رمزگشایی از معمای دهه ۶۰ ورزش ایران؛ پرویز دهداری
پرویز دهداری (چپ) پس از افزایش فشارها از سوی مطبوعات از سرمربیگری تیم ملی ایران کنار رفت و رضا وطن خواه (راست) هدایت تیم ملی را بطور موقت بر عهده گرفت
مهدی رستمپور
خبرنگار و مفسر ورزشی
آذرماه، سالگرد درگذشت پرویز دهداری است. تنها سرمربی تاریخ تیم ملی فوتبال ایران که انصراف نداد، اما برکنار هم نشد. یک ریال حقوق و حق ماموریت نگرفت. هرگز هم در ورزشگاه آزادی تشویقش نکردند.
مردی که از دهه ۳۰ به عنوان بازیکن و کاپیتان تیم ملی تا دهه ۶۰ که برای دومین بار سرمربی تیم ملی شد، هرکجا بود، اتفاقاتی رقم زد تا بخشی از دفتر تاریخ فوتبال ایران را بنویسد. چهره دورانساز شاهین پیش از انحلال، اولین سرمربی پرسپولیس، سرمربی تیم گارد و سپس هما، سرپرست صنعت نفت آبادان و تیم ملی امید، همچنین مدیر باشگاه شاهین و سرانجام مدیر فنی بنیاد شهید.
این گزارش اما صرفاً به وقایع نگاری زمستان ۱۳۶۴ تا زمستان ۶۷ اختصاص دارد. سلسله ماجراهایی که دهداری را از نگاه مسئولین ورزش و برخی صاحب نظران فوتبال، به عنوان «نماد مربی ایرانی» در این رشته تثبیت کرد. سه سالی که ایران فقط یک بار در ورزشگاه آزادی بازی کرد و در همان یک بازی هم او بین دو نیمه گلوله برفی خورد.
نه مانند «پروین بکنبایر»، سلطان نیمکت پس از انقلاب بود و نه «حشمت خان» پیش از انقلاب. درجه «ژنرالی» مربیان عصر جدید را هم نداشت. با یک اسم خیلی ساده که به معنای واحد اداره یک روستاست: دهداری.
نظیر این اتفاق برای بازیکنان آن مقطع سه ساله هم رخ داد. اکثر سرخابیها به لقب رسیدند. از وحید قلیچ که «وحید ژان ماری فاف» بود تا «مجتبای برمه» (محرمی)، «سعید راکی» (نعیمآبادی)، «پنجعلی بارهسی»، «حسین عبدی پله»، «کرمانی بهبهتو»، «فرشاد مارادونا»، «سرخاب ۳۰ ثانیه» و «صمد سرطلایی».
اما سیروس قایقران کاپیتان تیم دهداری که از شهرستان میآمد و عضو پرسپولیس یا استقلال نبود، نه لقب فرنگی داشت و نه منتسب بود به هیچ ستاره خارجی. او خودش لقب شد برای نسلهای بعدی. حتی اسمی مستعار برای ورزشگاه انزلی.
چگونه سرمربی شد؟
«هرگز در یک همچین نظام ورزشی نه حاضرم اسمم مطرح باشد، نه مصاحبه میکنم و نه اصلاً دوست دارم فعالیت کنم.» این جملههای تند که با معیارهای انقلاب شش ساله و نونهال اسلامی، آتشین به نظر میرسد را دهداری چند روزی قبل از پذیرش سرمربیگری تیم ملی، در پاسخ به درخواست مصاحبه پرتیراژترین نشریه ورزشی وقت گفته بود.
کاظم رحیمی، همبازی و دوست قدیمی دهداری، از سنین دبستان رفیق سیداحمد خمینی بود و هر دو عضو تیم شاهین قم. سیداحمد خمینی حتی پیش از انحلال شاهین تهران دو هفته در تمرینات این تیم شرکت کرد که به خاطر دیر رسیدن به تمرینات، پرویز دهداری عذر او را خواست.
اما ارتباط رحیمی با دهداری و رحیمی با بیت آیت الله خمینی همچنان برقرار ماند. پس از انقلاب، سیداحمد خمینی درباره دهداری با میرحسین موسوی صحبت کرد تا موسوی نیز اسم سرمربی جدید تیم ملی را به احمد درگاهی رئیس ۳۰ ساله سازمان تربیت بدنی ابلاغ کند.
این نخستین ماه فعالیت درگاهی بود در کابینه دوم میرحسین موسوی. دیدگاه نخست وزیر، توسط او به نصرالله سجادی رئیس وقت فدراسیون فوتبال منتقل شد. درگاهی، در سایهترین مدیر ورزشی پس از انقلاب، دو دهه بعد در پاسخ به سئوالی در مورد مهمترین شخصیت ورزشی دوران چهارسالهاش گفت: دهداری. سجادی هم امسال در سالگرد دهداری، یادداشتی ستایش آمیز نوشت.
