جامعه پادگانی، حزب پادگانی ( یادداشتی از مجید محمدی )

مجید محمدی ( جامعه شناس )

صدرالدین شریعتی پس از برکناری از ریاست دانشگاه علامه در بر شمردن خدمات خود می گوید: "بنده یک روزی معاون عقیدتی سیاسی بودم، در آن دورانی که جریان اصلاحات به شدت با من برخورد کرد و میخواستند از دانشگاه دور باشم. گفتم من که سرباز این نظام هستم... رفتم معاون آموزشی سازمان عقیدتی سیاسی ارتش شدم. آنجا هم کار خودم را کردم. یک برنامه جامعی بنده آنجا در رابطه با سربازها، افسرها، درجه دارها و حتی امرا در حوزه تربیت قرآنی داشتم. الان تمام سه شنبه ها در ارتش جمهوری اسلامی قرآن خوانده میشود." (کیهان ۱۳ شهریور ۱۳۹۲)

شریعتی در همین مصاحبه تصویری که از دانشگاه با هدف توجیه اخراج یا بازنشسته کردن اساتید می دهد بسیار شبیه به فاحشه خانه است: "طرف در اتاق کارش به یکی از دانشجویان تعرض کرده... استاد دیگری با الفاظ نامناسب دانشجوی دختر را سر کلاس خطاب قرار میدهد... در یکی از همین دانشکده های ما استاد با دختر مردم خارج از دانشگاه قرار میگذاشت... پلیس یک نامه به من داد و نوشته بود که این استاد را در چه حالی با دختر مردم دستگیر کرده." (همانجا) شبیه به همین تصویر از دانشگاه را دیگر روحانیون نیز عرضه کرده اند: "متاسفانه علم ما در ایران شکست خورده به گونه ای که هرچه باسوادتر می شویم بدتر می شویم...متاسفانه امروز شاهد سقوط اخلاق در برخی دانشگاه ها هستیم." (محسن قرائتی، رئیس ستاد اقامه نماز کشور، مهر ۱۳ شهریور ۱۳۹۲) مصباح یزدی بارها اعلام کرده است که دانشگاهیان از اسلام فاصله گرفته اند و آنچه در دانشگاه ها تدریس می شود آنها را منحرف می کند.

چرا روحانیون در فضاهای نظامی در پیشبرد برنامه مورد نظر خود احساس موفقیت و در برنامه هایی با مخاطب غیر نظامی و بالاخص دانشگاهی و نیز فضاهای فرهنگی عمومی احساس شکست دارند و عدم پیروی اکثریت دانشجویان و اساتید و مردم عادی از آموزه ها و سبک زندگی مورد نظر خود را به معنای فساد و بی اخلاقی معرفی می کنند؟

تفاوت های پادگان و جامعه

پادگان و جامعه چهار تفاوت بنیادین دارند:

۱. پادگان بر اساس نظمی از پیش تعیین شده و قراردادی شکل گرفته و سر و سامان می یابد- نظمی که قدرتمندان تعیین می کنند- در حالی که جامعه از سازوکارهای مختلفی برای شکل گیری و نظم یابی تبعیت می کند که همه آن سازوکارها نیز توسط مقامات بالا و قدرتمندان تنظیم نشده اند؛

۲. در پادگان یک مرکز قدرت وجود دارد و در جامعه مراکز گوناگون قدرت؛ مرکز قدرت در پادگان انتخابی نیست و در هیچ جامعه ای (حتی جوامع سوسیالیستی که مدعای حکومت شورایی در همه امور را داشتند) انتخابی نبوده است اما اکثر مردم دنیا امروز می خواهند حکومتشان منتخب آنها باشد؛

۳. روابط قدرت در پادگان سلسله مراتبی و هرمی است و در جامعه آمیزهای از روابط سلسله مراتبی و هرمی، شبکه ای، و هسته- پیرامونی؛ بالا رفتن از پله های قدرت در پادگان قواعد روشنی دارد اما در جامعه چند دسته قواعد در این حوزه با هم در تعامل هستند؛

۴. در پادگان جایی برای تکثر عقاید، گفتگو و تعامل و اقناع نظری وجود ندارد در حالی که جامعه بر اساس اطاعت و اجماع کار نمی کند؛ همچنین در پادگان آموزشی افراد اوقات فراغت و ساعتی برای خود ندارند (غیر از مرخصی که بیرون از پادگان می گذرد).

