سرنوشت سیاه زن شیشهای در اسارتگاه
روزنامه ایران : زن شیشهای که در خانه شرور سرشناس جنوب پایتخت زندانی شده بود سرنوشت سیاهی دارد.روز 18 آبانماه سال جاری مرد جوانی با مراجعه به دادیار شعبه دوم دادسرای امور جنایی تهران از گم شدن همسرش خبر داد.
این مرد که خیلی نگران به نظر میرسید به دادیار رضوانفر گفت: همسرم به نام فاطمه از چندین روز پیش به طرز مرموزی از خانه خارج شده و جوابگوی موبایلش نیز نیست و از هر کجا که سراغش را میگیرم کسی خبری از وی ندارد.
وی افزود: فاطمه همسر صیغهای من است و چندین سال میشود که در خانهام در قصرالدشت زندگی میکند، وی از چند مدت پیش اعتیاد پیدا کرده و به تازگی متوجه ارتباطش با مرد جوانی به نام پدرام شدهام و هنگامی که چند روز پیش از گم شدن وی از فاطمه سؤال و جواب کردم او به گریه افتاد و گفت این جوان وی را به زور در خانهاش زندانی کرده و تحت شکنجه قرار داده است.
خیلی عصبانی شدم و وقتی خواستم ماجرا را تعریف کند وی گفت برای تهیه مواد مخدر به خیابان شهسوار شمالی رفته و توسط پدرام ربوده شده و وی را تسلیم نقشه شیطانیاش کردهاست.مرد جوان ادامه داد، ابتدا قصد داشتم به مقابل خانه پدرام بروم و با وی درگیر شوم ولی زمانی که دریافتم او خطرناک است از کارم منصرف شدم و قصد شکایت داشتم، فاطمه گفت پدرام از صحنههای شکنجه فیلم تهیه کرده است و اگر دست به این کار بزنیم وی فیلمها را پخش خواهد کرد. نمیدانستم چه کاری انجام بدهم تا این که چند روزی همسرم ناپدید شد و میدانم که پدرام وی را در خانهاش زندانی کرده است!با ادعاهای مرد نگران دادیار رضوانفر به تیمی از دایره تجسس کلانتری 161 ابوذر مأموریت داد تا سرنخی از ماجرا بیابند و بدین ترتیب با فرماندهی سرگرد القاصیمهر رئیس کلانتری، دو تیم از دایره اطلاعات و تجسس به خانه پدرام رفتند ولی در ابتدا با خانهای مرموز روبهرو شدند که ایرانیتهای بلندی آنجا را برای ورود غیرممکن کرده بود.
مأموران با تلاش بسیار موفق شدند ساعت 7 صبح 19 آبانماه وارد این خانه اسرارآمیز شوند. پدرام و برادرش دستگیر شدند و در بازرسی از آنجا زن جوان نیز که در یکی از اتاقها زندانی بود آزاد شد.
مأموران در بازرسی از این شکنجهگاه سهچاقو، چهار قمه، سه گاز اشک آور، 5 گوشی موبایل، 29 فشنگ مشقی و مقداری مواد مخدر بهدست آوردند.
تجسسهای پلیس درآنجا نشان میداد پدرام و برادرش ایرانیتهای بلند را برای اینکه شناسایی نشوند روی دیوارها گذاشتهاند و برای این که خانهشان را برای ورود مأموران غیر قابل نفوذ کنند در ورودی را از پشت مجهز به چندین قفل گلنگدنی کردهاند و از سوی دیگر پنجرهها را نیز به طرز عجیبی محکم و جایی را تعبیه کردهاند که موادمخدر را از آنجا به مشتریانشان بفروشند.
پدرام در همان بازجوییهای ابتدایی ادعا کرد فاطمه را نربودهاست و مواد مخدر، چاقو و قمهها نیز متعلق به برادر کوچکترش است ولی فیلمهایی که در گوشی موبایل وی پیدا شد پرده از راز نقشه شیطانیاش برداشت.
مرد تبهکار که دارای چندین سوءسابقه است وقتی با شواهد پلیسی روبهرو شد این بار ادعا کرد فاطمه با رضایت خودش به خانهاش آمده و وی را هیچگاه شکنجه نکردهاست.
فاطمه نیز در بازجوییها گفت: چندی پیش به خیابان شهسوار شمالی رفتم و به دنبال مواد میگشتم تا اینکه جوانی به من گفت پدرام هرچیزی که بخواهم دارد، من نیز وی را پیدا کردم و خواستم مقداری شیشه به من بفروشد، وی مرا به بهانه فروش مواد به خانهاش کشاند و پس از اقدام شیطانی و تهیه فیلم رهایم کرد و از من خواست به کسی چیزی نگویم وگرنه فیلمها را پخش خواهد کرد.
