خطرناکی بیماری احساس تکلیف!
فواد صادقی در بهار نوشت: از 10 سال قبل تاکنون شهروندان تهرانی شهردارانی را تجربه کردهاند که سودای ریاستجمهوری دارند، محمود احمدینژاد که در سال 1382 و پس از ناکامیهای پیدرپی اصولگرایان در دوران اصلاحات سکاندار شهرداری تهران شد، از ماههای نخست خیز آرام به سمت ریاستجمهوری را آغاز کرد و صداوسیما و رسانههای اصولگرا کوچکترین حرکت وی را به بزرگترین نحو ممکن انعکاس میدادند به نوعی که در آن سالها، افتتاح پروژه فراملی و وسیع عسلویه وزارت نفت در صداوسیما نقش بسیار کمرنگتری از افتتاح پله برقی میدان هفتمتیر تهران توسط احمدینژاد داشت.
پرداخت پول به مداحان و هیاتها در آستانه انتخابات، بخشیدن عوارض و حقوق شهرداری به صورتی بیسابقه و تعطیل کردن پروژههای سنگین و هزینه بر شهرداری از جمله این اقدامات بود.
با این حال سایه ریاستجمهوری حتی پس از رفتن احمدینژاد از شهرداری تهران نیز از خیابان بهشت کوتاه نشد و شخص پس از او که نزدیکترین نامزد اصولگرا به محمود احمدینژاد از نظر تعداد آرا محسوب میشد از پاریس به بهشت آمد و بر شهرداری تهران تکیه زد و از این رو محمود احمدینژاد از همان ابتدا از ناحیه شهرداری تهران برای انتخابات ریاستجمهوری احساس رقابت کرد.
نتیجه نیز بستن منابع مالی دولت روی پروژههای شهرداری شد و در طول هشت سال ریاستجمهوری احمدینژاد و شهرداری محمدباقر قالیباف، با وجود اصولگرا بودن هر دو بیشترین چالش میان دولت و شهرداری وجود داشت، چالشی که از صداوسیما تا مجلس و مجمع تشخیص مصلحت را در برگرفت و سرانجام نیز حل نشد.
دولت دلیلی نمیدید تا شهردار تهران بهعنوان رقیب جدی خود موفق شود و بههمین دلیل بودجه مترو، اتوبوسرانی، سازمان نوسازی و سایر پروژههای شهرداری که از کمکهای دولتی برخوردار بودند، رسما قطع شد.
جالبتر آنکه در دوران ریاستجمهوری سیدمحمد خاتمی با وجود آنکه محمود احمدینژاد در مقام شهرداری تهران به رییسجمهوری علنا بیحرمتی میکرد، کمکهای دولت با وجود درآمد ارزی کم دولت خاتمی به شهرداری که قیمت پایین نفت حدود یکپنجم دوران احمدینژاد بود بیشتر بود.
به نظر میرسد در این شرایط نیز احساس تکلیف کردن شهرداران برای انتخابات ریاستجمهوری، نتایج زیانباری برای منابع مالی شهرداری بههمراه داشته است و اکنون که برخی نامها از نامهایی هستند که بهعنوان گزینههای شهرداری تهران در رسانهها مطرح شدهاند و سابقه نامزدی در انتخابات ریاستجمهوری را دارند این احتمال وجود دارد که کابوسهای گذشته شهروندان تهرانی که از احساس تکلیف شهردارانشان ایجاد شده بود، بازهم ممکن است تکرار شود.
واقعیت آن است که شهرداری تهران سمتی غیرسیاسی است که جنبه غالب آن عمرانی و فنی و جنبه دوم فرهنگی و اجتماعی است بنابراین قرار گرفتن فردی سیاسی که سودای ریاستجمهوری دارد و شهرداری تهران را بهعنوان سکوی پرشی برای نشستن بر صندلی پاستور مینگرد در شهردای تهران انتخابی است که تنها نتیجه آن تحمیل هزینههای این احساس تکلیف به شهروندان مظلوم تهرانی است که 10 سال است به دلیل این احساس تکلیف از ضعف سیستم حملونقل عمومی در تهران رنج میبرند.