آقای حاتمی کیا! آن 8 سال کجا بودید؟
عصر ایران؛ مهرداد خدیر- « آقای رییس جمهور! فرهنگ را به مردان بزرگ بسپارید». این سخن ابراهیم حاتمی کیا خطاب به حسن روحانی رییس جمهوری ایران است. همان رییس جمهوری که کارگردان متعهد ما علاقه ای ندارد از دستان او جایزه بگیرد و حالا که وعده اعطای جایژه ویژه ریاست جمهوری عملی نشده در نقد روحانی و وزارت ارشاد و جشنواره بین المللی فیلم فجر سخن گفته است:
«اراده ای هست که از من به عنوان یک فیلمساز وابسته تعبیر کنند و من را وابسته تعریف کنند و علاقه مندند که من از دست رییس جمهور جایزه بگیرم و نه از دست همکارانم. خوب هوش مندی به من می گوید به نام نامی بچه های جنگ، غریب بایستم کنار و جلو نیایم.»
نوشتن درباره این سخنان دشوار است اما شرط اخلاق و انصاف ایجاب می کند نکاتی را مطرح کنیم. دشواری به این خاطر که برخی از فیلم های حاتمی کیا را دوست داریم. با بعضی به ازای هر بار تماشا گریسته ایم. هنوز «از کرخه تا راین» خصوصا در آن سکانس آخر اشک به چشم می آورد.
«بوی پیراهن یوسف » را که می بینی انگار بوی پیراهن یوسف در مشام مان می پیچد و کیست که تحت تاثیر صحنه ای از فیلم آژانس شیشه ای قرار نگیرد که همسر «حاج کاظم» با عملی نمادین بر اقدام او صحه می گذارد. پس این گفتار درباره آثار حاتمی کیا نیست و نویسنده هم منتقد سینمایی نیست و نمی خواهد بگوید همان آژانس شیشه ای را برخی منتقدان کپی برداری از یک فیلم خارجی ( احتمالا بعد از ظهر سگی) می دانند. (یا مثلا این ادعا که فیلم دیگر او - به رنگ ارغوان - بسیار شبیه فیلمی است که پرویز صیاد در سال 58 ساخته بود) .
واقعیت این است که نوعی صمیمیت در فیلم ها هست که شوربختانه در جنس اعتراض های او دیده نمی شود. یعنی هر وقت احساس می کند حقی از خود او ضایع شده صدایش درمی آید و در موارد دیگر نه. انگیزه این نوشتار نیز همین است.کارگردانی که دوست دارد خیلی صادق و خیلی مستقل تصور شود اما هر بار که نظر سیاسی خود را ابراز می کند آدم به یاد دیگرانی می افتد که اتفاقا اصرار ندارند خود را مستقل معرفی کنند.
و درباره رفتار شناسی او که دوست دارد هر جا که هست مورد توجه باشد و همه زبان به ستایش او بگشایند و اگر جایزه ویژه ریاست جمهوری به فیلم «چ» تعلق می گرفت لابد هم وزیر ارشاد یک بزرگ مرد فرهنگی بود و هم جشنواره، شرقی می شد و هم معاونت سینمایی بهترین گزینه بود. پس این گفتار درباره شخصیت سیاسی حاتمی کیاست. همان شخصیتی که دوست دارد پشت فیلم هایش پنهان کند. از این رو جا دارد با این پرسش شروع شود:
آقای حاتمی کیا! هشت سال پیش چگونه بود؟ در آن 8 سال هم به رییس جمهور وقت نامه نوشتید و خواستید فرهنگ را به مردان بزرگ بسپارد؟ یا محمدحسین صفار هرندی و سید محمد حسینی و جواد شمقدری در عداد بزرگان احصا می شدند و نیاز به توصیه حضرتعالی نبود؟! البته نه این که تمام مدت ساکت بوده باشید اما اگر پی گیری و اعتراضی بود به خاطر فیلم « گزارش یک جشن» بود و نه فضایی که حاکم شده بود.