سیداحمد خمینی در ملاقات با مسئولین سازمان تربیت بدنی، مدیریت دهداری را «تحسین برانگیز» دانسته بود. پیش از انتخابات ۸۸ سایت قلم نیوز گزارشی از سعید فائقی، عضو کمیسیون ورزش ستاد انتخاباتی موسوی منتشر کرد.
سعید فائقی در یادداشت خود از پیشنهاد موسوی برای استفاده از پرویز دهداری در سمت سرمربیگری تیم ملی فوتبال نوشت. به زعم آقای فائقی، اهمیت پیشنهاد موسوی در این بود که «دهداری متهم به طرفداری از یک تفکر خاص بود که با تفکر حاکم بر جامعه همخوانی نداشت.»
دهداری با چنین پشتوانهای به فوتبال بازگشت. آنها که او را انگلیسی، تودهای و طاغوتی خوانده بودند، حریف حامیانش نمیشدند. او نه فقط با اختیار تام آمد که سرمربیان بقیه ردهها را هم برگزید.
امروز با سه دهه فاصله، پیداست که دخالت مستقیم سیاست در فوتبال، زمان مناسبی رخ داد. هنگامی که فوتبال ملی وضع خوبی نداشت. دوران تحریم جام جهانی، واگذاری ورزشگاهها به ستاد تدارکات جنگ و اسکان جنگزدهها، فقدان لیگ سراسری و اکراه مقامات سیاسی از حرف زدن درباره فوتبال.
البته این دخالت، از تکریم موقعیت متداخل شخص دهداری و فوتبال محتضر ایران نرفت. زیرا حتی هزینه سفر تیم ملی نیز از دویست هزار تومان کوپن گوشتی تامین شد که مهندس کلانتری وزیر کشاورزی داده بود.
بحران سئول
تیم ملی در ۱۹۸۶ سئول که به استعفای بازیکنان انجامید
پس از بازیهای آسیایی ۱۹۸۶ سئول، چهارده بازیکن تیم ملی فوتبال استعفا میدهند. هرچند مسابقات به پایان رسیده بود و استعفا بعد از ماموریتی که تمام شده، اقدامی است بی معنا.
گفته می شود که ایده طرح استعفا متعلق به محمد پنجعلی بود که طاقت نیمکت نشینی حسین مسگرساروی بازیکن نساجی را نداشت. سختگیریهای انضباطی و اصرار افراطی بر اجرای مسائل اخلاقی توسط رضا وطنخواه دستیار دهداری، مهمترین دلیل استعفا عنوان شد. گرچه برخی از خود بازیکنان مستعفی نیز در گزارش به نهادها، همان کردند که خود از آن شکایت داشتند!
ابراهیم افشار در این باره مینویسد: «در شب استعفایشان، دهداری را به خاطر غنچههای گل رزی که نصرالله سجادی سرپرست تیم خریده بود به مارگرت تاچر وصل کنند؟ یعنی افترا و تهمت و برچسب تا این قدر ظالمانه؟»
استعفا تداومی نداشت. ابتدا فتحآبادی و سپس احمد سجادی، فنونیزاده، ابطحی و عربشاهی استعفا را پس گرفتند. وقتی برگشتند، دهداری به یکی از آنها گفته بود دفعه بعد که حرکتی از همبازی هایت دیدی، اگر به خودم بگویی تا مسئله را در تیم حل کنم بهتر است تا اینکه بروی گزارش بدهی!
فرشاد پیوس نیز همراه با مربیاش اردشیر لارودی نزد دهداری رفت و با عذرخواهی، به ترکیب تیم ملی برگشت. بعداً ناصر محمدخانی گفت: «آقای دهداری آمد و گفت ناصر تو ۲۷ سال بیشتر نداری. در تیم ملی بمان و کاپیتان باش. اما قبول نکردم و چه اشتباه بزرگی کردم.» مرتضی یکه هم گفت اگر زمان برگردد، دست دهداری را میبوسم و میگویم هر چه شما بگویید.
کیهان ورزشی و گلولههای برفی
روز بازی دوستانه با ژاپن در ۳۰ دی ۱۳۶۷، مرگ تدریجی دهداری آغاز شد. تیم ملی پس از سه سال در آزادی بازی داشت! خصمانهترین بازی دوستانه در تاریخ فوتبال ایران. او که تیم جوانش فقط یک ماه قبل، ناباورانه در جام ملتهای آسیا سوم شده بود، جای تشویق، در امتداد بازی شعاری نشنید مگر «دهداری، اَه اَه».
