دام پزشک مرموز برای زنان ثروتمند

پزشک مرموز وقتی با دختران ثروتمند آشنا می‌شد با ازدواج موقت آنان را به دام شوم می‌کشاند.چندی پیش دختر 31 ساله‌ای در حالی که چهره‌ای تکیده داشت خود را به دادسرای سعادت‌آباد رساند و از خواستگارش شکایت کرد.

این دختر وقتی پیش‌روی بازپرس ایستاد، گفت: کارشناس ارشد پرستاری هستم، حدود چهار ماه پیش که وارد سایت یکی از داروخانه‌های شمال شهر شدم، از آنجا که در جست‌وجوی کار برای خواهرم بودم، خیلی اتفاقی با یک مرد ناشناس که می‌گفت جراح دندانپزشک و استادیار دانشگاه است آشنا شدم و می‌گفت می‌تواند برای خواهرم کار پیدا کند.وی افزود: آن مرد آراسته و شیک‌پوش بود و رفتار باکلاس وی باعث شد خیلی زود به وی اعتماد پیدا کنم. از آن روز به بعد هر از گاهی با او تلفنی در ارتباط بودم تا این‌که پس از یک ماه به من ابراز علاقه‌مندی کرد و پیشنهاد ازدواج داد.از آنجا که خانواده‌ام در تهران نیستند و من و خواهرهایم به تنهایی در تهران زندگی می‌کنیم از وی خواستم مهلت بدهد تا موضوع را با پدر و مادرم در میان بگذارم. وقتی دیدم حمید مرد مـهربان و خانواده دوستی بوده و از موقعیت اجتماعی خوبی نیز برخوردار است، موضوع خواستگاری‌اش از من را با پدر و مادرم مطرح کردم و توانستم موافقت آنان را جلب کنم.حمید به تنهایی برای خواستگاری به خانه‌مان آمد. همه تعجب کردیم چرا که مادرش همراهش نبود. وی گفت: مادرش بیمار شده و پس از بهبودی برای آشنایی بیشتر به خانه‌مان می‌آید. همه‌چیز به خوبی و خوشی گذشت و من به امید این‌که با بهترین مرد دنیا قرار است زندگی زیر یک سقف را آغاز کنم سر از پا نمی‌شناختم و خیلی خوشحال بودم و همیشه تصور می‌کردم خوشبخت‌ترین عروس دنیا می‌شوم.مدتی که گذشت یک روز حمید با ناراحتی به خانه‌مان آمد. وقتی دید نگران حالش هستم ادعا کرد به خاطر یک دوره کوتاه پزشکی باید به اروپا سفر کند اما چون دستش خالی است می‌خواهد انصراف دهد.
من که به وی خیلی علاقه‌مند بودم تصمیم گرفتم به او کمک کنم و 3 میلیون تومان پول به حسابش واریز کردم و چند النگوی طلایی که داشتم را به وی دادم تا برای دوره پزشکی به اروپا برود.همین که پول و طلاهایم را به نامزدم دادم، به‌طور عــــجیبی رفت و آمدهایش به خانه‌مان زیاد شد. از آنجا که من هم در یک خانواده سنتی بزرگ شده بودم، پدر و مادرم دوست نداشتند تا با هم محرم نشده‌ایم او به خانه‌مان بیاید به‌خاطر همین مجبور شدم موضوع را به حمید بگویم. وی با شنیدن حرف‌هایم از موضوع استقبال کرد و گفت: بهتر است هر چه زودتر با هم صیغه محرمیت بخوانیم. همان لحظه با موبایلش تماس گرفت و پس از این‌که تلفن را قطع کرد گفت با هم محرم شدیم، نیازی نیست در این رابطه هم با کسی حرف بزنی!
ما‌ه‌ها از نامزدیمان گذشت اما خبری از سفر حمید به اروپا نشد، این در حالی بود که من تا حدودی حتی توانسته بودم جهیزیه‌ام را آماده کنم تا این‌که یک روز سراغ پول و طلاهایم را از وی گرفتم، ناگهان در کمال ناباوری مرا تهدید کرد اگر از وی شکایت کنم آبرویم را خواهد برد چرا که ارتباط من با وی پنهانی بود و خانواده‌ام فکر نمی‌کردند حمید من را اغفال کرده است. بام آرزوهایم فرو ریخته بود و حمید با فریــبم توانسته نه تنها از من کلاهبرداری کند بلکه مرا به دام شیطانی‌اش بکشاند.
