یک روز با اهالی«پایتخت» / گزارشی از پشت صحنه سریال نوروزی سیروس مقدم
سیروس مقدم از «پایتخت 3» میگوید / تنابنده مغز متفکر این سریال است
خبر آنلاین : سیروس مقدم می گوید سریال«پایتخت»اگر به سراغ قومیت خاصی رفته است هدفش احیا و بازسازی فرهنگ آن منطقه بوده است.
چند سالی است که سیروس مقدم آنتن نوروزی سیما را در اختیار دارد و توانسته است با سهگانه «پایتخت» تماشاگران نوروزی سیما را سرگرم کند. حالا خانواده نقی معمولی برای همه مخاطبان تلویزیون نامها و چهرههای آشنایی هستند و بسیاری این روزها با حوادث و اتفاقات «پایتخت» همراه میشوند. سریال «پایتخت» روزهای پایانی تصویربرداریش را در تعطیلات نوروز ادامه میدهد و همزمان هم در حال پخش است.مقدم این روزها سرگرم به سرانجام رساندن«پایتخت3»است اما امیدوار است که دو سریالی را که سالها در فکر ساختشان هست را بزودی مقابل دوربین ببرد،صحبت های سیروس مقدم را درباره چگونگی ساخت«پایتخت3»می خوانید:
امسال هم سریال «پایتخت» در شتاب زمانی به آنتن نوروزی تلویزیون رسید، اما به نظر می رسد در همین مدت کوتاه از پخشش ارتباط خوبی با مخاطب برقرار کرده است. از نظر شما دلیل موفقیت این سریال در سه فصل چیست؟
اگراین موفقیت که شما به آن اشاره کردید صحت داشته باشد، در وهله اول بابت همکاری تیم خوب این سریال است، در این گروه تفکیک وظایف به این معنی که هر کسی فقط باید کار خودش را انجام بدهد نیست، همه چیز بر حسب هم اندیشی و هم فکری گروه پیش میرود، به همان اندازه که من درباره بازیگری، تصویربرداری، طراحی صحنه و... نظر میدهم، تک تک اعضای این گروه هم میتوانند نظراتشان را بگویند. به نظر من تا زمانی که این سنت در گروه ما پا برجا است، مطمئن باشد فصلهای دیگر «پایتخت» هم اگر ساخته شود باهمین کیفیت خواهد بود. ولی اگراین همفکری، مشورت و با انگیزه بودن آدمها سست شود و بین ادمها فاصله بیفتد رجعت به گذشته خواهیم داشت و درجا میزنیم.
ظاهرا امسال برای دور هم جمع کردن گروه خصوصا محسن تنابنده و احمد مهرانفر پروسه تولید کمی طولانی شد؟
واقعیت این است که محسن تنابنده بنیان گذار و مغزمتفکر «پایتخت» است. علتش هم این است که نطفه اولیه «پایتخت» برگرفته از ذهن آقای تنابنده وبراساس طرحی از تورج اصلانی بود. محسن تنابنده این شخصیتها راخلق کرده و پرورانده است و با کمک سایر دوستان شخصیتهای «پایتخت» به جایی رسیده است که الان میبینید. بنابر این سهم محسن تنابنده در شکل گیری «پایتخت» بسیار زیاد است به همین میزان آقایان احمد مهرانفر، علیرضا خمسه، مهران احمدی، خانمها ریما رامین فر، نصرتی و همه به همین میزان کمک کردهاند «پایتخت» شکل بگیرد. حتما در جریان هستیدکه ما برای پیوستن احمد مهرانفر به گروه زمانی را صبر کردیم . با سریال «شاهگوش» رای زنی و هماهنگی کردیم تا بتواند در این فصل از «پایتخت» هم حضور داشته باشد. دو قلوهای ما از سوئد برای این سریال به ایران آمدند. این نشان میدهد این تیم کنار هم موفق است وسرنوشت خوبی در انتظارش است. ما کار را دیر شروع نکردیم، طرح این فصل از سریال از سال گذشته اغاز شد، منتها ما نیاز به یک جرقه و ایده داشتیم که بر اساس آن درام «پایتخت ۳» را شکل بدهیم. سفرهای زیادی کردیم و روی سوژههای زیادی متمرکز شدیم تا رسیدیم به این چیزی که الان میبینید ولی بعد از اینکه سوژه پیدا شد، سریال روال عادی خودش را شروع کرد.