علی جنتی و حجت الله ایوبی مدیران و مجریان سیاست های فرهنگی دولت به حد مقدورند و داعیه بزرگی فرهنگی ندارند اما اگر با اسلاف خود قیاس شوند بعید است کسی با شما هم سخن شود. مردان بزرگ چه کسانی هستند؟ کاش یک نمونه از مردان بزرگ مورد اشاره خود را معرفی می کردید. چون آنانی که برخی بزرگ می دانند در نگاه شما حقیر و غربزده می آیند و به همین خاطر علاقه وافری دارید برای این که وفاداری تان را ثابت کنید هر از گاهی بازیگری با عینک دودی را به تصویر بکشید که راهی جشنواره خارجی است و شما چه قدر به این واژه «جشنواره» حساس اید.
پیش تر گمان می کردیم این آلرژی محدود به جشنواره های کن و برلین و ونیز و جایزه مراسم اسکار است اما اکنون به نظر می رسد این حساسیت به جشنواره داخلی و ملی و بین المللی فجر هم سرایت کرده است. اگر یکی از این جشنواره های خارجی روزی روزگاری شما را هم دعوت کند آیا این همه انزجار از فستیوال های هنری و فرش قرمز فرو می نشیند؟ مگر نه این که اثر را باید بفرستید تا آنگاه بپذیرند.
اگر شما دوست ندارید شرکت کنید گناه کسانی که دوست دارند و اثر می فرستند و احیا نا پذیرفته می شوند و جایزه می گیرند چیست؟
پس چرا برای شرکت در جام جهانی فوتبال این همه ذوق می کنیم یا چرا هر سال رییس جمهور ما به نیویورک می رود و در مجمع عمومی سازمان ملل که جشنواره ای سیاسی است شرکت می کند؟
اگر علاقه ای به جشنواره های خارجی ندارید از جشنواره ملی خودمان چرا انتقاد دارید؟ اگر می گوییم ملی به این خاطر است که آیینی است که همه ساله در سالروز پیروزی انقلاب اسلامی برپا می شود و شمایی که خود را فرزند همین انقلاب می دانید چگونه جشنواره ای منتسب به فجر را انکار می کنید. چرا؟ چون به شما آن جایزه ویژه را که انتظار داشتید نداده اند؟ اگراز سال دیگر یک جایزه ویژه به نام شما ابداع شود رضایت تان حاصل خواهد آمد؟ مردمی بودن نه به جایزه گرفتن است نه نگرفتن. علی حاتمی جایزه نگرفت ولی سعدی سینمای ایران لقب گرفت و مرگ او در سال 75 به ضایعه ملی بدل شد.
آن بچه های جنگ که شما به نام نامی آنها سخن می گویید هم به دنبال جایزه بودند؟ شما که دوست دارید از زبان بچه های «بچه های جنگ» که غریبانه در صحراهای تفتیده جان باختند «عمو ابراهیم» خطاب شوید چه پاسخی دارید؟ اگر یکی از همین بچه های بچه های جنگ به شما بگوید: «عمو! جایزه فقط یک جایزه است. چیزی در حد اسباب بازی و شایسته نیست فیلمسازی که مدعی حمل و ابلاغ همه ارزش های انقلابی و اسلامی است، در طلب یک جایزه خطابه ایراد کند و بزرگی وزیر و متصدیان فرهنگ را با جایزه ای که به او می دهند یا نمی دهند اندازه بگیرد.»
