مشکل اینجا بود که اسم همسر شهید همت ژیلا است!
به گزارش پارسینه، نویسنده وبلاگ "کانال ماهی" در توضیح علل عدم شناخت جنگ توسط نسل جوان چنین می نویسد:
قبل از شروع اصل موضوع یک خاطره کانالی! آن اوایل ما یک خاطره مستند از حاج همت نوشتیم که ایشان در آن صحنه پشت سر هم سیگار می کشیده! در یک موقعیت جنگی! بعد تعدادی از دوستان شفاهاً و کامنتاً به ما یورش آوردند که این خزعبلات دیگر چیست؟ اگر واقعیت هم دارد نباید نوشت! (حالا دوستان نروند سر کوچه یک پاکت وینستون بخرند و از همت فقط سیگارش را یاد بگیرند!)
با این مقدمه می رسم به این سئوال؛ چرا نسل جدید جنگ را نمی شناسد؟ (حتی آنهایی که ادعایش را هم دارند نمی شناسند!) اینجا قصد پاسخ به این سئوال را ندارم که بحثی فراخ است و فراتر از یک پست، اما باز هم یکی دو ماجرای مستند و دست اول!
1. یک نویسنده محترمی برای یک نهاد معظمی که ادعا هم زیاد دارد، کتابی درباره شهید همت می نویسد. نویسنده و نهاد دعوایشان می شود. می دانید چرا؟ چون می گفتند ذکر فامیلی همسر حاج همت کافی است و نامش را باید حذف کنی! مشکل اینجا بود که اسم همسر شهید همت به جای کلثوم، ژیلاست!
2. مثل مورد قبلی، نویسنده ای درباره شهیدی کتابی مستند می نویسد. می نویسد که در جوانی و قبل از پیروزی انقلاب و متحول شدن چه کارها که نکرده، کجاها که نرفته و ... کتاب را می دهد به سفارش دهنده. برادر شهید می گوید من همچین آدمی نمی شناسم! نویسنده هم می گوید من هم همچین شهیدی که شما می گویید و انگار با یک تسبیح شاه مقصود از مادرش زاده شده نمی شناسم! دعوا بالا می گیرد. کتاب را می گیرند و می سوزانند و نویسنده را هم تهدید می کنند اگر خطی از این چیزها که سوزاندیم در جایی دیده شود، تکه بزرگت گوشت خواهد بود. نویسنده محترم هم چون خانم بوده و اصولاً خانمها برای گوشواره هم که شده به گوششان خیلی اهمیت می دهند، این سخن را آویزه گوشش کرده و شالش را روی کولش می اندازد و می رود دنبال کارش!
آن خانم که روزی قلم زیبایش را وقف خاکریز و مردان خاکی اش کرده بود، حالا نویسنده یک نشریه تین ایجری است و نمی دانم از شنیدن نام دفاع مقدس چه حالی بهش دست می دهد. (از درج اسم این شهید عزیز معذورم بدارید که اگر بگویم دود از سرتان برمی خیزد و یا کافر می شوید و یا مرا تکفیر می کنید. بگذریم!)