چهارشنبه سیاه :عامل انفجار هولناک در شب چهارشنبه سوری در برابر اتهام 2 قتل قرار گرفت

یکی از بستگان عامل حادثه محل انفجار را که روی آسفالت شکلی شبیه به خورشید به وجود آورده است نشان میدهد.شهداد 8 ساله در فاصله 1 متری محل انفجار بود که با اصابت ترکش جان خود را از دست داد.

 

روزنامه ایران : آتش‌بازی خطرناک در دهکده المپیک که جان پسر‌بچه‌ای را در شب چهارشنبه‌سوری گرفته بود با مرگ مرد جوانی وارد مرحله تازه‌ای شد. عامل این حادثه تلخ که خانواده همسایه و خودش را سیاهپوش کرده است پس از فرار با پای خود نزد پلیس رفت و تسلیم شد.

شهداد و حسن دوقربانی این حادثه


شامگاه سه‌شنبه 27 اسفند ماه سال گذشته انفجار مهیبی در مراسم آتش‌‌بازی شهرک گلستان واقع در دهکده المپیک رخ داد که در آن پسربچه‌ای به کام مرگ فرو رفت و شش مرد و زن نیز با  حال وخیم در بیمارستان‌های مختلف بستری شدند.

با دریافت نخستین گزارش حادثه چهارشنبه سوری غرب تهران ، مأموران پلیس و بازپرس «قریشی‌زاده» خود را به صحنه حادثه رساندند ، در تحقیقات میدانی پی بردند جوان 30 ساله‌ای به نام بیژن با انداختن آبشار ساخت چین در بین شرکت‌کنندگان جشن آتش‌بازی باعث وقوع حادثه مرگبار شده است.بیژن در حالی فراری بود که دو داماد به همراه عمه و برادر عروس خانواده‌اش به‌شدت زخمی شده بودند، شهداد کوچولو به کام مرگ فرو رفته بود و دو مرد دیگر نیز در بیمارستان بستری بودند.همزمان با اقدام‌های پزشکی در شب حادثه و در حالی که پلیس به تعقیب بیژن پرداخته بود، ساعت چهار بامداد روز بعد، چهارشنبه 28 اسفند ماه سال گذشته وی با پای خود نزد پلیس رفت و تسلیم شد.این در حالی بود که تحقیقات مأموران نشان می‌داد بیژن به همراه بستگان دور و نزدیک مهمان خانه یکی از بستگانشان بود و در شهرک گلستان زندگی نمی‌کرد و کمتر کسی وی را می‌شناخت به گونه‌ای که بررسی دوربین‌های مداربسته چهره عامل حادثه را در اختیار تیم پلیس قرار داد.

یکی از مجروحان حادثه در بیمارستان


مرگ داماد


16 روز بعد در حالی که داماد خانواده بیژن با نام حسن سلطان روی تخت بیمارستان با مرگ دست و پنجه نرم می‌کرد وی برای همیشه خاموش شد و در آغوش مرگ جای گرفت.بازپرس قریشی‌زاده از شعبه دوم دادسرای امور جنایی تهران در این خصوص به خبرنگار شوک گفت: «حال حادثه‌دیدگان وخیم است و بیژن با صدور قرار قانونی در زندان به‌سر می‌برد تا پس از بررسی‌های ویژه پلیسی و قضایی تصمیم‌گیری نهایی صورت گیرد و امیدوارم آمار کشته‌ها افزایش پیدا نکند.»

شدت انفجار جدول کنار خیابان را تخریب کرده است


گفت‌وگو با خانواده شهداد کوچولو


مادر شهداد کوچولو مددکار کانون اصلاح و تربیت است. این زن گریان که سرنوشت‌های تلخی را در کانون دیده و شنیده است هنوز مرگ پسر خردسالش را باور ندارد. وی با بغض فرو خورده به خبرنگار ایران گفت: روز سه شنبه 27 اسفند ماه سال گذشته به مناسبت چهارشنبه سوری  درخانه پدری‌ام دعوت بودیم و با همسر و پسر دو ساله و شهداد 8 ساله روانه خانه پدری شدیم. هنوز‌ساعتی از تاریکی نگذشته بود که همانند دیگر خانواده‌ها برای جشن چهارشنبه‌سوری با همسر و دو پسر و برادرم از جلوی در خانه به تماشای آتش‌بازی بچه‌ها در کوچه نشستیم. صدای ترقه و فریادهــــای شادی بخش همه جا را پر کرده بود و شهداد هم خوشحال بود، ناگهان یک سیگارت جلوی پای پسرم زده شد، بچه‌ام خیلی ترسید و پایش سوخت.

