رمزگشایی یک صدای زنانه در گم‌شدن 18 ساله پزشک

روزنامه ایران : صدای ضبط‌شده نامادری می‌تواند گره‌گشای راز 18 ساله گم‌شدن یک پزشک سرشناس تهرانی باشد.پسر خانواده که پدر و برادرش را در حوادثی مرموز از دست داده است می‌خواهد کلید این معمای پیچیده را به‌دست آورد.


صدای ضبط‌ شده


پسر: مامان تو را به خدا بگو بابا چی شده!؟
نامادری: می‌دانم بابایت چی شده، آره می‌دانم، بابایت را برده‌اند و کشته‌اند، جسدش دستم نیامد. می‌دانم چی شده ولی دم مرگم به‌ شما می‌گویم!این گفت‌وگوی تلفنی ضبط‌شده مربوط به پسر پزشکی است که پدرش 18 سال پیش به طرز نامعلومی ناپدید شد. وی برای رازگشایی از این معما 13 دقیقه با نامادری‌اش تلفنی صحبت کرد و موفق شد سرنخ‌هایی از سرنوشت پدرش بیابد و در اختیار بازپرس ویژه قتل پایتخت قرار دهد.


پرونده خاک‌خورده


جمال‌الدین حاجی‌لو پس از ناپدید شدن عجیب پدرش سال‌ها به دنبال آن بود که چه بلایی سر وی آمده است و در طول این 18 سال پا پس نکشید و با پیگیری‌هایش از دادسرای امور جنایی نگذاشت پرونده پدرش بسته شده و خاک بخورد.بازپرس بخشوده با شنیدن ادعاهای این پسر جوان دستور داد تیمی از پلیس دست به تحقیقات گسترده‌ای بزند.


سرنوشت یک پزشک


جمال‌الدین که باور نمی‌کند پدرش گم شده و اعتقاد بر این دارد وی قربانی توطئه‌ای از پیش طراحی شده است به شوک می‌گوید: پدرم 20 مهرماه سال 74 به طرز عجیبی گم شد، آن زمان 17 سال داشتم و شاهد اختلاف‌های پدر و نامادری‌ام بودم.فرنگیس همسر دوم پدرم بود و من 3 خواهر و یک برادر ناتنی داشتم. پدرم همیشه با نامادری ام اختلاف و درگیری داشت و گاهی می‌شد وی 10 روز از خانه بیرون می‌زد و به خانه نمی‌آمد، البته این قهر کردن‌های پدرم، واکنشی را از سوی نامادری‌ام در پی نداشت و وی اهمیتی به این رفتن‌ها نمی‌داد.
وی افزود: روز 20 مهرماه آن سال من همراه دوستانم بیرون رفته بودم و هنگامی که به خانه آمدم نامادری‌ام ادعا کرد پدرم را تا کنار اتوبان همراهی کرده و وی گفته که تو به خانه برگرد و من خودم پس از دقایقی برمی‌گردم، ولی از آن زمان خبری از پدرت ندارم و می‌خواهم به کلانتری بروم و ماجرا را گزارش کنم، خیلی تعجب کردم زیرا پدرم هر چند هفته یک‌بار از خانه قهر می‌کرد و پس از چندین روز برمی‌گشت و نامادری‌ام چیزی نمی‌گفت چرا حالا که یک روز هم نگذشته وی نگران است و می‌خواهد گم‌شدنش را به پلیس اعلام کند!به‌هر حال تحقیقات پلیس هم به نتیجه‌ای نرسید و کسی از سرنوشت پدرم هیچ سرنخی به‌دست نیاورد و نا‌مادری‌ام حکم مرگ فرضی پدرم را گرفت و پرونده برای مدتی بسته شد، پس از مدتی نیز وی به کلانتری رفت و مرا برای خدمت سربازی معرفی کرد و من با زور به‌خدمت رفتم و پس از پایان سربازی مدتی را در خانه عمه‌ام گذراندم و گم شدن پدرم برایم تبدیل به معمای غیرقابل حلی شده که همیشه ذهنم را مشغول می‌کرد.


مرگ مرموز برادر


جمال الدین ادامه داد: برادر کوچک‌تری به نام جلال‌الدین داشتم که از نامادری‌ام بود، پسر بسیار باهوش و باغیرتی بود، وقتی پدرم ناپدید شد، چند مدت بعد جسد حلق‌آویز شده‌اش را فرنگیس از داخل یکی از کمدهای خانه پیدا کرد، صحنه بسیار تلخی بود، صحنه‌ای که همیشه جلوی چشمان است. مرگ جلال‌الدین نیز در طول این سال‌ها تبدیل به یکی از معماهای دیگرم شده است و سؤالی که در ذهنم است این که چرا یک پسر 14 ساله باید دست به خودکشی بزند!


اعتراف تلفنی


وی گفت: به‌دنبال حل کردن پرسش‌های بی‌شماری بودم که ذهنم را سخت درگیر خود کرده بود، یادم می‌آید منشی مطب پدرم که ماریا نام دارد و هم‌اکنون نیز در یکی ازکشورهای اروپایی زندگی می‌کند به من می‌گفت که پدرم از زندگی با نامادری‌ام ناراضی بود و وی زندگی‌اش را به یک جهنم تبدیل کرده است.
پدرم به ماریا گفته بود که با فرنگیس ازدواج کرده تا زندگی اش به آرامش برسد و از سویی سایه مادری دلسوز بالای سر من و برادرم باشد ولی هیچ‌یک را به‌دست نیاورده بود.همیشه احساس می‌کردم که نامادری‌ام از سرنوشت پدرم خبر دارد، بنابراین با یکی از کارآگاهان صحبت کردم و وی گفت که هر طور شده اعترافی را از فرنگیس بگیرم، یا صدایش را ضبط کنم یا تصویرش را که در حال اعتراف است، به‌خاطر همین تصمیم گرفتم هر طوری شده از زیر زبان نامادری‌ام حقیقت را بیرون بکشم. به‌خاطر همین دوربین کوچکی در خودرویم نصب کردم تا وی وقتی داخل خودرویم نشست و از حقیقت پرده بر داشت مدرک مهمی داشته باشم ولی وی وقتی آمد هیچ حرفی نزد. از تلاش هایم دست بر نداشتم و چند مدت دیگر به وی زنگ زدم و با خواهش و التماس خواستم حقیقت را بگوید. وقتی وی گفت که می‌داند چه بلایی بر سر پدرم آمده صدایش را ضبط کردم و به آگاهی بردم.