وی افزود: من از ترسم حرفی با همسرم نزدم تا اینکه وی دو هفته پیش زخمهایی که ناشی از کتک زدن پدرام بود را دید و میخواست از وی شکایت کند ولی من نگذاشتم و ترسیدم اتفاق بدی بیفتد.
فاطمه ادامه داد: چند روز پیش پدرام مقابل خانهمان آمد و خواست مرا ببیند، ابتدا قبول نکردم ولی هنگامی که با تهدیدهایش روبهرو شدم جلوی در رفتم و وی مرا به زور سوار خودرویش کرد و به خانهاش برد و چند روز مرا در خانهاش زندانی کرد تا اینکه پلیس مرا از آنجا نجات داد.
بنابر این گزارش با توجه به تناقضگوییهای پدرام، پرونده برای رسیدگی تخصصی در اختیار تیمی از اداره 16 پلیس آگاهی تهران قرار گرفت.
گفتوگو با جوان تبهکار
پدرام 25 ساله در گوشه اتاق بازجویی ایستاده و دستانش را از پشت گرفته و به زمین خیره شده است. جای چاقوها و خودزنیهایی که روی گردنش است نشان میدهد وی یکی از تبهکاران معروف منطقه است.
پدرام در بازجوییها ادعا میکند به فاطمه علاقهمند است و به همین خاطر وی را در خانهاش زندانی کرده بود.
سابقه داری؟
بله، یک بار به خاطر شرارت، یک بار هم بهخاطر فروش مواد مخدر زندان رفتهام.
کی از زندان آزاد شدی؟
سه ماه پیش.
خانواده داری؟
خانواده که چه عرض کنم! مادرم چند سال است از خانه قهر کرده و به خانه پدربزرگم رفته، پدرم و آن یکی برادرم زندان هستند و من و برادر دیگرم فعلاً آزاد هستیم.
پدر و برادرت به چه جرمی زندان هستند؟
بهخاطر خرید و فروش موادمخدر.
چرا به خانوادهتان شغال میگویند؟
نمیدانم، از قدیم به پدرم میگفتند شغال. ما هم به این اسم معروف شدیم.
چاقو خوردگیهای قدیمی که روی گردنت است مربوط به چیست؟
خودزنی است.
چرا؟
بهخاطر اینکه عاشق نشوم و به هیچ زنی اعتماد نکنم.
به همین خاطر؟
بله، من دوبار ازدواج کردهام و هنوز چند ماه نگذشته بود که آنها به خاطر مشکلاتی که بود از من جدا شدند، من نیز بهخاطر اینکه دیگر عاشق کسی نشوم خودزنی کردم تا همیشه یادم باشد.
همسرانت بهخاطر چه مشکلاتی از تو جدا شدند؟
بهخاطر خانوادهام. پدر و برادرانم مواد میفروختند و در محلهمان به بدنامی معروف بودیم.
چطور با فاطمه آشنا شدی؟
وی آمد و از من مواد خواست، او را به خانهام بردم و با هم مواد کشیدیم و من فاز بدی گرفتم و ناخواسته دختر جوان را شکنجه میدادم.
چرا از وی فیلم تهیه کردی؟
سرش را پایین میاندازد و حرفی نمیزند.
نمیدانستی وی همسر صیغهای دارد؟
ابتدا نه، ولی بعداً فهمیدم
پس چرا وی را به زور در خانهات نگه میداشتی؟
حماقت، من به فاطمه علاقهمند شده بودم و از وی میخواستم تا از شوهرش جدا شود و با من ازدواج کند.
میدانستی دست به چه کاری زدهای؟
نه، من شیشه کشیده بودم و نمیدانستم چه کاری میکنم ولی الآن با اتهام آدم ربایی، مسائل اخلاقی، خرید و فروش مواد مخدر و... روبهرو هستم و نمیدانم چطور از این منجلاب رها شوم.
چرا فاطمه را کتک میزدی، روی بدنش آثار چاقوخوردگی وجود دارد!
وی حاضر نمیشد به حرفهایم گوش کند و من از روی عصبانیت فاطمه را کتک میزدم.
به نظرت با این رفتار میتوانستی نظر وی را به خود جلب کنی؟
نمیدانم!
الان به چه چیز فکر میکنی؟
به اینکه دوباره باید به زندان برگردم و چند سالی را آنجا با آن شرایط سخت بگذرانم، البته نمیدانم حکمم چه میشود ولی کاری را انجام دادهام که بهطور کلی خودم را گرفتار کردهام.
از زندان میترسی؟
نه نمیترسم ولی باید چندین سال را در یک محوطه کوچک بگذرانی و تن به شرایط خاصی بدهی که هیچگاه آن را دوست نداری!
بنابر این گزارش، فاطمه نیز در برابر اتهاماتی قرار دارد و بازداشت است تا تحقیقات قضایی و پلیسی تکمیل شود.