شهداد در مقابل این خانه مورد اصابت ترکش قرار گرفت

دیدم مردی به ‌نام بیژن سیگارت را پرت کرد و در همان هنگام به او گفتم بچه‌ها از صدای انفجار می‌ترسند و از این کارها نکن اما او بی‌تفاوت و با تمسخر نگاهی به ما انداخت و رفت هنوز 10 دقیقه‌ای نگذشته بود که همه چیز در مقابل دیدگانمان تیره و تار شد.مادر غمزده ادامه داد: صدای شمارش معکوس می‌آمد: 3، 2 و یک. ناگهان انفجار مهیبی صورت گرفت. آسمان یکدست سرخ شد و فقط دیدم پسرکم به زانو درآمد و روی زمین افتاد. باورم نمی‌شد شهداد کوچولویم دچار حادثه شده باشد اما انگار واقعیت داشت.

دایی شهداد نیز از ناحیه کتف به شدت زخمی شده است


«زمانی» پدر شهداد در ادامه گفت: بیژن سوار بر موتور بود که وسیله‌ای شبیه یک اسپری در دستش بود، آن را با فندک روشن کرد، شماره معکوس را با صدای بلند می‌خواند ویکباره انفجار مهیبی رخ داد و ترکش آن به بغل ناف پسرکم برخورد کرد. شهداد حتی گریه نمی‌کرد و فریادی نمی‌زد خیلی آرام بود فقط یک لبخند زد و چشمانش را بست.خیلی ترسیده بودیم. سریعاً پیکر نیمه‌جان شهداد را از روی زمین برداشتم و با خودروی همسایه‌مان به درمانگاه تختی واقع در شهرک گلستان بردیم اما پسرکم دوام نیاورد و ما را تنها گذاشت و در آنجا از پزشکان شنیدیم کار از کار گذشته است.فرهاد خدابخشی 26 ساله دایی شهداد کوچولو که یکی دیگر از مجروحان این حادثه در چهارشنبه سوری به حساب می‌آید، نیز گفت: به همراه خواهرزاده و دوستانمان دم در رفتیم تا چهارشنبه سوری را با خوشی بگذرانیم اما یک اتفاق همه ما را شوکه کرد و شهداد کوچولو را از ما گرفت.فرهاد افزود: من دیدم پسر موتور سوار یک وسیله در دست دارد و وقتی صدای شمارش معکوس را شنیدم سریعاً برگشتم تا خواهر و خواهرزاده‌ام شهداد را به داخل حیاط هل دهم، اما چیزی به پشتم اصابت کرد که سوزش آن تا مغز استخوانم را سوزاند و درد امانم را برید و دیدم شهداد هم روی زمین افتاد.باورم نمی‌شد چه اتفاقی افتاده فقط به خانواده‌ام می‌گفتم به داد شهداد برسید و سپس فکری به حال من بکنید. وقتی خواهرم و همسرش رفتند، یک خودروی دیگر آمد و مرا به درمانگاه تختی بردند اما به‌علت شدت جراحات که از ناحیه پشت، ریه و قلب آسیب دیده بودم مرا نپذیرفته و به بیمارستان ولیعصر ناجا منتقل شدم و تحت درمان قرار گرفتم.دایی جوان گفت: تا روز ششم فروردین ماه در بیمارستان بودم که مرخص شدم اما غم از دست دادن شهداد کوچولو همه ما را ناراحت و عیدمان را به عزا تبدیل کرد.