دلیل منتفی شدن لوکیشنهای خارج از ایران «پایتخت» چه بود؟
دلیلش این بود که ساخت «پایتخت» با این کیفیت و امکاناتی که ما در داخل کشورمان داریم،در کشورهای دیگر برای ما تقریبا نشدنی بود. مثلا هماهنگ کردن یک سالن کشتی وهنرور که یکی از ویژگیهای «پایتخت۳» محسوب میشود قطعا در خارج از ایران وجود ندارد. از طرف دیگرقصه «پایتخت» به شدت وابسته به رویدادها و اتفاقات روز جامعه است. شاید به این دلیل است که از طرف مردم پذیرفته میشود و با انها ارتباط برقرار میکند. مثلا اگر درباره مذاکرات ژنوحاشیههایی اتفاق میافتد آن را در «پایتخت۳» میبینیم و یا اگر مراسم رونمایی از پیراهن تیم ملی است، گوشهای از آن در سریال نمود پیدا میکند. اگر یکسال پیش فیلمنامه «پایتخت۳» را میبستیم، قطعا کهنه میشد و مسائل روز جامعه را از دست میدادیم. از طرف دیگرهزینههای سر سام آورکار کردن در خارج از ایران بود که با توجه به مسائل صدا و سیما و در واقع هرینه سنگینی که فیلمبرداری در خارج از کشور داشت، دست به دست هم داد که تمام لوکیشنهای سریال در ایران باشد.
به هزینههای سریال اشاره کردید، استفاده از اسپانسر در سریال هم راهکار شما برای به سرانجام رساندن سریال «پایتخت۳» در شرایط بحرانی تلویزیون بود؟
ما این شانس را داشتیم که در لحظات آخر کلید خوردن سریال، شرکت«اطلس مال» با مدیریت روش بین و روشنفکری که داشت و علاقهای که به «پایتخت ۱ و۲» داشتند از همکاری با پروژه استقبال کردند و اگر حمایتهای آنها و شبکه نبود «پایتخت» با این کیفیت ساخته نمیشد. این سریال پروژه به شدت سنگینی است و برای ساخته شدن آن ورود و حضور اسپانسر قوی نیاز بودو «طلس مال» پیشقدم شد و به بهترین شکل از این سریال حمایت کرد.
حضور اسپانسرها در تلویزیون به نظر من اشکالی ندارد، مشکل از جایی شروع میشود که بخش اسپانسر در اکثر سریالهای ما یک چیز نچسب ار آب درمیاید، اما در سریال «پایتخت» حضور اسپانسر در قصه تنیده شده و آزار دهنده نیست و به زور کالایی را تبلیغ نمیکنیم.
سرانجام ساخت سریال «صدام» به کجا رسید؟
چند پروژه است که امیدوارم قبل از اینکه عمرم تمام شود و تا وقتی سرپا هستم بتوانم آنها را بسازم. به دو موضوع احساس دین میکنم یکی از انها پروژه «صدام» است که علیرضا نادری آن را نوشته است و متن نیاز به بازنویسی دارد و در واقع باید شرایط تولیدش فراهم شود. پروژه عظیم و بین المللی است و نمیتوان به همین سادگی برای ساختش بیگدار به آب زد و پروژه دیگر ساخت سریالی بر اساس خاطرات سید ناصر جسین پور به نام «پایی که جایی ماند» است. دوست دارم کاری برای جنگ و آزادهها انجام بدهم. بارها اعلام کردم من دوست دارم این کار را بسازم و در این مدت دوستان دیگری هم ظاهرا برای ساخت این سریال اعلام آمادگی کردند و من به نفع دوستان کنار کشیدم اما در این مدت دیدم که هیچکس کاری نکرد اما من دوست دارم این سریال را بر حسب علاقهای که به این معقوله دارم بسازم.
ظاهرا از رفتن به سینما هم که فعلا خبری نیست؟
هنوز به فیلمنامهای نرسیدیم که بگویم یک سر و گردن از فیلمنامههایی که در تلویزیون کار کردم بالاتر است، به مراتب فیلمنامههایی که در تلویزیون ساخته میشود شریفتر است.