با ادعاهای این خانم پرستار، بازپرس پرونده به تیمی از کارآگاهان پلیس دستور داد تحقیقاتی را برای دستگیری پزشک مرموز انجام دهد.
در حالی که تلاش پلیس برای ردیابی این دندانپزشک مرموز ادامه داشت، دو زن دیگر نیز به دادسرای سعادت‌آباد مراجعه و شکایت‌های مشابهی را مطرح کردند.
بنابراین کارآگاهان موفق شدند در اواخر شهریور سال جاری حمید را در یک عملیات غافلگیرانه دستگیر کنند و از مخفیگاهش تعدادی مهر دندانپزشکی و کانون‌ وکلای دادگستری به دست آورند.
تحقیقات پلیس نشان داد این مرد 32 ساله سراغ دختران ثروتمند رفته و خود را جراح دندانپزشک معرفی کرده و پس از این‌که آنان را به عقد موقت خود درآورده با فریب و نیرنگ از آن‌ها دست به کلاهبرداری چند میلیون تومانی زده است.
همچنین در ادامه تحقیقات میدانی مشخص شد این مرد پزشک نیست و فروشگاه تجهیزات پزشکی دارد و با استفاده از علم پزشکی که داشته زنان ثروتمند را فریب داده و خود را پزشک معرفی کرده است.حمید در بازجویی‌ها خود را بی‌گناه دانست و گفت: من کلاهبرداری نکرده‌ام و این سه زن با خواسته خودشان به عقد موقت من درآمده‌اند و من به هیچ کدام قول ازدواج دائم نداده‌ام.

+52
رأی دهید
-14

kimiaa - تهران - ایران
کاش معیارهایمان را بچیزی بیش از شیک پوشی و کلاس ظاهری و یک عنوان دکتر افزایش بدیم....پول همه چیز نیست
‌چهارشنبه 17 مهر 1392 - 16:26
sepherdad - سیدنی - استرالیا
چه زنهای پیدا میشن! یارو پیر دختر میگه اغفال شدم.
‌چهارشنبه 17 مهر 1392 - 16:57
aram. - کردستان - ایران
دمش گرم...
‌چهارشنبه 17 مهر 1392 - 18:03
Royan - کالیفرنیا - آمریکا
19 سالم بود دیپلم را گرفتم , گزینش دانشگاه رد شدم تصمیم گرفتم برم سرکار از پدرم در این مورد اجازه خواستم ایشون گفتند برو سر کار ولی یادت باشه همه را گرگ ببینی یه فقط نیای خانه بگی بره بودم گرگ خوردم , هیچوقت توی محضورات قرار نگیر اگر مایل به انجام کاری نیستی راحت نه بگو , هر که به هر اقدامی تهدیدت کرد بیا به ما بگو ما حمایتت میکنیم , با هر که آشنا شدی در مورد حرفهاش و کارهاش با ما صحبت کن ما هیچوقت ترا بخاطر کارهای دیگران سرزنش نمیکنیم جوانی و اشتباه میکنی اولین اشتباهت را به چشم تجربه نگاه میکنیم و می بخشیم ولی تکرار اشتباهت را نمیبخشم., و همیشه با صاحب کار فرزندانش هم روابط دوستی و خانواده گی بر قرار میکرد./ واقعا باعث تعجب است با این همه نمونه از این نوع خواستگارها باز چرا آدمها آنقدر زود به یکی اعتماد میکنند!!!
‌چهارشنبه 17 مهر 1392 - 18:13
katebrowns - تهران - ایران
متاسفانه هنوز هم خانمها خیلی راحت گول ظاهرخوب و زبان چرب مردها را میخورند.خصوصا وقتی طرف بعنوان خواستگار میاد که انگار خانمها دیگه کور و کر میشوتد.
‌چهارشنبه 17 مهر 1392 - 20:28
سردار سپهبد - آمستردام - هلند
این مسائل برای زنهای ایرانی مخصوصاً سنتی فاجعه است بعضی ها خودکشی هم میکنند چون ازدواج براشون شده هدف وقتی به هدف نرسی احساس شکست میکنی حالا بیا تو اروپا اگر به کسی بگی عاشقتم برات میمیرم بیا با من ازدواج کن و حتی بهش ثابت بکنی اونوقت به چشم یک گاگول زن ندیده بهت نگاه میکنه .