ضمن این که شما کجا غریبانه کنار ایستاده اید؟ کجا جلو نیامده اید؟ شما که در صحن و در صحنه اید! اگر این حاشیه است پس متن کجاست، برادر؟
می گویید دوست دارید از دست همکاران تان جایزه بگیرید. اما آیا آن سینماگر و بازیگری که به دلایلی که من و شما می دانیم 4 سال اجازه کار نداشت همکار شما نبود و نیست؟ آیا یک کلمه درباره آنها گفتید و نوشتید؟ راستی برادر ابراهیم ! آن هشت سال کجا بودید؟
شما که به پاپیون و کراوات بستن احتمالی علی معلم در فلان فستیوال خارجی هم اهمیت می دهید و ادعای او درباره «قیم مآبی» خودتان را با این استناد رد می کنید که او همیشه هست چه دوران احمدی نژاد باشد چه خاتمی و چه روحانی خودتان که از رذیلت بستن پاپیون و کراوات مبرایید و به فضیلت تراشیدن ریش و پوشیدن بلوز آستین کوتاه، پیراسته - و چقدر هم به سیمای تان با آن چشم های رنگی و زیبا می آید - شما ، آری شما در دورانی که به تعبیر حکیم فردوسی «هنر خوار شد جادویی آمد پدید» کجا بودید؟
گیریم که حسن روحانی بخواهد به توصیه شما عمل کند و به جای علی جنتی یک «بزرگمرد فرهنگی» را برای وزارت ارشاد در نظر بگیرد یا منظورتان نه آقای وزیر ارشاد که معاون سینمایی او بوده باشد. گزینه مورد نظر شما کیست که از سد پایداری های مجلس هم بگذرد؟ هر چند که در نگاه این نویسنده همین وزیر و همین معاون سینمایی یا رییس سازمان سینمایی بهترین گزینه های موجودند و این را سینماگر سرشناس فرانسوی (ژان کلود کاری یر) که به خاطر همسر ایرانی اش زیاد به ایران سفر می کند نیز در تازه ترین گفت و گو با یک مجله معتبر هنری نیز با ذکر نام و تمجید صریح از حجت ایوبی گفته است.
اگر جواد شمقدری دوباره سکان سینما را در دست بگیرد و در خانه سینما را باز گل بگیرد خوب است؟ راستی وقتی سینماگران در اعتراض به تعطیلی خانه سینما اعتراض و ابراز نظر می کردند کجا بودید؟
شما می گویید مدیران جشنواره فجر الگویشان را «از آن ور آب می گیرند و درگیر رد کارپت اند.» شما یک «الگوی این ور آبی» معرفی کنید.مگر 8 سال فرصت نداشتید معرفی کنید. خوب چرا معرفی نکردید یا دوستان تان معرفی نکردند؟
سینما یک هنر جهانی است. زبان بین المللی است. زبانی است برای گفت و گوی آن ور آبی ها و این ور آبی ها. می گویید «به افکار و تفکر شرق باید توجه کرد». اما اتفاقا برخی از همفکران سیاسی شما که مدعی سینمای دینی اند یا در غرب (دانشگاه کلمبیا) درس خوانده اند یا تحت تاثیر افکار «مارتین هایدگر» غربی اند. منظورتان از شرق هم که قطعا مارکسیست های روسی و مائوئیست های چینی نیست. برویم از چین و هند و بالیوود آن که در شرق عالم هستند الگو بگیریم راضی می شوید یا باز مشروط به این است که جایزه ویژه را بدهند به خود شما و نه دیگری؟
برادر، شاکر باش نه شاکی. در یک رقابت برابر که همه کارگردانان خلاق و صاحب ذوق ایرانی امکان نمایش فیلم های خود را در یک مسابقه داشته باشند شما تنها یکی هستی از خیل دیگران. آنگاه نه جایزه ویژه که جایزه عادی هم برای شما افتخاری بزرگ و شاید دست نیافتنی باشد.
جنس فیلم های شما البته طوری نیست که به مذاق داوران کن و برلین و اسکار خوش بیاید. اما این به معنی آن نیست که عباس کیارستمی و اصغر فرهادی که جایزه گرفته اند جیره خوار آنهایند و تنها شما حق دارید به نام نامی بچه های جنگ سخن بگویید. خدای ناکرده این ذهنیت پدید می آید که رشک می برید و این در شان کسی که به سینمای اجتماعی با مضامین دفاع مقدس وفادار مانده نیست.
آقای حاتمی کیا ! نویسنده این سطور درباره ماجرایی که شما به فیلم تبدیل کرده اید نه حالا که 33 سال پیش و از زبان شهید حسین اسلامیت نکته ها شنیده است. او البته نه در پاوه که دو سال بعد در خرمشهر به شهادت رسید. پس اگر نخورده ایم نان گندم دیده ایم دست مردم و اتفاقا اگر روایت او را از صحنه ای که هلی کوپتر جایی برای انتقال همه بچه ها نداشت بازمی گفتم فیلم شما واقعی تر هم می شد.