این اواخر بار دیگر شاهد اعتراضات قومی به سریال «سرزمین کهن» بودیم و این نگرانی برای بسیاری از کارگردانهایی که سریالهایی با محوریت روایت قصهای در یک خطه خاص یا استفاده از گویشی خاص در سریالهایشان وجود دارد هست که شاید در حین پخش با اعتراض مواجه شود، این نگرانی برای شما هم وجود دارد؟
واقیعت این است که تیم پایتخت طی دو سری قبل حسن نیتش را در عمل نشان داده است و اثبات کرده اگر سراغ قومیت خاصی رفته است، هدفش احیا و بازسازی و زنده کردن ان فرهنگ بوده. شخصیتهای «پایتخت» بسیارمحبوب هستند و وقتی چنین اتفاقی برای شخصیتهای یک سریال رخ میدهد نشان میدهد که سریال توانسته است ویژگی های مثبت یک قوم را نشان دهد.در «پایتخت» ضمن حفظ حترام به لهجه، گویش و قومیت قصد داشتیم تا برخی از سنتهای فراموش شده این قوم را احیا کنیم. چیزهایی که شاید در این مدت کمی مهجور بوده است. مثلا در «پایتخت ۲» هنر و صنعت گنبد و گلدسته سازی را نشان دادیم که خاص مازندان است اما کسی از آن یاد نمیکند. یا «پایتخت ۳» بحث کشتی پهلوانی و لوطیگری و اینکه یک کشتی گیر با یک شکست نباید دنیا برایش به آخر برسد و با تلاش میتواند به قهرمانی برسد را بازگو کردیم. خوشبختانه در این سه فصل بیشترین بازخورد مثبت مربوط به هموطنان مازندرانی ما بوده است ومشتاقانه سریال را پیگیری میکنند.
یک روز با اهالی«پایتخت» / گزارشی از پشت صحنه سریال نوروزی سیروس مقدم
سومین فصل سریال«پایتخت»این شب ها در حال پخش است،سریالی که در دو فصل پیشینش موفقیت زیادی داشت و باید دید آیا این بار هم این موفقیت تکرار می شود؟
شاید زمانی که محسن تنابنده و تورج اصلانی طرح «پایتخت» را برای ساخت سریال با سیروس مقدم مطرح کردند، هیچ وقت فکر نمیکردند که خانواده این قصه زمانی به محبوبترین شخصیتهای تلویزیونی تبدیل شوند و حتی سریال در سه فصل ادامه دار شود. اما این اتفاق افتاد و ظاهرا عوامل این مجموعه تلویزیونی برای ادامه دار شدن آن در فصلهای بعدی هم بیمیل نیستند.
سریال «پایتخت۳» مثل اکثر سریالهای مناسبتی سالهای اخیر تلویزیون همزمان با تصویربرداری، روی آنتن میرود و قطعا برای گروه شتاب زمانی رسیدن سریال به آنتن اولویت دارد. بنابراین روزهای ابتدایی آغاز سال نو هم گروه «پایتخت۳» مشغول کارهستند. در همین روزهاست که سری به پشت صحنه این سریال می زنیم.
یک خانه ویلایی وسط باغی زیبا در یکی از مناطق خوش آب و هوای تهران لوکیشنی است که اتفاقات بامزهای در آن در حال جریان است. وقتی وارد حیاط خانه میشوم سیروس مقدم با گروه در حال صحبت است تا محوطه روبروی خانه برای تصویر برداری آماده شود و میخواهد تا بازیگران برای ضبط سکانس آماده شوند.
خانهای که در آن هستیم در قصه خانه آقای توکل است که خانهاش را برای مدتی در اختیار خانواده معمولی میگذارد و آنها در حال تمیز کردن خانهای هستند که قرار است مدتی در آن ساکن شوند.