‌چهارشنبه 17 مهر 1392 - 22:04
واقع بین ایرانی - هامبورگ - المان
جالب اینجاست که این نوع خانم ها برای سوار شدن بر خر مراد اولین چیزی را که مطرح میکنند این است که ما. خانواده ما اصلا. ابدا سنتی هستیم دست بما نباید بخورد.ولی بحق خدا در نیم ساعت قبل نه تنها باین دست خورده بلکه پاهم خورده وجفتک هم خورده. ما سنتی هستیم. چقدر بعضی ها احمقند و همه را احمق میدانندبا کلمات خوب بازی میکنند یعنی این خانم سنتی 31سال فقط با سننت خودش زندگی کرد حالا سنت اینها چه هست اینجا قابل طرح نیست. یا میگوید من زندگی رویائی خود را یافته بودم از این خرف های احمقانه.میدانید این کلمات را برای ان خر بعدی که همین روزها پیدا میشود مشغول تمرین و اماده کردن است ما سنتی هستیم یامیگوید رویای من نقش بر اب شد. بیچاره این مردم احمق که گاها این چرت و پرت ها را هم باور نمیکنند. خیلی سنگدل شدند مردم
‌چهارشنبه 17 مهر 1392 - 22:54
topo0l.mopo0l - کرج - ایران
واقع بین ایرانی - هامبورگ - المان همه رو عین ابجی خودت تصور نکن تو سنگدلی که به این راحتی داری در مورد دخترا نظر میدی
‌پنجشنبه 18 مهر 1392 - 05:52
کبالت3 - کرج - ایران
یه وقتی با عنوان مهندس و وکیل گول میزدن الان دیگه همه مهندسن پس چاره ای نیست باید دکتر شد اما تو این موارد یه چیزی عجیبه این سناریو بارها و بارها عینا تکرار و نقل شده اما بازم این خانمهای محترم و خانواده گرامی گول میخورن تو مهمونی ها شما کافیه از یه بابائی حتی خیالی اسم ببری همین خانمها با کمک هم سه سوته شجره نومچه طرف و ایل وتبارش و کرده و ناکرده اش رو مستند تحویلت بدن اما وقتی دکتر جون یا مشابهش یا بابای خارج نشینی به خواستگاری میاد دست و پای خانم شل میشه دریغ از یه تحقیق ساده علت فقط یه چی میتونه باشه وقت طلاست واین لقمه چرب و این براد پیت ممکنه قسمت یه در پیت دیگه بشه کبلائی.
‌پنجشنبه 18 مهر 1392 - 05:52
goosfand - نیویورک - آمریکا
آخه این چه دام شیطانی‌ای است که این خانم ادعا میکنه؟! مگه نه‌ اینکه عاشقش بودی؟! مگه نه‌ اینکه خودت با خشنودی صیغه طرف شدی، و راضی‌ شدی به پدر مادرت دروغ بگی‌؟! مگه نه‌ اینکه موقع سکس لذت رو بردی؟! حالا یه مرد چه کار کنه که زنه میاد خودش صیغه طرف میشه، فردا میره شکایت میکنه؟ اینکه از بحث کار جنسیش؛ بحث پول و طلا: خب خر نمی‌شدی پول رو نمیدادی؛ چقدر ملت بی‌ منطق شدند: آخه شما خودت پول و طلا رو دادی به طرف، حالا شاکی‌ شدی؟! سند داری که پول دادی؟! طرف یه آدم دودر بوده، و خب شما هم بدت نمیومده با آدم پولدار زندگی‌ کنی‌؛ حالا شانست، اشتباه محاسباتی کردی، مقصر خودتی! حالا اینطور شده: حتا اگه خود دختره هم سر و گوشش بجنبه، این مرده که باید توان معصومیت از دست رفته حاج خانوم رو بپردازه
‌پنجشنبه 18 مهر 1392 - 11:26
goosfand - نیویورک - آمریکا
حالا بیاید فرض کنیم که این آقای پزشک داستان واقعا پولدار و مثل این مردای خام ساده عاشق دختره میشد؛ در این صورت آیا کسی‌ تو این کرّه خاکی پیدا میشد که شاکی‌ بشه که این زن اون مرد رو اغفال کرده تا پولش رو بچاپه، و اصلا عشقی‌ وجود نداره؟! آیا کسی‌ پیدا میشد بگه که با احساسات اون مرد بازی‌ شده؟! در واقع حاج خانم این داستان از همین حاج خانمهاست، اما شانسش، مرده هم حرفه‌ای بوده؛ پس دیگه شکایت کردن نداریم؛ این دخترها فکر میکنند که با مظلوم نمائی نشون بدند حق با اونهاست؛ اگه اینطوری پیش بره، فردایی میرسه که طرف شب با زنشه، صبح باید تو دادگاه بره که چرا از زنش سؤ استفاده کرده؛ حد و مرز رو دارند این افکار فمنیستی میشکنند
