دسیسه خونین داماد برای ارثیه میلیونی مادرزن
ارثیه میلیونی مادرزن وسوسهای به جان داماد انداخت تا دسیسه یکی از جنایات فجیع را طراحی کند.
در این شلیکهای مرگبار، پیرزن کشته شد و آدمکش لیسانسه با شلیک گلوله در دهان دختر خانواده باور نمیکرد وی زنده بماند.
ساعت 23 و 30 دقیقه 8 خرداد ماه سال جاری قتل زنی 68 ساله به نام «طیبه» به پلیس 110 گزارش شد.
ماموران پس از مراجعه به خیابان سعدی در منطقه ظفر در طبقه سوم ساختمانی با جسد خونآلود این پیرزن که با دست و پاهای بسته در اتاق خواب میان کمد دیواری و تختخواب افتاده بود روبهرو شدند.
در بررسی صحنه جنایت دیده شد براثر تیراندازی به سوی مادر خانواده و دخترش، تختخواب و فرشهای کف اتاق خواب خونآلود شده و 5 پوکه و 3 فشنگ که دستساز بوده و عمل نکرده بود نیز پیدا شد.
بازپرس سپیدنامه برای بررسیهای بیشتر به بیمارستان خاتم رفت و پیش از عمل جراحی از «ندا» بازجویی کرد که وی گفت: من و مادرم امشب از بیرون به خانه آمدیم، پس از بازکردن در آکاردئونی و در آپارتمان به داخل رفتیم، هنگامی که وارد شدیم احساس کردیم بوی سیگار میآید، همراه با مادرم به داخل اتاق خوابم رفتیم که ناگهان مردی قد بلند با هیکلی درشت را مقابلمان دیدیم، خیلی ترسیدم و فریاد کشیدم که اینجا چه کار میکند و وی نیز با تپانچهای که در دست داشت به سویم شلیک کرد و در حالی که گلوله به دندانهایم خورده بود و به داخل فکم فرو رفته بود روی تخت افتادم ولی صداها را میشنیدم.
وی در ادامه افزود: صدای مادرم را میشنیدم که به وی التماس میکرد از آنجا برود ولی وی دست و پاهای مادرم را بست و دقایقی بعد به سوی وی نیز شلیک کرد، هنوز چند دقیقهای از این ماجرا نگذشته بود که مردناشناس دوباره به من نزدیک شد و هنگامی که فهمید من نمردهام تپانچهاش را از زیر لباس بیرون آورد و به سویم هدف گرفت، التماس کردم که مرا نکشد ولی وی لوله تپانچه را داخل دهانم گذاشت و ماشه را چکاند ولی گلوله گیر کرده بود ولی پس از اینکه گلوله را از داخل آن بیرون آورد، دوباره دست به این کار زد و گلولهای شلیک کرد و من بیهوش شدم.
کارآگاهان خیلی زود «پرویز» داماد خانواده را تحت بازجویی گرفتند و با اعترافاتی روبهرو شدند که نشان میداد وی بهخاطر مشکلات مالی از همپاتوق شیشهایاش که «حسین» نام دارد خواسته به سرقت از خانه مادرزنش دست بزند اما از قتل خبری نداشت و حسین خودسرانه دست به قتل زده بود.
پلیس خیلی زود حسین را نیز بازداشت کرد و این مرد جنایتکار پذیرفت برای قتل مادرزن و خواهرزن دوستش به سمت آنان شلیک کرده و گفت پرویز خواسته بود حتما آنها را به قتل برساند تا با ارثیهای که به همسرش میرسد مشکلات خودش و وی را حل کند.
مصاحبه با قاتل عصبانی
حسین هنوز تحت تاثیر شیشه عصبانی است و گاهی پرت و پلا میگوید اما وقتی به انگیزه میرسد اصرار دارد که پرویز را پیش رویش قرار بدهند تا واقعیت فاش شود.