سیروس مقدم سالها است که یکه تاز ساخت سریالهای مناسبتی است و اکثر سریالهایش با اقبال عمومی روبرو شده است واز جمله کارگردانهایی است که بسیاری از بازیگرانی که تا به امروز مقابل دوربین او ایستادهاند از کارکردن با او به خوبی یاد میکنند، او نخستین قدمهایش در کارگردانی را با دستیاری ناصرتقوایی آغاز کرد و با اینکه ساخت فیلم در سینما را نیز تجربه کرد اما بیشترین حجم کارش در این سالها در تلویزیون بوده و ساخت ۳۰سریال در طی۱۵ سال یک رکورد محسوب میشود.
وقتی از سیروس مقدم درباره پر کاریش در ایام نوروز میپرسم میگوید: «واقیعت این است که من به عنوان یک کارگردان با مردم درارتباط نزدیک هستم و این نیاز را حس میکنم که مردم در دو فصل عید نوروز و ماه رمضان منتظر دیدن سریالهای من هستند و وظیفه خودم میدانم در عید نوروز با نو شدن فصل لبخند شیرین همراه با تفکر را به مردم هدیه کنم و احساس میکنم بزرگترین پاداش من در این دنیا و آن دنیا شاد کردن مردم است و مردم ما حقشان است که ایام عید را با شیرینی و لبخند شروع کنند.»
بعد از گپ و گفت با سیروس مقدم من هم مثل سایر اعضای گروه کناری میایستم تا ضبط سکانس جارو کردن حیاط توسط شخصیتهای داستان آغاز شود. با شمارش مقدم و آمادگی امیر معقولی (تصویر بردار) ضبط سکانس آغاز میشود. ریما رامینفر (هما) شلنگی در دست دارد و گوشهای از حیاط را آب پاشی میکند، دو قلوها همراه با بابا پنجعلی برگهای زرد روی زمین را جمع میکنند و بازیگر چینی نیز همراه آنها است که در جارو زدن زمین به آنها کمک میکند. این صحنه بدون هیچ دیالوگی ضبط میشود اما بازی علیرضا خمسه مثل همیشه گروه پشت صحنه رابه خنده میاندازد.
علیرضا خمسه «بابا پنجعلی» ازشخصیتهای محبوبی است که انگار نمیشود «پایتخت» را بدون او تصور کرد. علیرضا خمسه میگوید: «شخصیتها در سری سوم «پایتخت» کاملتر شدهاند و به نظرم «بابا پنجعلی» هم ویژگیهایی جدیدی به شخصیتش اضافه شده است. من که خیلی دوستش دارم و امیدوارم مردم هم همین حس را داشته باشند.»
در فاصلهای که گروه در حال تمیز کردن محوطه استخر و باغ هستند، بقیه در زمان استراحتشان تلویزیون را روشن میکنند تا تکرار سریال را ببینند، تجربه دیدن سریال با بازیگران و عوامل پشت صحنه «پایتخت» هم حس جالبی است، بازیگران بیشتر به دنبال آن هستند که ببینند آن حسی که میخواستند در سکانسی دیده شود آیا به چشم می آید یا نه ؟ عوامل پشت صحنه هم به تماشای نتیجه کارشان در قاب تلویزیون نشستهاند.
بعد از دیدن سریال وقتی ریما رامینفر برای گریم شدن میرود چند دقیقهای را با او همکلام میشوم. ریما رامینفر بازیگری است که به قول خودش بازی نکرن برایش آسان است چرا که به همین راحتی حاضر نمیشود در هر کاری بازی کند و وقتی از او میپرسم معیارش برای انتخاب یک کار برای بازی چیست؟ میگوید: «خیلی نمیدانم چه اتفاقی میافتد تا کاری را برای بازی انتخاب میکنم. البته تا حدی هم قضا و قدری است. مثلا وقتی «پایتخت۲» تمام شد نمایشی را به نام «اینجا کجاست» بازی کردم و تصمیم نداشتم کار تصویر بکنم تا اینکه پریسا گرگین بازی در تله فیلمی را به من پیشنهاد دادو من با اینکه معمولا بازی در تله فیلم را قبول نمیکنم، پذیرفتم چرا که پریسا گفت: «قصه این تله فیلم را بر اساس تو نوشتم» و من پذیرفتم کار کنم چون فکر کردم میتوانم کمکی بکنم. برای اینکه در کاری بازی کنم باید حال خوبی داشته باشم و گروه و کار حس خوبی به من بدهد و احساس کنم در آن مجموعه مفیدم. شاید تا حدی کارهایم را غریزی انتخاب میکنم.»