رویکرد کیهان ورزشی به پرویز دهداری به سه دوره متفاوت تقسیم میشود. دوره اول، میانه دهه ۴۰ و تقابل دهداری با دکتر اکرامی بنیانگذار شاهین که مهدی دری سردبیر وقت، حامی بی چون و چرای دهداری بود.
دوره دوم در میانه دهه ۶۰، پیشاهنگی کیهان ورزشی در حلقه بزرگ منتقدان دهداری. دوران سردبیری بهروز صحابه و سپس جعفر محتشمی.
دوره سوم نیز از دهه ۷۰ تا امروز در دوران سردبیری محمدسعید مدنی. تجلیل جایگاه دهداری به عنوان الگویی برای مربیان فوتبال.
ابراهیم افشار در توصیف فضای رسانهای آن سه سال نوشته: "اگر مطبوعات آن دوره را ورق بزنید خواهید دید که غیر از چند جوان زپرتی در حد خودم، همه او را میکوبیدند. اصلا امانش نمیدادند. تماشاگرانی که فقط در سکوهای امجدیه و آزادی احساس راحتی میکردند و دوست داشتند ناکامی اجتماعیشان را با فوتبال برطرف کنند، طبیعی بود که مقابل انقلاب اخلاقی او و مانیفست ضد بازیکن سالارانهاش کم بیاورند."
جام ملتهای ۱۹۸۸ که تمام شد، "یادداشتهایی از جام نهم"، هر هفته منتشر میشد. در چهارمین شماره از این یادداشتها، به دهداری نهیب زده شد که از "جهل مرکب" بیرون بیاید زیرا "تیم ملی ضعیفترین و بی کلاسترین بازیهای سی سال گذشته را به نمایش گذاشته. نمایش از نوع هندی. بازیکنها همه ناتوان بودند و مطمئن هستیم عمر ایشان با پایان دوران مدیریت کنونی تیم ملی، به سر خواهد رسید."
البته این پیشبینی غلط بود و آن تیم ضمن قهرمانی در بازیهای آسیایی پکن، حتی نمایندگانی در جام جهانی ۱۹۹۸ داشت. فریدون شریبانی نویسنده وقت این نشریه میگوید تحریریه یک دست نبود و دیدگاهها و گرایشات مختلفی وجود داشت.
در تفسیر بازی ایران و عربستان و گل مرتضی کرمانی مقام که به باور اغلب کارشناسان داوری صحیح بوده، این مجله باز هم در گزارشی بی امضا با رد این موضوع و اشاره به اعتراض دهداری به جورج کورتنی داور انگلیسی نوشت: "به راستی مربی تندخوی ایران چه توجیهی میتواند برای این حرکت زشت و غیر انسانی، نااهلانه و غیراخلاقی داشته باشد و کمبودهای فنی و شخصیتی خود را متوجه دیگران سازد؟".
تاثیر کیهان ورزشی در آن مقطع، از برنامه ۹۰ امروز هم بیشتر بود. این مجله پس از بازی دوستانه با ژاپن نوشت که دهداری سرش را زیر برف خودفریبی فرو کرده، او عامل بی ارزش شدن ارزشهاست و چون خودخواه است و تنگ نظر، "لذا، بر مسئولین امر است تا هرچه زودتر مانع فروریختن ارزشها شوند و کار را به کسانی بسپارند که پاسدار ارزشهایند."
مطلبی هم به عنوان نامه وارده چاپ شد که اگر زودتر در آزادی بازی داشتیم، تهرانیها خیلی زودتر از خجالت دهداری در میآمدند. "دهداری تصور میکند بالاترین موجودی است که خداوند خلق کرده. دهداریها باعث شدند جوانان ما از وطن فراری شوند و تجربیات خود را در اختیار بیگانگان قرار دهند."
سجادی، سنگری که فرو میپاشید
احمد سجادی در تلخترین روزهای دهداری، دروازهبان او بود. سه روز سخت برای دهداری که هر سه روز هم او توی گل ایستاد. بازی با کره جنوبی در بازیهای آسیایی سئول و عملکرد ضعیفاش در ضربات پنالتی، باز مسابقه با کره جنوبی در جام ملتهای ۸۸ که وقتی سه گل خورد، دهداری ناگزیر شد در جریان بازی عابدزاده را به زمین بفرستد و سپس در آخرین روز سرمربیگری دهداری نیز او توی گل ایستاد و در جریان ثبت هر دو گل مقصر بود.