چطور با خانواده قربانی آشنا شدی؟
از طریق پرویز که داماد این خانواده است.
چند وقت است با پرویز دوستی؟
6 ماه پیش پرویز همراه با یکی از دوستانم به باغی که پاتوق ما بود آمد و با هم تریاک کشیدیم و از آنجا آشنایی ما شروع شد.
پس اعتیاد داری؟
چند وقتی است که به شیشه اعتیاد پیدا کردهام و خانوادهام به خاطر اعتیاد و بدهکاری میلیونیام مرا ترک کردهاند.
بدهکاری؟!
کار من خطاطی است و وضع مالی خوبی ندارم. از همه پول قرض گرفتهام و قدرت بازگشت پولها را ندارم و از همه سمت روی من فشار بود.
چقدر بدهکاری؟
40 میلیون تومان
تحصیلات داری؟
فوقلیسانس دارم.
چرا آدم کشتی؟
پرویز با اطلاع از بدهکاریام مرا مجبور به انجام این کار کرد.
به خاطر پرویز؟
بله! پس از چند بار که در باغ با هم مواد کشیدیم از بدهکاری من باخبر شد و با گذشت 3 ماه پرویز به سراغم آمد و گفت خانواده همسرش از وضع مالی خوبی برخوردارند و با کشتن اعضای خانواده همسرش پول خوبی به دست میآورم.
پرویز با خانواده همسرش اختلاف داشت؟
نه! پرویز گفت با کشتن خواهر و مادرزنش همه ارث میلیونی به او و همسرش میرسد و آنقدر پول به دست میآورد که هم بدهی مرا پرداخت میکند و هم برای زندگیام پول زیادی میدهد.
پس چرا سرقت کردی؟
قرار بود پس از به قتل رسیدن خواهر و مادرزن پرویز با سرقت طلاها، پلیس را گمراه کنیم و صحنه را طوری بازسازی کنیم که فکر کنند انگیزه قتل، سرقت طلاها بوده است.
همان ابتدا پیشنهاد را قبول کردی؟
نه! 3 ماه پیش که پرویز به سراغم آمد پیشنهادش را رد کردم اما چند بار دیگر به من پیشنهاد داد تا اینکه 15 روز پیش در حالی که فشار زیادی را بابت بدهکاری تحمل میکردم پیشنهاد او را قبول کردم.
اسلحه را از کجا تهیه کردی؟
پس از اینکه قبول کردم این سناریو را عملی کنم، یک میلیون و 400 هزار تومان از پرویز گرفتم و به شهر دولتآباد کرمانشاه رفتم و در قهوهخانه بودم که با مردی اسلحهفروش آشنا شدم و یک تپانچه خریدم.
روز حادثه چه شد؟
ساعت 7 شب شهریار بودم که پرویز با من تماس گرفت و گفت خواهر و مادر همسرش میهمان آنها هستند و بهترین فرصت برای اجرای نقشهمان است. خیلی زود به خانه آنها رفتم و با داشتن کلیدها به راحتی وارد خانه شدم و منتظر ماندم تا اینکه ساعت 10:30 شب بود که خواهر و مادرزن پرویز به خانه آمدند و نقشهام را عملی کردم.
پس از جنایت کجا رفتی؟
به سمت صدا و سیما رفته و از آنجا به سمت آزادی رفتم و مدارک و کارتهایی که داخل کیف زنانه بود هرکدام را جداگانه در سطلهای زباله ریختم و به باغ رفتم و با پیامک پرویز را باخبر کردم.
اسلحه را چه کردی؟
اسلحه را نیز خرد کرده و در چند سطل زباله ریختم تا ردی از من به جا نماند.
پشیمانی؟
بله! پرویز مقصر اصلی است و من در زمان جنایت به خاطر مصرف شیشه در حالت عادی نبودم و نفهمیدم چطور این جنایت را انجام دادم.