غرض اما اینها نیست. این است که شما می خواهید دو گانه بازی کنید. هم نقش یک اصول گرای منتقد دولت اعتدال گرا را که از مواهب مادی و معنوی هم برخوردار می شود و هم نقش یک فیلمساز مستقل را اما گاهی میان این دو تناقض و تعارض پدید می آید.
بازگردیم به توصیه تان به رییس جمهور که سپردن امور به بزرگان فرهنگ است. اتفاقا نیازی نیست فرهنگ را به مردان بزرگ بسپارند. بلکه نیاز است تشکل های مستقل فرهنگی و تولید خلاقانه و دور از گزند سانسور را به رسمیت بشناسند و هر که چنین کند بزرگ است. اتفاقا نیاز است که مدیران ارشاد در امور فرهنگی داعیه و سلیقه خاص نداشته باشند و به همان امور اداری و پشتیبانی سرگرم باشند که طی 4 سال گذشته دیدیم حاکمیت یک سلیقه چه بر سر امکان تنفس هنری می آورد.
حاتمی کیا می خواهد دیده شود اما با اعلام کنار ایستادن و این هم نوعی تواضع است. از بازیگر مشهوری در فستیوال سینمایی پیش از انقلاب پرسیده بودند بهترین بازیگر دنیا کیست؟ پاسخ داده بود:« جواب نمی دهم چون از تواضع به دور است!». کارگردان خوش سیمای ما هم دوست دارد جایزه بگیرد اما با اعلام این که دوست ندارد جایزه بگیرد. دوست دارد روابط خود را با یک طیف سیاسی حفظ کند اما چون می داند به محبوبیت او لطمه می زند خود را تنها سخنگوی بچه های جنگ معرفی می کند. اما مگر جنگی که 300 هزار شهید و 500 هزار جانباز و 70 هزار آزاده بر جای گذاشت محدود به یک یا دو قشر بود؟
گفته بودم درباره حاتمی کیا نوشتن دشوار است. خاصه اگر بعضی از فیلم های او را دوست داشته باشی و بیش از آنها بازیگر فیلم های او- پرویز پرستویی- را که او نیز برادر شهید است اما نان نام برادر نمی خورد و پای صنف و شرافت حرفه ای که در میان بیاید ذره ای کوتاهی نمی کند.
معیار بزرگ بودن وزیر ارشاد و معاون او جایزه دادن و ندادن به حاتمی کیا نیست که چون جایزه ویژه ریاست جمهوری نرسد، صدایشان درآید.
تصور کنید حاتمی کیا نه به خاطر جایزه ویژه خودش که به دلیل مسایل و مصایبی که برای برخی فیلم های دیگر پدید آمد و هنوز هم ممکن الوقوع است اعتراض می کرد. مقبول تر نبود؟
گذشته از همه اینها. برادر! با زبان فیلم وسینما حرف بزن. نیاز به سخنرانی نیست. فیلم ساز، فیلم می سازد که با زبان فیلم سخن بگوید. این همه عداوت یا ناخرسندی از جوایز بین المللی سینمای ایران آیا در شان یک هنرمند مستقل است؟
راستی آقای حاتمی کیا! نکند دل تان برای جواد شمقدری و ارشاد دوره احمدی نژاد و تحقیر هنر و هنر مند تنگ شده است؟ ما که باور نمی کنیم.
زیرا بچه پامنار و بچه جنگ باید لوطی تر و خویشتن دارتر و بی اعتناتر به زخارف دنیوی باشد. تفکر شرقی به مدارا ست. به درک شرایط ویژه علی جنتی که هم باید رضایت محمود دولت آبادی را فراهم آورد و هم حمید رضا رسایی را. تفکر شرقی به روحیه شرقی در ابراز خوش حالی از موفقیت دیگران و نه رشک بردن است. وگرنه کیست که نداند سینما هنر- صنعت- تجارتی غربی است؟
اصل موضوع از دست نرود. می خواهم بپرسم آقا ابراهیم! هشت سال گذشته کجا بودید؟ اگر از دست رییس جمهور مورد وثوق همکاران تان هم جایزه بگیرید نه که افتخاری از شما کاسته نمی شود که می توانید ببالید.
راستی! کاش به جای خیلی از این حرف ها کمی از سخنانی را که در قالب دیالوگ بر زبان بازیگران تان می گذارید بازگو کنید.