رامین فر که چهارمین تجربه بازیگریش را مقابل دوربین مقدم تجربه میکند میگوید: «همه ما در «پایتخت» سعی میکنیم عقب گرد نداشته باشیم و هر سری یک قدم به جلو حرکت کنیم و نمیخواهیم این احساس برای گروه ایجاد شود که بگوییم ای کاش این سری را نمیساختیم. «پایتخت» هر تعدادی که قرار باشد ادامه داشته باشد من هستم ومی دانم به مرور توقع از ما و سریال هم بیشتر میشود و باید در هر فصل از آن کیفیت کار نسبت به قبل بهتر باشد»
وقتی از ثمینه طاهری که مشغول گریم ریما رامین فر است میپرسم ویژگی گریمهای این مجموعه چیست؟ میگوید: «به هر حال از ابتدا مجید اسکندری گریمی را برای شخصیتهای این سریال طراحی کرد و ما هر بار طبق همان گریم پیش میرویم، اما این ویژگی را دارد که درهر فصل از سریال گریمها پختهتر میشود ومثلا جنس پوست بازیگران دستمان میآید و جالب است که بعد از پخش قسمت دوم سریال بسیاری به ما انتقاد کردند که راکورد موی محسن تنابنده دستمان نبوده و فراموش کردیم. در صورتی که بر حسب داستان رنگ موی محسن تنابنده چندین بار عوض میشود.»
رامین فر، خمسه، دو قلوها و بازیگرچینی که (راحله) صدایش میکنند، برای ضبط سکانس بعد که چیدن سفره هفت سین در خانه است آماده میشوند و با شمارش مقدم هر کدام از آنها یکی از هفت سین را روی میز می چینند. البته ضبط این صحنه چند بار تکرار میشود چون هر بار مقدم ریزه کاریهایی را به شکل اجرای سکانس اضافه میکند.
اما داستان حضور دو قلوهایی «پایتخت» در این سری از مجموعه هم جالب است. به گفته مادرشان نسرین جلیلی، این خانواده در سوئد اقامت دارند و وقتی از چند ماه پیش قرار بر این شد تا این دو قلوها برای بازی در «پایتخت» به ایران بیایند مادرشان هم مرخصی سه ماههای گرفته و دخترانش را به ایران آورده است. او میگوید: «بچهها انقدر این گروه را دوست دارند که بعضی وقتها دلشان به شدت برای تک تک اعضای این گروه تنگ میشود. وقتی قرار بود به ایران بیاییم برای بچههای گروه سوغاتی خریدند و فکر میکنم چیزی که باعث میشود بچهها آنقدر با این گروه احساس نزدیکی زیادی بکنند شکل برخورد آنها با این دو نفر است. آقای مقدم به عنوان سر گروه این کار شیوه درست رفتار با بچهها را میداند. به موقع آنهارا بابت کارشان تشویق میکند و به همان اندازه اگر کار اشتباهی انجام بدهند تنبیه میشوند.»
او میگوید: «بچهها در سوئد مشغول درس خواندن بودند و وقتی دیدم «پایتخت» به حضور آنها نیاز دارند برای مدتی به ایران آمدم، از طرفی بچههای من از اینکه کنار این گروه هستند حالشان خوب است. مردم هم همیشه به ما لطف دارند و فکر میکنم چون آنها را از پنج سالگی دیدهاند و به مرور شاهد بزرگ شدنشان بودهاند حس خوبی به آنها دارند.»
وقتی صحبت به حضور دو قلوها در مجموعه میرسد از الهام غفوری تهیه کننده سریال میپرسم که آیا صحبت دستمزد بالای آنها که تا پیش از ساخت سریال مطرح شده بود درست است؟ او گفت: «تنها مشکلی که ما برای داشتن آنها در این کار داشتیم این بود که بچهها مدتی از درسشان دور میماندند و نیاز بود که در این مدت همراه با کار درسشان را هم بخوانند که پیشنهاد شد معلم سوئدی آنها هم به ایران بیاید اما چون هزینه سفر و اقامت معلمشان در ایران هزینه بردار بود و ما نمیتوانستیم از عهده آن برآییم، خانم جلیلی مادر این دو قلوها به ما لطف کرد و گفت که خودش به آنها درس میدهد. حضور خانم جلیلی کمک زیادی به ما بود و لطف زیادی به ما کرد.»