دیدار اتفاقی


جمال‌الدین افزود: در طول این سال‌ها درگیر کارهای خودم نیز بودم و در شرکت‌های تجاری کار می‌کردم ولی از پیگیری‌هایم غافل نبودم که اتفاق جالبی برایم افتاد.محرم سال گذشته به صورت اتفاقی پسر مستأجرمان که 18 سال پیش در خانه‌مان زندگی می‌کردند را دیدم. این جوان دوست آن زمان من بود و وقتی بخشی از اتفاقات گذشته را برایش تعریف کردم، وی گفت آن زمان که من در خانه نبودم سگی را خریده بودند و در زیرزمین نگهداری می‌کردند و این سگ وقتی در زیرزمین بود مدام سروصدا می‌کرد و یک لحظه نیز آرام نمی‌شد ولی وقتی بیرون می‌آوردند صدایش در نمی‌آمد و حالتش عادی می‌شد، آنان هم به این خاطر سگ را دیگر در آنجا نگه نداشته‌اند.این ماجرا برایم خیلی جالب بود و آن را با وکیلم در جریان گذاشتم، وی به من گفت آن سگ شاید از نژادی است که به سگ زنده‌یاب مشهور هستند.
سریع نزد بازپرس بخشوده رفتیم و از وی خواستیم تا دستور دهد زیرزمین خانه حفاری شود که وی نیز اجازه این کار را داد و پس از حفاری استخوان‌هایی از کف زیرزمین به دست آمد.


دستور بازداشت نامادری


مرد جوان گفت:‌ بازپرس جنایی از نامادری‌ام بازجویی کرد اما وی اصرار بر بی‌گناهی داشت ولی وقتی صدای ضبط شده‌اش را شنید، ادعا کرد اعترافاتش حقیقت نداشته و به خاطر عصبانیت این حرف‌ها را زده است، وقتی حقیقت را کتمان کرد، بازداشت شد و در جلسه بعدی زیر حرف‌هایش زد و گفت صدای ضبط شده اصلاً متعلق به وی نیست که با این ادعا بازپرس نوار را برای آزمایشات دقیق به اداره تشخیص هویت پلیس آگاهی فرستاد و جالب این‌که بررسی ها نشان داد صدای ضبط شده متعلق به نامادری‌ام است.البته آزمایش روی استخوان‌ها نیز نشان داد که استخوان‌ها متعلق به انسان است و قرار است از من و نامادری‌ام آزمایش DNA برای مشخص شدن این‌که آیا استخوان‌ها متعلق به پدرم است یا خیر صورت بگیرد.


مواجهه حضوری در دادسرا


روز 4 آذرماه سال جاری جمال‌الدین و فرنگیس در مقابل بازپرس رودگر از شعبه چهارم دادسرای امور جنایی مواجهه حضوری داده شدند و این زن با اظهارات ضد و نقیض باز هم سعی داشت صدای ضبط شده را کتمان کند ولی نتایج آزمایشگاه اداره تشخیص هویت چیز دیگری را مشخص می‌کرد. وی برای رهایی از بازداشت از پسر ناتنی‌اش خواست تا رضایت بدهد ولی جمال‌الدین که دنبال راز ناپدیدشدن پدرش است، نپذیرفت.
بنابراین گزارش، تجسس‌های بازپرس جنایی و کارآگاهان در این باره همچنان ادامه دارد.

+70
رأی دهید
-0

*پسر شجاع* - تهران - ایران
مثل داستانهای جنایی مهیج بود..مخصوصا اون قسمتی که سگه داخل زیرزمین سرو صدا میکرد بیرون ساکت بود و کارآگاه حدس زده بود که ممکنه داخل زیرزمین یه جسد دفن شده باشه!..زده رو دست هرکول پوآرو!
‌چهارشنبه 6 آذر 1392 - 11:51
Emam Zaman - قم - ايران
کار کار خودش است . این ملعون را اعدام کنید...!!!!
‌چهارشنبه 6 آذر 1392 - 12:10
kolah-ghermezi - ونکوور - کانادا
قطعاً مرگ اون نوجوان نگونبخت ارتباطی‌ به دونستن راز مرگ این دکتر داره،،که خواستن سرش رو زیر آب کنند که جایی‌ درز نشه. خون پایمال نمی‌شه.ولی‌ هنوز هستند پرونده هایی که به بن‌بست خورده.
جمعه 8 آذر 1392 - 04:51
kolah-ghermezi - ونکوور - کانادا
Emam Zaman - قم - ایران,,,,دوست عزیز ما هم مثل شما عقل داریم و میتونیم حدس بزنیم که همه چی‌ زیر سر ناما داری هستش،،ولی‌ کمی‌ صبر کن تا نتیجه قطعی به دست بیاد،،نه به دار نه به بار تیز میگی‌ اینو اعدامش کنین.
جمعه 8 آذر 1392 - 04:20
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.