دقیقا به دلیل تفاوتهای چهارگانه فوق است که روحانیون چه در ارتش و چه در سپاه (در عقیدتی- سیاسی یا نمایندگی ولی فقیه) احساس می کنند که برنامه های تبلیغی آنها کار می کند چون

۱) در پادگان تحت امر ایشان تنها یک نظم و سامان اجتماعی که روحانیون تنظیم کننده آن هستند ارائه می شود،
۲) آنها به عنوان تنها منبع قدرت چالش نمی شوند،
۳) در راس هرم قدرت قرار دارند و حتی امرای ارتش باید از آنها اطاعت کنند، و
۴) با ادعای جامعیت اسلام و برنامه داشتن آن برای همهی ابعاد زندگی، ساعات سربازان و درجه داران و افسران را با آموزه ها و احکام دینی پر می کنند.

تنها در پادگان است که آنها می توانند سربازان را (حتی آنها که مسلمان نیستند یا بی دینند) به خط کرده و به نمازخانه ببرند. همچنین همه باید از مقام بالاتر که او هم باید از روحانی اطاعت کند اطاعت می کنند. این که سربازان و درجه داران در درون چگونه هستند برای روحانیون اهمیتی ندارد. آنها رعایت ظواهر را مذهبی می خواهند و این که کسی بر خلاف نظر آنها رفتار نکند.

در پادگان- از نوع اسلامی آن- زن نیز وجود ندارد که این یعنی بهشت روحانیون برای تبلیغات دینی. آنها زن را شیطانی وسوسه گر می دانند که بشر را از اطاعت محض از نهادهای دینی دور می کند. در این حال نیازی به تفکیک جنسیتی و تبعیض و مطیع سازی وجود ندارد چون همه صورتهای مسئله پاک شده است.

دانشگاه، غیر دوستانه ترین محیط برای تبلیغات روحانیون

علت ناسزاهایی که برخی روحانیون به اساتید و دانشجویان روا می دارند یا نارضایی هایی که ابراز می کنند آن است که دانشجویان (غیر از سهمیه های بسیج یا اقلیتی که احتمالا از خانواده های برخوردار از مواهب حکومت می آیند) تعلیمات آنها را نادیده می گیرند. روحانیون می دانند که اگر به دانشجویان اجازه دهند آنها را چالش کنند فضای عمومی دانشگاه از کنترلشان خارج می شود و اگر آنها را ساکت کنند (با اتکا به کمیتهی انضباطی یا بسیج دانشجویی) آنها گوش خود را بر سخنان روحانیون می بندند. فضای دانشگاه در ۳۵ سال اخیر میان طیفی از این دو وضعیت رفت و برگشت داشته است.

علی رغم تزریق هزاران روحانی با عناوین مختلف به دانشگاه ها (استاد معارف اسلامی، استاد رشته های علوم انسانی، نمایندهی ولی فقیه، پیشن ماز مسجد یا نمازخانه دانشگاه، و رئیس یا معاون دانشگاه) اکثر دانشجویان ایرانی اقتدار مذهبی روحانیون را پذیرا نبوده اند و سبک زندگی آنها و ایدئولوژیشان را قبول نکرده اند. تنها در دانشگاههای دو زیست (حوزوی- دانشگاهی) که سکوی پرشی برای رسیدن به صندلی های مدیریتی کشور است (جامعة الصادق، مفید، باقر العلوم) روحانیون توانسته اند بخشی از دانشجویان را مطیع خود بار بیاورند چون بدون این اظهار اطاعت بالا رفتن از پله های قدرت در ایران دشوار است.

حزب پادگانی

مقامات جمهوری اسلامی در سی و پنج سال گذشته موفق شده اند با قدرت بخشیدن هر چه بیشتر به سپاه و بسیج فضای عمومی جامعه، بخش فرهنگ رسمی و سیاست کشور را پادگانی سازند. حزب پادگانی خامنه ای بالاخص در دوران انتخابات از مجرای بسیج و ناظران شورای نگهبان فرایندهای سیاسی را کنترل و اگر جایی حرکت یا جنبشی وجود داشته باشد آن را سرکوب می کند. در ایران حزب سیاسی وجود ندارد بلکه با چند گروه که اعضای آنها در حد جاگرفتن یک پراید یا ون است مواجه هستیم. سیاستمداری که با عنوان حزبی خود فعالیت کند شانس اندکی برای بالا رفتن از پله های قدرت پیدا می کند. در مقابل سیاستمداری که قدرت حزب پادگانی را چالش کند سریعا حذف می شود.

مقاومت عمومی

اما جامعه در محیط خانه و مدرسه و دانشگاه، فرهنگ غیر رسمی و نهادهای مدنی در برابر این پادگانی سازی مقاومت کرده است. این مقاومت در حوزه سیاسی گاه با مخالفت تام و تمام و گاه با رای دادن به فردی که کمتر در تحکیم نهادهای حکومت و نقض حقوق بشر دخالت داشته یا با دوران این گونه فعالیت هایش فاصله گرفته نمودار شده است. در حوزه فرهنگ علی رغم سانسور و فیلترینگ و پارازیت، امروز فرهنگ غیر رسمی حضور بیشتری در زندگی مردم دارد تا فرهنگ رسمی.