اما به نظر میرسد چیزی که کار عوامل پشت دوربین این مجموعه را کمی سخت میکند نداشتن فیلمنامه کامل سریال است. مثلا محمود اتحادی جانشین تولید سریال میگوید: «نداشتن فیلمنامه برای گروه کار را سختتر میکند اما همه ما با علاقه کنار هم کار میکنیم و تا حدی هم به این شکل کار عادت کردیم و میتوانیم در کوتاهترین زمان چیزهایی که نیاز هست را فراهم کنیم. شاید هر کارگردانی در فرصت کوتاه حاضر نشود صحنههایی را در مجموعهاش تصویر کند که وقت گیر است مثل صحنه فرو ریختن سقف خانه نقی. اما سیروس مقدم این کار را کرد. ما در آن صحنه سقف سازی کردیم و صحنه بسیار وقتگیری بود اما خدا را شکر که نتیجه کار خوب بود.»
آرش صالحی مدیر تدارکات سریال هم میگوید: «گاهی یک روز قبل متوجه میشویم برای فردا چه چیزهایی نیاز است اما وسائل مورد نیاز صحنه را هر طور هست فراهم میکنیم. اما گروه همدلی خوبی با هم دارند و همین باعث پیشرفت کار میشود.»
سیروس مقدم ما بین کارش گاهی به سراغ کسانی می رود که برای گرفتن عکس یادگاری به لوکیشن «پایتخت» آمادهاند،با آنها گپ و گفتی میزند و عکس یادگاری میگیرد.
خشایارالوند و حسن وارسته کسانی که در نگارش داستان «پایتخت» در کنار محسن تنابنده هستند هم در محل تصویربرداری سریال حضور دارند. از خشایار الوند درباره سرعتی که در نگارش داستان برای تصویر برداری و رسیدن به پخش وجود دارد میپرسم و او پاسخ میدهد: «من تا پیش از این، کار نود شبی انجام دادم و معمولا روند کار به اینصورت است که سریال با ۱۴-۱۵ قسمت آماده شده باید روی آنتن برود و طبیعتا سرعت فیلمبرداری از سرعت پخش کمتراست و خیلی از اوقات پیش میآمد که صبح شروع میکردیم، چند قسمت را مینوشتیم وتصویر برداری میکردیم و موتور سوار یک ربع به یک ربع کار را برای پخش به تلویزیون میبرد. البته نمیدانم شیوه خوبی است یا نه. اما در سریال «پایتخت» سرعت کار به اینصورتی که گفتم وجود نداشت. بههرحال بهتر است که دوستان تصمیم گیر و مدیران با توجه به اینکه میدانند برای نوروز نیاز به سریال داریم از ۶-۷ ماه قبل کارهای اجرایی آن را انجام بدهند و حداقل با متنی آماده گروه شروع به کار کنند. به نظر من درسریال «پایتخت» در این دو فصل اینقدر همه عوامل با هم هماهنگ شدند که نبود فیلمنامه کامل به اندازه کارهای دیگربه کلیت اثر لطمه نمیزند.»
حسن وارسته دیگر نویسنده این سریال هم میگوید: «البته به نظر من در سالهای اخیر، نبود فیلمنامه کامل برای ساخت یک سریال به یک فرهنگ نگارشی تبدیل شده است. بعد از اردیبهشت ماه سال گذشته وقتی آقای ضرغامی تاکید کردند که «پایتخت۳» باید ساخته شود انتظار داشتیم که مراحل ساخت سریال سریع ترپیش برود. یا حداقل قصه نوشته شود اما باز به شتاب دقیقه نود دچار شدیم اما از جهت دیگراین ویژگی در «پایتخت» وجود دارد که ما میتوانیم همزمان با تصویر برداری در فیلمنامه از اتفاقات روز جامعه حرف بزنیم و آنها را در فیلمنامه منعکس کنیم.»
