فسادهای مالی در میان شبکهی مدیران فوتبال دولت گذشته، روی جلد خود بزرگ نوشت "دلواپسیم".
واژه "دلواپس" خیلی زود از آن منتقدان گشت و به فتح آنها درآمد، زیرا محافظهکاران در تجمعی که اندکی پس از همایش "دلواپسیم" برگزار کردند، ترجیح دادند واژهی "دلواپس" را به منتقدان واگذار کنند و به جای آن تیتر زدند: "نگرانیم". با این حال، شباهت این دو واژه (و در واقع مفهوم مشترکی که هر دو میرساندند) پاتک قبلی را با تغییر گرایی مختصر روانهی واژهی جدید کرد. پادگفتمانسازی تا آنجا پیش رفت که آیتالله موسوی بجنوردی، یکی از روحانیان برجسته اصلاحطلب ابراز داشت که دلواپسِ دلواپسان است.
من در این نوشته برخی استعارههای جنگی مانند "پاتک"، "فتح" و "گرا" را برای توصیف فرایند پادگفتمانسازی به کار بردم. در تظاهرات پس از انتخابات سال ٨٨، یکی از شعارهای معترضان "رای ما را پس بده" بود. حال، منتقدان با پادگفتمانسازیهای خود، پیام مهمی را به حاکمیت منتقل میکنند: "مفاهیم ما را پس بده!"
قدرت اقناع
هیچ حاکمیتی، هر چقدر هم بسته و غیر منعطف باشد، نمیتواند صرفا با خشونت عریان قدرت خود را حفظ و تثبیت کند. هر حاکمیتی به درجهای از قانع کردن شهرونداناش نیاز دارد و قدرت قانعکنندگی بخش مهم مشروعیت حاکمیت است. گفتمانهایی که حاکمیت میسازد، از مهمترین ابزارها برای قانع کردن مردم و در نتیجه کسب مشروعیت است. از این رو، منتقدان با از آن خود کردن گفتمان حاکمیت و به ضد خود تبدیل کردن آن، میکوشند قدرت قانعکنندگی حاکمیت و در نتیجه مشروعیت آن را به زیر پرسش بکشند.
تا بدین جا من بیشتر بر روی پادگفتمانسازی از طریق مفاهیم و واژگان تأکید داشتم، اما امکانهای دیگری مانند عکس، کاریکاتور، ویدئو و موسیقی نیز شیوههایی مهمی برای پادگفتمانسازی است. کمپین "آزادی یواشکی" که در آن زنان و دختران، عکسهای خود بدون حجاب رسمی را به نمایش میگذارند، نمونهای از این امر است، کمپینی که با واکنش برخی از امامهای جمعه نیز مواجه شد.
کاریکاتورهای مانا و توکا نیستانی یک وزنهی مهم در پادگفتمانسازی مجازی گردیده است و البته محوریت طنز را نمیتوان از نظر دور داشت: طنزهای ابراهیم نبوی نمونهای موفق و پردوام از پادگفتمانسازی ماهرانه در بحر مجازی است.
آیا حاکمیت مفاهیم را پس داده است؟ به تعبیر دیگر، آیا منتقدان توانستهاند از مفاهیم اعاده حیثیت کنند و قدرت قانعکنندگی حاکمیت را به زیر پرسش بکشند؟ حاکمیت دستکم نشان داده که به پادگفتمانسازی حساس است و به شیوهی خود به آن واکنش نشان میدهد.
گاهی این واکنش حتی از جنسی غیر از سرکوب است: پس از موج پادگفتمانسازانه طنزآلودی که با نشان دادن ماکت مقوایی آیتالله خمینی (هنگام بازسازی ورود وی به ایران در سال۵۷) شکل گرفت (موجی که برخی از مقامات بالای حکومتی مانند هاشمی رفسنجانی را نیز به واکنش کشاند) تقریبا دیگر هیچگاه از چنین امکانی برای بزرگداشت حکومتی حوادث انقلاب استفاده نگردید.
نمونه دیگر: سعید جلیلی، که استفادهی مکرر او از واژه "ظرفیت" در ایام تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، امکانی پادگفتمانسازی را در اختیار منتقدان قرار داده بود، پس از آن به ندرت از این واژه استفاده کرد و قس علیهذا.
با این حال، حاکمیت بیشتر ترجیح داده خانه پادگفتمانسازی را از پایبست ویران سازد، یعنی شبکههای مجازی را، که بستر چنین امری است، بیش از پیش در ایران فیلتر کند و به سمت بهبود خدمات اینترنتی در ایران نرود.
اما حاکمیت به این نیز بسنده نکرده است و پس از قتل یک کارگر منتقد وبلاگنویس (ستار بهشتی) گفته میشود اخیرا در پی موج جدید دستگیری فعالان مجازی، برخی کاربران فیسبوکی را به احکام سنگین زندان بیست ساله محکوم کرده است که در نوع خود احکامی بی سابقه است.
این از یک سو نشان میدهد که حاکمیت امید میبرد با این شیوه بازار پادگفتمانسازی را، که بستر آن شبکههای اجتماعی مجازی است، کساد کند و از سوی دیگر نشان میدهد که، بر خلاف نظر برخی تحلیلگران، فضای مجازی در به چالش کشیدن حاکمیت، بیش از آنچه معمولا انتظار میرود، اثرگذار بوده است.