اگر از مصدومیت شدید عابدزاده مقابل تایوان در مسابقات مقدماتی جام جهانی ۱۹۹۴ که تعویضی اجباری بود، همچنین بیرون کشیدن تاکتیکی نیما نکیسا مقابل عربستان در نیمه نهایی جام ملتهای ۹۶ بگذریم، تعویض سجادی با عابدزاده در جام ملتهای ۱۹۸۸، آخرین باری است که دروازهبانی در یک بازی رسمی تیم ملی ایران به خاطر عملکرد ضعیف، جای خود را به دروازهبانی دیگر داده است.
محمد تقوی که آن روز بازی کرد، میگوید: "با اتمام مسابقه، مسئولین به دهداری گفتند که از سمت جایگاه به رختکن نرود زیرا مردم عصبانی هستند. اما پرویز خان گوش نکرد. وقتی به پلهها رسید، ناگهان شعارهای جمعیتی که در جایگاه بودند، قطع شد. کاریزمای او همیشه مخالفینش را هم جذب میکرد."
پرسشی که منتقدان دهداری پاسخ ندادند، دلیل سکوت آنها درباره سرمربیگری موقت رضا وطنخواه است. گویی علت مخالفت آنها فقط وجود خود دهداری بود و در هراس از احتمال بازگشت دهداری، حاضر به تایید هر گزینهای بودند.
احمد درگاهی در نشست خبری دهه فجر ۶۷ درباره اهانت به دهداری در بازی با ژاپن گفت: "گاهی بی آلایشی تماشاچیها مورد هدف منافع باشگاهی قرار میگیرد و شایستگیها ناشایسته جلوه داده میشوند. تیم ملی با کوتاهترین اردو و نازلترین تدارکات، بهترین نتیجه بعد از انقلاب را گرفته. شایسته نبود برخی رسانهها در حالی که تیم ملی در حال بازی است، بدون اخلاق، به تخطئه مربیان بپردازند."
دهداری چگونه کنار رفت؟
محمدرضا پهلوان، رئیس وقت فدراسیون فوتبال، ماه گذشته مهمان شبکه دوم تلویزیون ایران بود. او خود را حامی دهداری معرفی کرد و اینکه آینده نشان داد که او اشتباه نمیکرده. پهلوان اما چنانچه آن موقع کیهان ورزشی هم به کنایه نوشت، خود گزینهای بود حاصل توافق دهداری و کاظم رحیمی. اداره امور وقت فدراسیون نیز بیشتر زیر نظر مهدی خبیری، دبیر وقت فدراسیون و برادر حبیب خبیری بود.
دهداری بعد از بازی با ژاپن استعفا نداد. تیم ملی باید آماده بازی در مقدماتی جام جهانی ۱۹۹۰ میشد. توپخانه کیهان ورزشی در میدان توپخانه فعال بود و در گزارش تمرینات تیم ملی نوشت: "دریغ از چند قطره عرق. بازیکن باید در پایان تمرین چند کیلو کم کند، اما بازیکنان ما پس از تمرین که روشنتر بگوییم تفریح بود، خشک بودند. پنداری قرار است برویم مهمانی یا سیزده بدر و با آدمکها بازی کنیم. آخر تمرین اگر وزنشان میکردیم، نسبت به شروع تمرین، وزنی اضافه یافته بودند!"
دهداری با اعلام بیماری، از همراهی تیم ملی برای بازی با تایلند صرف نظر کرد اما از اصول خود دور نشد. اصولی گاه غریب در فوتبال جهان. مثلاً در کاتماندو مقابل نپال که تعویضهایش را انجام داده بود، وقتی مرتضی کرمانیمقام دو بار به بازیکن حریف لایی انداخت، او را بیرون کشید و تیمش را ۱۰ نفره کرد! به کرمانیمقام گفته بود: میتواند بازیکن را دریبل بزند اما حق تحقیر ندارد.
او که تاوانی سخت داده بود برای میدان دادن به نسل ۲۰ سالههایی مثل عابدزاده، در آخرین مصاحبه و پیش از سفر تیم ملی به تایلند، همان مسافرتی که خودش همراهی نکرد، گفت: »درست که عابدزاده سرباز است اما ژاندارمری مساعدت داشت. با اینحال خودش نیامد تمرینات و چون تیم ملی وابسته به شخص نیست، من عابدزاده را خط زدم.»
عابدزاده را خط زد، اما چون خودش دیگر سرمربی تیم ملی نبود، سعید عزیزیان ۴۸ ساعت قبل از اعزام خط خورد تا عابدزاده بدون تمرین، با تیم ملی راهی تایلند شود و در تیمی که هدایتش را رضا وطنخواه برعهده داشت، درون دروازه بایستد.