در حیاط یکی از همسایه ها در اثر برخورد ترکش شکاف برداشته است


گفت‌وگو با مهندس حادثه دیده و مادرش


هادی احمدلو که به تازگی فارغ‌التحصیل کارشناسی ارشد معماری شده است در روز چهارشنبه سوری به‌شدت مجروح شد. این پسر جوان که به‌علت انفجار در شهرک گلستان آسیب دیده بود به خبرنگار ایران گفت: در خانه نشسته بودیم و در حال تماشای فوتبال استقلال و امارات بودیم اما وقتی استقلال گل خورد خیلی ناراحت شدم و ترجیح دادم به بیرون از خانه نزد دیگر دوستانم بروم، وقتی از خانه خارج شدم یکی از دوستانم که در خیابان بنفشه 11 بود مرا صدا زد و گفت: «بیا آتیش بازی». من هم به جمع آنان ملحق شدم و چند بار از روی آتش پریدیم. از دور خانواده شهداد را دیدم که جلوی در خانه‌شان ایستاده‌اند و نظاره‌گر هستند. هرچه می‌گذشت بر تعداد خانواده‌ها افزوده می‌شد و همسایه‌ها می‌آمدند، یک موتور‌سوار رد شد و ترقه را جلوی پای شهداد انداخت و دیدم پایش سوخت، همان لحظه یکی از دوستانم یک‌چوب‌تر آورد و گفت تو قوی‌تر هستی بیا و چوب را بشکن تا در آتش بیندازیم، بار اول نتوانستم، صدای ترقه همچنان همه جا را پر کرده بود به بچه‌ها گفتم عقب بروید همین که پاهایم را در هوا بردم تا چوب را بشکنم همه جا سرخ شد و صدای انفجار در گوش‌هایمان پیچید و در زمین و هوا بودم که یک ترکش به پای چپم برخورد کرد و از درد آتش به جانم افتاد.نمی‌دانستم چه کارکنم روی زمین نشستم و همین‌که دیدم پاهایم غرق در خون است فریاد زدم و کمک خواستم هرچه جلوی خونریزی را می‌گرفتم اما مانند شکستگی که پاره شده باشد خون از پاهایم فوران می‌کرد. قبل از حادثه دیدم بیژن یک وسیله شبیه اسپری در دست دارد و با فندک آن را روشن کرد، هرگز چنین چیزی را ندیده بودم، زیاد اهمیت نمی‌دادم، اما وقتی منفجر شد وحشت کردم و ترکش‌های آن به پاهایم اصابت کرد.فقط مادرم را بالای سرم دیدم و دیگر هیچ چیزی نفهمیدم.مادر هادی نیز گفت: هنوز آن شب را از یاد نمی‌برم حتی یادآوری آن صحنه لرزه به جانم می‌اندازد.وقتی انفجار صورت گرفت به یکباره صدای فریاد پسرم را شنیدم، نمی‌دانم خودم را چگونه به وی رساندم. فقط سریعاً با شماره تلفن 115 تماس گرفتم اما هیچ کس پاسخگو نبود و فقط صدای آهنگ پخش می‌شد.منصرف شدیم و با خودروی سواری پسرم را به درمانگاه تختی بردیم اما کسی ما را پذیرش نکرد و حتی یک آمبولانس در اختیارمان نگذاشتند. درمانگاه ولیعصر هم ما را قبول نکردند و به ناچار راهی بیمارســــــتان فیاض بخش شدیم. بعد از گذشت دو ساعتی از حضورمان در بیمارستان، پزشکان متوجه شدند شریان اصلی پای چپ پسرم پاره شده اما به علت نداشتن متخصص کسی نتوانست رسیدگی کند.به همین دلیل یک آمبولانس خصوصی گرفتیم و هادی را به بیمارستان پیامبران منتقل کردیم. رئیس بیمارستان وقتی متوجه شد حال پسرم وخیم است ساعت 10 شب سریعاً پسرم را به اتاق عمل فرستادند تا تحت جراحی و پیوند رگ قرار بگیرد.پس از این که از پای راست پسرم به رگ پای چپ او پیوند رگ انجام شد ساعت یک شب از اتاق عمل بیرون آمد و 48 ساعت در ICU تحت مراقبت‌های ویژه قرار گرفت و 10 روز نیز در بخش بیمارستان بستری بود و سپس مرخص شد، اما هادی همچنان تحت درمان است.

+64
رأی دهید
-0

oghab - هلسينكي - فنلاند
. اﻳﻦ ﻣﻠﺖ ﭼﻪ ﻣﺮﮔﺸﻮﻥ ﺷﺪﻩ ...ﺣﺎﻻ ﺑﻪ ﻋﻨﻮاﻥ ﻣﺮاﺳﻢ ﺑﺎﺳﺘﺎﻧﻲ ﻭﺳﻨﺖ ﻫﺎﻱ اﻳﺮاﻧﻲ ..اﻻﻍ ﺑﺎﺯﻱ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﺭﻥ ...ﻋﺠﺐ ﻧﺴﻠﻲ ﭘﺲ اﻓﺘﺎﺩ ﺑﻌﺪ اﺯ اﻳﻦ اﻥ ﻗﻼﺏ
یکشنبه 17 فروردين 1393 - 10:38
Zolf Ali - دبی - امارات
واقعاً متاسفم... خدا بهشون صبر بده
یکشنبه 17 فروردين 1393 - 12:23
biparva-jan - تهران - ایران
حالا بیان جلوی این گونه اقدامات رو بگیرن همین شماها شروع میکنید به داد و بیداد و بد و بیراه گفتن که فرهنگ چند هزار ساله ایرانی فلان شد و بهمان شد...
یکشنبه 17 فروردين 1393 - 15:15
آرمان شهر من - استهبان - ایران
متاسف شدم...با این چنین رفتارهای احمقانه و غیر انسانی بهانه را برای برخورد با برگزارکنندگان این ایین شادی بخش باستانی و ایجاد هراس و نگرانی خانواده ها از حضور در این جشنها رو فراهم می کنن.
یکشنبه 17 فروردين 1393 - 15:54
dark night - تهران - ایران
باعث تاسف که این چنین چیزها به راحتی‌ به دست مردم میرسه. بیشتر شبیه بمب و خمپاره بود تا ترقه.
یکشنبه 17 فروردين 1393 - 17:14
raha1984 - هامبورگ - المان
دز همه چیز افراط و تفریط !! مردکه ۳۰ ساله بیشعور ادای تینیجرها رو در میاره !!
یکشنبه 17 فروردين 1393 - 18:27
razmandeh - استکهلم - سوئد
کشور برادر چین به جای پول نفت ترقّه می‌فرسته ایران !!!! کسی‌ که این مواد را از چین وارد کرده باید دادگاهی بشه
‌سه شنبه 19 فروردين 1393 - 00:49
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.