الوند هم در تایید حرفهای وارسته به شوخی میگوید: «من فکر میکنم اصولا ما ایرانیها دقیقه نود کارمان را بهتر انجام میدهیم. در همه زمنیهها هم همینطور هستیم چه صعود به جام جهانی باشد، چه ساخت سریال.»
از خشایار الوند درباره تقسم کار در نگارش فیلمنامه «پایتخت» میپرسم و او میگوید: «خیلی تقسیم بندی دقیقی وجود ندارد. من، محسن تنابنده و حسن وارسته یک تیم بودیم. بخش طراحی کلیتها و قصهپردازی و اینکه سریال از کجا شروع شود و به کجا ختم شود در ذهن محسن تنابنده بود. من و حسن وارسته هم ایدههایی برای تشکیل اسکلت داستان دادیم. برای هر قسمت همه با هم ایدههایمان را مطرح کردیم و ایدهها از فیلتر محسن رد میشد و بعضیها را میپسنید و برخی دیگر را نه. البته این اتفاق دو طرفه بود. بعضی وقتها ما ایدههای محسن را نمیپسندیدم. اما چون حرف آخر را محسن میزد قبول میکردم. نگارش سریال را من انجام میدادم و حسن در تمام این مدت کنار من بود و ایده هاش را در دیالوگ نویسی مطرح میکرد. اما در واقع یک کار تیمی انجام شد و خیلی مرز بندی نداشتیم. محسن تنابنده ایدههای بسیار درخشانی دارد و باید کسانی درکنارش باشند که این ایدهها را بصورت قصه دربیاورند.»
الوند در ادامه صحبتهایش به نکته خوبی اشاره میکند و آن رعایت حقوق نویسندهها در تیتراژ سریالها است او میگوید: «من در این سالها کار تیمی زیاد کردم و به نظرمن چیزی که باید درکار تیمی رعایت شود این است که حق و حقوق آدمها دیده شود. متاسفانه ما در کشورمان این فرهنگ را نداریم که در تیتراژ بنویسیم این آدم ایدهپردازی کرد و یا این نویسنده دیالوگ نویسی کرد. الان میبینید که در مجموعه «شوخی کردم» و در تیتراژ نام گروه نویسندگان به صورت کلی آمده و مشخص نیست هر کس چه قسمتی از کار را انجام داده. نیاز است که این فرهنگ در سینما و تلویزیون ما شکل بگیرد که هر کس وظیفهاش در گروه نویسندگان چه بوده.»
اما نکتهای که در پشت صحنه «پایتخت» به چشم میآید ارتباط خوب و صمیمی گروه با هم است، خصوصا ارتباط دوقلوهای این سریال که بازیگران این سریال را خاله و عمو صدا میزنند.
نسرین نصرتی بازیگر نقش (فهیمه) هم درباره حضورش در سریال «پایتخت» میگوید: «حضور در «پایتخت ۲» برایم شبیه به یک محک بود و ترس کوچکی بابت حضور در کار داشتم. ترس از اینکه نکند تماشاگر این نقش را دوست نداشته باشد اما خوشبختانه بازتابهای خوبی گرفتم و در «پایتخت۳» به بدنه اصلی قصه اضافه شدم. علاوه بر اینکه یکی از آرزوهای من کار کردن با سیروس مقدم بود و سالها پیش زمان ساخته شدن سریال «پلیس جوان» یا «ریحانه» دوست داشتم نقش کوچکی در کارهای آقای مقدم داشته باشم تا زمینه این همکاری در سریال «تا ثریا» فراهم شد و خوشبختانه با گروه همراه شدم.»
وقتی از او میپرسم تسلط خوبی با لهجه مازندرانی دارد و آیا خودش بزرگ شده آنجا است؟ میگوید: «مادرم لاهیجانی است اما تمام تلاشم را کردم تا لهجه را به درستی دربیاورم وخوشحالم که مردم با این سریال ارتباط برقرار کردند.»
ساخت سری سوم«پایتخت»هم به سرانجام رسید،سریالی که مشخص نیست آیا در سالهای بعد هم باید منتظر سری های بعدی آن باشیم یا خیر؟هرچند میزان رضایت مخاطبان از این سریال هم مهم است و آیا مثل سالهای گذشته می تواند زمینه ساز ساخت فصل های بعدی «پایتخت»باشد؟