دانشگاه ها سه دهه است در برابر تمامیت خواهی اسلامگرایان مقاومت می کنند. به همین دلیل است که هر از چند گاه بخشنامه هایی برای اسلامی سازی فضای دانشگاهها توسط شورای انقلاب فرهنگی صادر می شود. ر اساس مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی که پیش از سال تحصیلی ۹۲-۹۳ به وزارت علوم، بهداشت، دانشگاه آزاد و سایر مراکز آموزش عالی کشور ارسال شده، با اشاره به اهمیت نهادینه سازی فرهنگ عفاف و حجاب و حفظ شئون محیط علمی دانشگاه، راهبردهایی چون بازنگری در طراحی فضاها و بهینه سازی خدمات دانشگاه با هدف کاهش اختلاط غیرضروری دختر و پسر و نیز ایجاد سازوکار اثربخش به منظور ترویج و توسعه فرهنگ امر به معروف و نهی از منکر به این مراکز ابلاغ شده است. (خراسان ۱۶ شهریور ۱۳۹۲)

در فضای عمومی جامعه نیز این زنان و جوانان هستند که حکومت را هر روز به چالش می کشند. زنان پیشگام این مقاومت هستند: یک روز با پوشیدن شلوارهای چسبان (استرچ، ساپورت یا اسپندکس) و مانتوهای بی دکمه و روز دیگری با مانتوهای کوتاه، یک روز با آرایش و روز دیگر با مش کرن موها و بیرون گذاشتن بخشی از جلو یا عقب آن، روزی با پوشیدن چکمه و روز دیگر با مانتوهایی با رنگهای روشن، یک دوره با باز کردن صفحات فیس بوک و دورهای دیگر در آب بازی در پارکها. اکثریت جوانان نیز از سبک زندگی روحانیت پیروی نمی کنند: با پوشیدن پیراهن آستین کوتاه و جواهرات، بلند کردن مو و گرفتن دوست دختر، آرایش کردن و پوشیدن پیراهن هایی با تصاویر و کلمات غربی، و رقصیدن در کوه و طبیعت. کسی نمی تواند در پادگان این کارها را انجام دهد.

+17
رأی دهید
-3

pasargad2 - شیراز - ایران
ظلم پایدار نخواهد ماند
‌سه شنبه 19 شهريور 1392 - 19:38
Ghomsheh - فیرفکس ویرجینیا - امریکا
وجه مشترک بسیار بین اکبر گنجی و این اقای محمدی وجود دارد. هردو در باره هرموضوعی مطلب می نویسند. نوشته هایشان بسیار طولانی و بی معنی است. هردو از یبوست مغزی و اسهال قلمی رنج می برند. این دو پر گو و پرنویس سایه همدیگر را با تیر می زنند. هردو این ها بسیار آب به آسیاب جمهوری ریخته اند.هردو منفور جامعه ایرانیان در امریکا هستند. البته گنجی بسیار از محمدی خطرناک تر است.
‌سه شنبه 19 شهريور 1392 - 20:23
دانشجوی ایرانی - تهران - ایران
کاملا درسته و حکومتم اینو کاملا فهمیده!اینم تحلیل من:حکومت به این نتیجه رسیده که اصولگراها و افراطی ها و به طور کلی کسایی که دم از انقلاب و ارزشهای انقلاب میزنن دیگه طرفدار نداره و مردم حامیش نیستن!از طرف دیگه وجود نیروهای خواهان آزادی و اصلاحات خطرناکه!پس چیکار می کنن؟خیلی ساده اینکه از یه طرف اصلاح طلب ها رو رد صلاحیت میکنن و مردم رو بین انتخاب اصولگراها و گروهی به اصطلاح میانه رو و معتدل قرار میدن!مردم هم چون چاره ای ندارن به گروه معتدل رای میدن و اینجوری در ظاهر مردم پیروز شدن ولی در حقیقت خواسته های حکومت و خامنه ای تامین میشه!اما کور خوندن ما سه پله جلوتر از اوناییم!تشت اینا خیلی وقته افتاده منتهی هنوز صداشو نشنیدن!
‌سه شنبه 19 شهريور 1392 - 22:47
فريادزيره آب - اهواز - ایران
توجه توجه _دوستان ازاین به بعد؛مرگ بر دشمن را بانام مرگ بررهبر صدا بزنید
‌پنجشنبه 21 شهريور 1392 - 08:55
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.