‌پنجشنبه 18 مهر 1392 - 11:32
goosfand - نیویورک - آمریکا
واقع بین ایرانی - هامبورگ - المان:. آقا این نکته ما! خانواده ما! ما سنتی‌ هستیم رو مشتی‌ گل اومدی! طرف یه جور میگه ما سنتی‌ هستیم که انگار تا ۳۰ سالگی حتا صدا نامحرم نشنیده، اون هم این دختر تنها تو تهران! آخه چقدر پدرسوختگی؟! از طرز حرف زدنش روشنه که آبجی دوست پسر پوسونده تا به ۳۰ رسیده. حالا فرض کنیم مرده ساده و احمق میشد و با این آبجی ازدواج میکرد: زنه پیش خودش به ریش مرده میخندید که خودش جوونیش رو حال کرده و آخرش هم یه مهریه گنده از یه مرد ساده و احمق چاپیده رفته
‌پنجشنبه 18 مهر 1392 - 11:38
واقع بین ایرانی - هامبورگ - المان
این امل المومنین ها در طول تاریخ برای سر کیسه کردن مرد ها شگرد های خاصی داشتند و دارند و این همه از مرد ها بشکل های مختلف سر کیسه میکنند صدای هیچ مرد بیچاره ای در نمیاد.حالا یک بچه زرنگی پیدا شد و بیک طریفی چند تومانی پول جمام خودش را از اینها گرفت ببین چه الم شنگه ای براه انداخته اند.lمثلا این دختران حوا بدلیل اینکه شکار چی های خوبی هستندبعد از اینکه یک مرد یاخر نحیب را بدام انداختندو مرد احمق بر حسب ذات و خلق و خوی مردانگی خود این دختر حوا را برای چند روز به ویلای خود در شمال دعوت میکند این خانم سنتی بعد از رفتن بشمال وچیدن صغری وکبری میگویدمن باید از مامان جون پرستاری میکردم چون ان بیچاره قلنج کمر گرفته و هر روز ان دکتر غضنفر برای شکستن قلنج مامان جون میاید و انقدر ویزیت ان گران است حتی پول جمام انرا هم باید بدهیم چون خاطرت عزیز بودمن مامان جون را بامید دکترغضنفر گذاشتم و گمانم باید کلی هزینه شکستن قلنج مامان جون را بدهیم.خلاصه خانم سنتی با خواندن یک مجلس روضه و سر دادن ناله بمیزان دلخواه حساب را محترمانه میگیرد. صدای هیچ کسی در نمیاد
‌پنجشنبه 18 مهر 1392 - 13:05
واقع بین ایرانی - هامبورگ - المان
یا مثلا یک احمق ساده دیگری مورد شکار این خانم سنتی قرار گرفته. بعد از مدتی میگوید ایرج جون معلومه تومن رادوست نداری.اگردوست داشتی قباله ان زمین را بنام من میکردی.خلاصه از این نوع صحنه ها تا بخواهی بوده وهست.و صدای هیچ مرد بیچاره واحمقی در نمیاید. فقط انزمانی اطرافیان متوجه میشوند که این الاغ نجیب و شریف یا خانه نشین شده یا بدلیل بدهی در زندان مشغول خوردن اب خنک است.تازه ان ام المومنین سنتی دوقورت ونیم هم طلبکار میشود. بدین معنی میگوید ان پدر سوخته مرد نبود دیوانه بود.خلاصه هزاران هزار مرد زندگی خودشان را بزنها دادند صدای هیچکدام از اینها در نیامد اما بمحض اینکه یک بچه زرنگ چند تومان پول تو جیبی از اینها میگیرد فورا انرا بدنیا اعلام میکنند.می بینید شما را بخدا..
‌پنجشنبه 18 مهر 1392 - 13:26
sepherdad - سیدنی - استرالیا
کبالت۳ - کرج - ایران. راست میگی, وقتی‌ کسی‌ می‌خواد خودش رو گول بزنه دیگه کاریش نمیشه کرد،
‌پنجشنبه 18 مهر 1392 - 14:15
azirooz - تهران - ایران
آراسته و شیک‌پوش بود و رفتار باکلاس داشت... چه ماده خرهایی در ایران داریم
جمعه 19 مهر 1392 - 23:32
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.