حذف هاشمی رفسنجانی و کاهش تاب تحمل نظام اسلامی
سعید برزین
بیبیسی
رد صلاحیت اکبر هاشمی رفسنجانی و جلوگیری از شرکت او در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۲ بیش از هر چیز، خود جمهوری اسلامی را آزار خواهد داد.
هاشمی کسی است که از هنگام تولد تا رشد و تنومند شدن نظام جمهوری اسلامی در تاروپود آن حضور داشته و جدا کردن او، هر چقدر هم که با تبحر انجام بگیرد، آسیب های جدی به سلامت آن خواهد زد.
مگر میتوان مردی را که از جمله در نوشتن قانون اساسی، پایان دادن به جنگ با عراق و به قدرت رسیدن آیت الله علی خامنهای نقش موثر داشته از دل و مغز نظام جدا کرد و دور انداخت و آسیبی جدی بر سلامت جسم و روان آن وارد نکرد؟
برخلاف ادعای برخی ناظران که با رد صلاحیت آقای هاشمی رفسنجانی آب از آب تکان نخواهد خورد، اولین پیامد حذف او ریزش پایگاه اجتماعی حکومت خواهد بود.
نیروهایی که سالهاست در طبقه متوسط، در بدنه بوروکراسی، در بازار و در حوزه علمیه تلاش کرده اند سیاست ایرانی را به روشی عقلی، کلامی معتدل و سنتی تدریجی تبدیل کنند اکنون یکی از بزرگترین رهبران خود را از دست دادهاند.
این اقشار اجتماعی دیگر وکیلی برای خود نمیبینند که توسط او در بازی سیاست شرکت کنند. در آینده قابل پیش بینی، بازسازی و جلب اعتماد آنها به دستگاه سیاسی کاری طاقت فرسا و چه بسا غیر ممکن خواهد بود.
صدای این گروهها به سختی از سد سانسور رسانه ای میگذرد، اما میتوان فهمید که آنها به اینکه سرنوشت ۷۷ میلیون نفر بدست ۱۲ عضو شورای نگهبان تعیین شده معترض خواهند بود.
اما حذف هاشمی همانقدر که نیروهای خط میانه حکومت و اصلاح طلبان را وحشت زده و منزوی خواهد کرد به همان اندازه موجب هلهله و شادی نیروهای تندرو و دست راستی خواهد شد.
اکنون آنها فرصت دارند نماینده خود، بخصوص سعید جلیلی، را از منتهی الیه جناح راست وارد صحنه کنند در حالیکه میدانند هیچ رقیب جدی برای او باقی نمانده است.
استدلال تندروها در مورد رد صلاحیت آقای هاشمی رفسنجانی منطق خودش را دارد. اگر چهار سال با "فتنه" جنبش سبز مبارزه کردند و رهبرانش را بدون محاکمه در حصر نگه داشتند به این خاطر نبود که در لحظه آخر تصمیم را به عهده مردم کوچه و بازار بگذارند تا برایشان رقیب سرسختی چون آقای هاشمی رفسنجانی به میدان بفرستند.
به عبارت دیگر، برای اصولگرایان ریسک بزرگی بود که آقای هاشمی رفسنجانی با میانهروی در صحنه حاضر شود. اگر او به میدان میآمد، کنترل اوضاع – هر چند که تمام نهادهای حکومت دست اصولگرایان است – کاری بس پرهزینه میشد و چه بسا نمیتوانستند از پس آن برآیند.
در نتیجه، واگذاری مسئله به تصمیم ملت از طریق صندوق رأی کار خطرناکی بود که نباید میکردند. برای آنها بهتر این بود که گربه را همان دم حجله بکشند و کلک کار را همان ابتدا بکنند.
حذف هاشمی نشان میدهد، جناح راست، با حمایت سپاه پاسداران، توانسته در میان تب و لرزهای حکومت، صدای برتر را پیدا کند و جدل درونی اصولگرایان را به نفع خود بچرخاند.
هنوز حاکمیت جناح راست و تندرو بر دستگاه سیاسی ایران کامل نشده، ولی جریان امور اکنون به آن سمت میرود و در چهار سال آینده احتمالا موقعیت آنها محکمتر میشود.
اما این روش کار همچنین حاکی از پیر شدن نظامی سیاسی است که دیگر شادابی انعطاف و اعتماد به نفس ندارد. رد صلاحیت آقای هاشمی رفسنجانی نشانی از کاهش تاب تحمل حکومتی است که نمیتواند حتی به ارکان و پایه گذارانش اطمینان کند.
جمهوری اسلامی با برتری تاکتیکی جناح راست موفق به حذف آقای هاشمی رفسنجانی شد و اکنون سرمست از این پیروزی به راه خود خواهد رفت.
اما این حکایت، حکایت حکومتی است که تاب تحملش کاهش یافته و مجبور شده، بیش از پیش، حذف نیرویهای منقتد و معترض را در دستور کار بگذارد و به همان نسبت، از پایگاه اجتماعی خود بکاهد.
انتخابات ۸۸ و پیامده های آن، از جمله حصر میر حسین موسوی و مهدی کروبی، موجب شد که رهبر ایران بیش از پیش ضعیف شود. اکنون حذف آقای هاشمی رفسنجانی این روند را تسریع خواهد کرد و آیت الله علی خامنه ای را بیش از پیش منزوی و کم تاثیر خواهد کرد.
کار در اردوی تحول طلبان هم سخت خواهد شد و احتمالا به انشقاق و تفرقه خواهد انجامید. بخشی خواهند گفت همین یک ذره پیشرفت و بسیج افکار عمومی ناشی از فعالیت آقای هاشمی رفسنجانی نشان داد که جنبش اصلاح طلبی زنده، اگر چه زیر خاکستر است. اما این گروه موقعیت ضعیفتری خواهند یافت.
بخشی به آقای هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی انتقاد خواهند کرد که رهبران در حصر را تنها گذاشتند و بی حساب به آب زدند و چیزی هم بدست نیاوردند.
در این اوضاع نیروهایی بهره خواهند برد که خواستار تحریم انتخابات و فراتر از آن، سرنگونی حکومت از طریق سرپیچی مدنی و یا مبارزه خشونت آمیز هستند.