مورد عجیب ولی واقعی :حمل جسد با اتوموبیل شخصی!

پارسینه: عرشیا می گوید راهی جز این نبود. پدر همیشه می گفت دوست دارد در خاک زادگاهش دفن شود. برای پیگیری و رسیدگی به امور قانونی مجوز برای خروج از شهر زمان نداشتیم و مردم در شهر پدری، منتظر رسیدن جنازه بودند...


***

پیگیری امور انتقال جسد از شهر تهران به سایر شهرستانها ظاهرا پروسه پیچیده و زمان بری دارد. مشکلات خانواده عزادار، محدودیت های زمانی هماهنگیهای مراسم تشییع و عزاداری و ناخوش احوالی خاندان متوفی، در شرایط سختی که بر آنها می گذرد، تنها بودن همراه متوفای شهرستانی در پایتخت و نا آشنایی و ناتوانی این همراه برای رسیدگی به امور اداری خروج جسد از پایتخت و انتقال آن به شهرستان، و از همه مهمتر هزینه ی گزاف و وحشتناک انتقال جسد با آمبولانس به شهرستان، همه و همه دست به دست هم می دهند تا راهی برای انتقال جنازه هایی که قرار است در شهرستان دفن شوند جستجو شود.

ر

عکسها تزئینی است



***

عرشیا خوشحال است. پدر آرزو داشته در خاک زادگاهش دفن شود و عرشیا و برادرانش در شرایط سخت و تالم روحی که داشته اند توانسته بودند تصمیم فوری برای یافتن راهی بدون عبور از پروسه ی قانونی پیدا کنند. لباسهای رسمی پدر (به جنازه ی سرد و رنگ پریده ی پدر) پوشانده می شود. کلاه مرتبی روی سر بی تعادلش می گذارند و تا روی پیشانی پایین می کشند.

عینک بزرگ پدر را آرام روی چشمانش می نهند و جنازه ی پدر را روی صندلی عقب به زحمت می نشانند.  صادق و رحیم سریع دو طرف پدر می نشینند و محکم شانه به شانه ی او می نشینند و گردن پدر که به هر سو فرو می افتد با بالش سفری ثابت نگه داشته می شود. پراید به سمت خروجی شهر حرکت می کند و پسرها به هنگام عبور از معابر مورد رصد و احتمال شناسایی جسد، به نشانه ی علاقه و خستگی توامان سرشان را (هر دو) روی شانه های پدر می گذارند و ادای خفته بودن بر شانه ی پدر را بازی می کنند تا گردن جنازه ی پدر به این سو و آن سو نلغزد و شکی برنیانگیزد و به سلامت جنازه ی پدر را تا زادگاهشان برسانند.

و بالاخره با همراهی پسران، پراید با امانتداری کامل، جسد را سلامت به زادگاهش رساند.

***

به گزارش پارسینه، بنظر می رسد پروسه ی وقت گیر و پرفشار انجام مقدمات خروج متوفی از پایتخت، مسیر را برای عبورهای آسان و بی خبر سوق داده و در بسیاری موارد خانواده ی متوفی، از اقدام خروج بدون مجوز از شهر ناچارند. شاید بد نباشد مسولان در این زمینه اقدامی کنند و بازنگری در این امر شود تا اگر راهی برای اختصار این روند امکانپذیر باشد، در این زمینه تدبیری به نفع تسهیل این امر و سهولت انجام امور اداری این انتقالات و تسهیلی برای خانواده های غیرمتمکن جهت هزینه های انتقال در نظر گرفته شود.

+159
رأی دهید
-7

قهوه تلخ - منجستر - انکلستان
خدا رحمتش کند روحش شاد،،،،
جمعه 4 بهمن 1392 - 12:10
shirzan e irani - استکهلم - سوئد
روحش شاد، کار خوبی کردند، وقتی بلا نسبت تو اون مملکت سگ صاحبش رو نمیشناسه و فقط حکومت در زمان پاچه گیریرمردم حاضر به یراقه ، هر شهر وند خود بأید قانونی که می خواهد را اجرا کند، البته قانونهایی در شان انسان وگرنه قانون ضد انسانی و قانون جنگل تا دلمان بخواهد إز سوی حکومت اعمال میشود و جامعه إز ان اشباع است.
جمعه 4 بهمن 1392 - 16:01
perser68 - فلوریدا - امریکا
تو همین غرب بی‌بند و بار به قولی‌ برای یه جسد انقدر احترام قائل میشن که آدم هاج و واج میمونه!اینم از لطف بی‌ اندازه حکومت ضدّ مردمی که فقط به فکر جیب خودشه!!!اون مزدور خامنه‌ای جلاد که تو یمن کشته شده هم همینجوری به خاک سپرده شد!؟فرق این دو جسد چی‌ بود؟یکی‌ مزدور بود و یکی‌ آدم معمولی!
جمعه 4 بهمن 1392 - 16:27
عقاب سرخ - پرسپولیس - پرشیا
چرا این مرده کفن پیچ شده اینقده کله گنده هست
جمعه 4 بهمن 1392 - 17:35
حسین آلمان - مانهایم - آلمان
perser68 - فلوریدا - امریکا.درست است که توی ایران کارهارو خیلی مشکل میکنند ولی اینکه شما میگویید توی غرب برای جنازه ارزش قائلند صحت ندارد من برای حمل جنازه پدر همسرم که برای دیدن به آلمان آمده بود و متعسفا اینجا درگذشت 6000یورو به مقصد رومانی پول پرداخت کردم
جمعه 4 بهمن 1392 - 22:31
ehsanusa - تهران - ایران
همچین هم عجیب نیست. من بابا بزرگم سال 1355 فوت شد و جسدش رو شبانه به زادگاهش در اطراف تهران منتقل کردیم. البته قدش کوتاه بود و روی پای مادر بزرگ، خاله و مادرم که رو صندلی عقب نشسته بودند خوابوندنش و بردنش...!!! روح همه اموات شاد...!!! همۀ بچه ها و نوه نتیجه ها دوستش داشتن و گریه میکردن براش.. کسی هم نمیترسید...!!! الآن فکرشو کردم خنده ام گرفت. یادش به خیر...!!! مردم اون موقع ها زیاد سخت نمیگرفتند...!!!
شنبه 5 بهمن 1392 - 02:32
perser68 - فلوریدا - امریکا
حسین آلمان - مانهایم - آلمان. اولا برای این واقعه متاسفم.دوماّ قصد بی‌ احترامی ندارم،پدر همسر شما احتمالا پاسپورت ایرانی‌ داشت و برای دولت آلمان یه غریبه به حساب می‌اومد،سوماً من بیشتر منظورم آماده کردن جسد تو رختخواب تو خونه سالمندان و انتقالش به سرد خونه و دفنش بود!فکر می‌کنم در مورد این آقا ،خانواده اون اگه تو کشوری شبیه آلمان زندگی‌ میکردن و به اندازه زحمت و کاری که میکشن حقوق میگرفتن،حتما حاضر میشدن مبلغی رو به اداره مربوطه بپردازند و با یه احترام درخور پدر رو به زادگاهش انتقال بدن!و در آخر تو ایران کارها رو خیلی‌ مشکل نمی‌کنن،بلکه ادامها رو زنده زنده میخورن((:-) بدرود
شنبه 5 بهمن 1392 - 02:00
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.